گفتوگوی ایبنا با راضیه تجار؛
شانس حضور در تظاهرات 17 شهریور و پرهیز از غلو «محبوبه صبح» را خواندنی کرده است
نویسنده کتاب «محبوبه صبح» با اشاره به حضور خود در واقعه ۱۷ شهریور ۵۷ گفت: درک وقایع این روز از نزدیک در نوشتن کتاب «محبوبه صبح» بسیار اثرگذار بود و این ویژگی به همراه پرهیز از غلو، موجب استقبال مخاطبان از این اثر شد.
وی همچنین به کارهای فرهنگی نیز میپرداخت و پایینتر از خیابان سیروس، کتابخانهای را اداره میکرد و برای بچههای محروم جنوب شهر کتاب میبرد. برای آنها یک برنامه مطالعاتی دقیق را قرار داده بود، برایشان داستانهای اسلامی را تعریف میکرد و به این ترتیب، یک حرکت اجتماعی عمیق و به دور از جنجال گروهها را در میان کودکان و نوجوانان آغاز کرده بود.
زندگی محبوبه مبتنی بر تربیت اصیل اسلامی و برگرفته از فرهنگ عمیق اسلامی بود؛ لذا این شیوه باید الگوی نسل نوجوان و جوان قرار گیرد. او در صف اول حرکتهای دانشآموزی و اسلامی قرار داشت. سال دوم دبیرستان آخرین سال تحصیلی بود که نام محبوبه، دانشآموز سنگر علم و مبارزه را برای همیشه ثبت کرد. با حضور در جمع مردم تظاهرکننده در میدان ژاله (شهدا) هفدهم شهریورماه سال ۱۳۵۷ هجری شمسی در جمعهای خونین، گل وجود محبوبه چون شقایقی سرخ پرپر شد و ژاله خونش، میدان ژاله را رنگین ساخت. پیکر پاکش در بهشت زهرا(س) مأوا گرفت. سه سال بعد، پدر بزرگوار، شهید غلامرضا دانش آشتیانی نیز در حادثه هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰ به شهادت رسید؛ همینطور نامزدش، حسن اجارهدار؛ داستان او و محبوبه دانش آشتیانی به قلم شیوای علی شریعتی مانا شده است؛ در کتابی کوچک با نام «قصه حسن و محبوبه».
«محبوبه صبح» نیز اثر دیگری است درباره زندگی دختری ۱۷ ساله و انقلابی که در واقعه ۱۷ شهریور به فیض شهادت رسید. بخشی از فضای این اثر برگرفته از واقعیت و بخشی دیگر داستانی است که نویسنده در آن بیشتر با وفاداری به واقعیات زندگی اینشهید، از ظرایف و عناصر داستانی در خلق موقعیتها بهره برده است.
«محبوبه صبح» با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی، گسترش فرهنگ حلم و مهربانی و بهمنظور تقویت و استحکام خانواده با بهرهگیری از دو عنصر مهم و تأثیرگذار وفاداری و گذشت ارائه شده است. در ادامه گفتوگو با راضیه تجار نویسنده کتاب «محبوبه صبح» را میخوانیم.
رمان «محبوبه صبح » برمبنای زندگی محبوبه دانش نوشته شده است. قصه این رمان چیست؟ و چه شد که به سراغ خلق این اثر رفتید؟
این اثر درواقع یک زندگینامه داستانی است، چون در رمان کل ماجرا تخیلی است و محبوبه دانش یک شخصیت بیرونی و حقیقی بود و قبل از انقلاب در خانوادهای مذهبی زندگی میکردند که اهل مبارزه بودند و ایشان با آن شیوه برخورد با نظام شاهنشاهی و حکومت محمدرضا شاه آشنا بودند و با وجود اینکه سن کمی داشتند گرایشی به این مواضع پیدا کرده بودند و آنچه من نوشتم در حقیقت بر اساس مستندات بود و بخش دیگری از کار نیز شامل تخیل است و اینها در هم ادغام شد. برای همین هم این کتاب در ژانر زندگینامه داستانی ارائه شده است.
این دختر ۱۷ ساله با توجه به اینکه در زمینه مبارزه با رژیم شاهنشاهی فعال بود بیرحمانه در ۱۷ شهریور بعد از اینکه ساواک ایشان را رصد کرده بوده و ایشان نیز در کتابخانه مستقر شده بودند و کتابهایی را رد و بدل میکردند یا بیانیهای را منتشر میکردند و اعلامیهها را به دست کسانی که باید میرساندند. درنهایت با توجه به اختناق آن زمان ایشان را در هفده شهریور و در میان آن شلوغیها که مردم راه انداخته بودند با تیر مستقیم به شهادت رسانند. بعداً خانواده میروند و ایشان را در غسالخانه پیدا میکنند.
من در حقیقت با این اطلاعات که خیلی هم کامل نبود این اثر را خلق کردم و ارائه دادم و خوشبختانه مورد استقبال هم قرار گرفت. در رابطه با واقعه ۱۷ شهریور با وجود اینکه مسائل بسیاری هست که میتواند در مورد آن کار شود، متأسفانه خیلی کم کار شده است. اتفاقاً در ۱۷ شهریور ۵۷ خودم هم در تظاهرات حضور داشتم و این خودش در نوشتن از آن روز و ساعتهای خاص آن کمک میکرد.
چه ویژگیها و مؤلفههایی را در رمان در نظر گرفتید که به سمت شعاری و کلیشهای شدن نرود و تبدیل به اثری جذاب و خواندنی شود؟
ما در حقیقت این را میدانیم که اگر حرفهایی که زده میشود غلوآمیز باشد و در دل متن ننشیند، برای مخاطب یک دافعه ایجاد میکند، چون احساس میشود در حقیقت این صدا و سلیقه نویسنده است که دارد اینگونه بیان میشود. من سعی کردم واقعاً داستان را همانگونه که بوده بیان کنم. گرچه انقلابی بودن در درونش شعار، ایستادگی و فریادزدن را دارد و کسی که مبارز است، حرفهایی برای گفتن دارد که در یک فرصت کم میخواهد با رساترین صدا آن را به گوش دشمن برساند. من در هنگام نوشتن سعی کردم واقعاً داستان به گونهای باشد که دافعه برای خواننده ایجاد نشود و این تکنیک و هنر نوشتن به اضافه نثری که همسو با آن شخصیت باشد به اضافه اینکه شخصیت هم بهجای عمل، اهل شعار نباشد و پیامش را بهجای اینکه غیرمستقیم برساند، مستقیم نگوید و درکل، رعایت همه اینها باعث شد که این کار با استقبال مواجه شود.
روش تاریخ شفاهی برای مکتوب کردن گفتههای شاهدان عینی این واقعه چقدر در کار شما تأثیرگذار بود؟
من برای نگارش این اثر، مستندات زیادی در اختیار نداشتم، فقط این شانس را داشتم که در تظاهرات ۱۷ شهریور حضور داشتم در نتیجه آن شرایط را از نزدیک حس کردم. حتی خود من هم قضیه را ساده گرفته بودم و دوربین عکاسی هم همراه با خود برده بودم و فکر میکردم همه چیز روتین پیش میرود و مشکلی پیش نمیآید، اما تهاجمی که صورت گرفت، دور از باور بود. من که به اتفاق همسرم در مراسم شرکت کرده بودم در اثر ازدحام از هم جدا شدیم و در خانهای که پناه گرفته بودم و وقتی از آنجا بیرون آمدم و خواستم به منزل بروم تمام مسیر، دستم بالا بود چون خیابانها پر شده بود از کسانی که اسلحه به دست داشتند و به جمعیت شلیک میکردند. به هرحال خیلی مهم است که مصاحبهای که از سوی نویسنده و محقق گرفته میشود، بتواند حقیقت ماجرا را ارائه دهد.
نظر شما در خصوص اهمیت پرداختن به زندگی و خاطرات زنان در دوران انقلاب و دفاع مقدس چیست؟
در این زمینه هر چه تلاش شود، بهتر است و باید این آثار برای نسلهای بعد و آیندگان به یادگار گذاشته شود و نباید اجازه دهیم این واقعیتها و رخدادها زیر پوششی از خاکستر مدفون شوند. موارد بسیاری وجود دارد که باید هم رصد و هم نوشته شوند و فیلمهای کوتاه ساخته شود. هرچه در این زمینهها بیشتر کار شود آگاهیبخشی بیشتری صورت میگیرد.
فکر میکنید کمبود آثار فاخر در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی و رمانهای تاریخی به چه علت است؟ کمکاری نویسندگان یا عدم علاقه مخاطب به این حوزه؟
وقوع رخداد در دوران انقلاب اسلامی بسیار بوده به گونهای که خارج از تصور است. اما متأسفانه یا نویسنده متعهد در این زمینه نداریم یا برای آن دسته که به این موضوع علاقهمند هستند، مسائلی وجود دارد که واقعاً فرصت نمیکنند، اثری در خور ارائه دهند، زیرا یک کار خوب حداقل دو سال طول میکشد تا نوشته شود. حال یک نویسنده چقدر با توجه به شرایط و مشکلاتی که مثل همه با آنها دست و پنجه نرم میکند، میتواند در این زمینه وقت بگذارد؟ معمولاً پارهوقتهایی را میتواند اختصاص دهد. با همه اینها اگر متولیانی باشند مثل حوزه دفاع مقدس که از نویسندگان حمایت کنند، مانند کسانی که ظرف چندین و چند سال بالای سر این کار ایستادند و نویسندگان جهت پیدا کردند، حال یا خودشان اشتیاق داشتند و یا به آنها جهت داده شد، در هر صورت نویسنده هم احساس کرد کسانی هستند که از این کار حمایت میکنند، حداقل این که در این زمینه رصد میکنند، اطلاعاتی را گردآوری میکنند و در اختیارشان میگذارند و بانی و دلسوز کار هستند.
در زمینه انقلاب، چون جنگ بلافاصله پس از انقلاب اتفاق افتاد در حوزه دفاع مقدس بیشتر از انقلاب آثار مکتوب ارائه شد. علاوه بر حمایت متولیان، علاقه نویسنده هم خیلی مهم است که از صمیم قلب برای قلم زدن در این زمینه اشتیاق داشته باشد.
نکته دیگر اینکه اتفاقاً کارهای بسیار خوبی در زمینه انقلاب و دفاع مقدس ارائه شده است، اما متأسفانه دیده نشده و عرضه صحیح صورت نگرفته و نورافکن روی عناوین انداخته نشده است. البته بالاخره کارهایی هستند که در دامنه میایستند و یکسری کارها هم در قله قرار میگیرند، از بین آثار متعددی که ارائه شده، ممکن است تعدادی هم به قله برسند، همانطور که برخی از آنها در جشنوارهها موفق به دریافت جوایز شدند. اما اگر بخواهیم دقیقتر به این سؤال پاسخ دهیم، باید ببینیم موقعیت نویسندگان مخصوصاً در سالهای کرونایی چگونه است و من اینجا یک پرانتز باز میکنم که انشاءالله در دوره وزارت آقای اسماعیلی توجه ویژهتری به نویسندگی و نویسندگان بشود.
نظر شما