فرهنگ و رسانه نقش راهبردی، زیربنایی و همهجانبه در برنامهریزی و حرکت رو به جلوی کشورها به سمت توسعه دارد. در طول 42 سال که از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی میگذرد، مساله فرهنگ و بازتولید فرهنگی، آنگونه که باید مورد توجه قرار نگرفته است و یا نهایتا در سیاستگذاریهای حوزه فرهنگی و رسانهای جامعه، به گونهای عمل شده که در ادامهی راه نتوانسته است نیروی لازم را برای دستیابی کامل به اهداف کلان و متعالی انقلاب اسلامی، فراهم کند. مساله را باید در عدمِ درک صحیحِ اهمیتِ فرهنگ، توسط مسئولان امر جستجو کرد؛ تا جایی که در دیدار رهبر انقلاب با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 1392 فرمودند: «فرهنگ در حاشیه نیست، در حاشیهی اقتصاد و سیاست نیست، بلکه اقتصاد و سیاست هستند که در حاشیه فرهنگ هستند.»
پیداست که ایشان این دغدغهی خاطر را دارند که به فرهنگ توجه لازم نمیشود و بهخصوص اینکه مسئولین و نهادهای فرهنگی کشور، در مقابل هجوم فرهنگی غرب و هجوم فرهنگی جهانیسازی حالتی انفعالی دارند. لذا از طرف ایشان موضوع تهاجم فرهنگی مطرح شد و پس از مدتی تعبیر «شبیخون فرهنگی» و نهایتا «ناتوی فرهنگی» را بهکار بردند که این تاکیدات بیانگر این است که دربارهی این مسأله غفلت وجود داشته است.
جدای از فرصت ارزشمندی که فرهنگ، در اختیار سیاستمداران قرار میدهد باید به تهدیدات ناشی از آن توجه بیشتری کرد. تحت تاثیر قرار دادن فرهنگ عمومی جامعه اسلامی یکی از این تهدیدات به شمار میرود که در زمره حساسیتهای همیشگی جامعه دینی است. برای رصد و مدیریت و اصلاح آن، مجموعههای فرهنگی، با هدف سیاستگذاری و هدایت فرهنگ عمومی با وظایف مشخص شکل گرفت. اما حساسیتها و نگرانیها همچنان پابرجاست اگر بیشتر نشده باشد؛ چراکه با تغییرات متاثر از رشد ناهمگون رسانههای نوین در دنیای مدرن و دسترسیهای نامحدود اقشار جامعه به این امکانات ارتباطی، جامعه، دستخوش هجوم تولیدات فرهنگی و رسانهای غربی قرار گرفت و تصمیمات مختلف نهادهای فرهنگی، نهتنها در مقابل این هجمهها، عموما کم اثر بوده است که شاید بیاثر نیز بوده باشد.
برای مقابله با تهاجمی به اصطلاح فرهنگی، که در فضایی از جنس هنر، مبانی دینی و اعتقادی و عفت عمومی جامعه را به چالش میکشد، پس از شناخت دقیق مساله، بایستی راهبردی از همان جنس اتخاذ شود تا در همان بستر هنری، تهاجم صورت گرفته به اصلیترین دارایی یک ملت که ایمان است پاسخ داده شود و اثرات آن را خنثی کند.
در عالم سیاست و استراتژی مشهور است که از بازی در زمینی که دشمن آن را مشخص میکند، پرهیز کنید. چرا که شما را در موضع ضعف و انفعال قرار میدهد؛ وقتی رهبری نظام، درباره فرهنگ و اهمیت آن میفرمایند فرهنگ اصل است، این دستورِ مستقیم فرمانده است؛ یعنی سیاستگذاران فرهنگی بایستی از موضع انفعال بیرون بیایند و با جسارت و اعتماد به تاریخ و تمدن بزرگ و پر افتخار ایران اسلامی، دشمن را در موضع تدافعی قرار دهد. یعنی زمانی که دشمن در حال برنامهریزی برای حمله به فرهنگ و تمدن شماست، بایستی از همین استراتژی استفاده کرد و فرهنگ کشور متخاصم را مورد حجمه قرار داد. تنها در این صورت است که میتوان با ایجاد اعتماد به نفس عمومی و تزریق حس رضایتمندی در نظام اجتماعی خود جایگاه متعالی و تمدنی پرافتخار خود را به دست بیاوریم.
در این میان با نگاه به عملکرد کشورهای صاحب رسانه، میتوان به وضوح دید که سیاستگذاران جامعه، اساس برنامهریزی برای رشد و توسعه فرهنگ جامعه را بر پایهی محصولات فرهنگی حوزه کودک و نوجوان گذاشتهاند. مبانی فکری و ایدئولوژیک مورد تایید سیاستمداران برای آنکه تبدیل به فرهنگ عمومی و مورد پذیرش جامعه شود، بایستی تبدیل به تولیدات حوزه کودک و نوجوان شود. تولیدات سینما و تلویزیون و دنیای شگفتانگیز انیمیشنها و پیوستهای مکمل این محصولات در دنیای بازی و سرگرمی، وسایل کمک آموزشی، لوازم تحریر و البسه کودک و... بخشهای مهمی از این برنامهریزی کلان است.
اساسا هرچه را در کودکی کاشته میشود، میتوان در نوجوانی و جوانی برداشت کرد. بهترین محصول قابل عرضه برای کودکان و نوجوانان جامعه، در حوزهی سرگرمی، تولیدات سینما و تلویزیون و هنر هفتم است. این محتواها که برخاسته از مکاتب فلسفیای همچون اومانیسم، هندونیسم و پست مدرنیسم هستند، جهانبینی و گرایشهای کودکان را به صورتی بسیار نرم و تدریجی به سوی مکاتب غرب سوق میدهند و زمینه گرایش و انتخاب آنها را در بزرگسالی، نهادینه میکنند.
برای اینکه بیشتر، کمکاریِ ناشی از عدم هدفگذاریِ دقیق در این بخش را ببینیم، کافی است تا تولیدات شاخص سینما و تلویزیون در حوزه کودک و نوجوان را در چهار دهه اخیر مروری کنیم، قطعا در فضای جامعه انقلابی که دغدغهی صدور انقلاب نیز در سر دارد، خبری از مفاهیم و ایدئولوژِی ناب انقلاب اسلامی در تولیدات این عرصه نخواهیم یافت. چشمگیرترین ساختههای این عرصه محدود به نامهایی نظیر مدرسه موشها و کلا قرمزی و پسر خاله و... است.
هرچند در سالهای اخیر جوانان دغدغهمند انقلابی که خلاء این بخش را عمیقا دیده و درک کردهاند، قدمهای خوبی در این بخش برداشتهاند؛ اما همانگونه که در بالا اشاره شد ما درحال جنگ تمام عیار فرهنگی هستیم و نیازمند سیاستگذاری کلان برای حمایت در این حوزه هستیم. زمانی که از مخاطرات هجوم تولیدات رسانهای و محصولات تلویزیونی کودک و نوجوان غربی برای خانوادهها صحبت به میان میآوریم بایستی به همان نسبت تولیدات تلویزیونی فاخر و جذاب برای عرضه و مصرف خانواده داشته باشیم.
در مساله کتاب و کتابخوانی هم که در زمره دغدغههای فرهنگی جامعه ما محسوب میشود و نقش بیبدیلی در ارتقای توسعه فرهنگی هر کشوری میتواند ایفا کند، مشکل همان است. دلیل عدم دستیابی به هدفگذاریهای مختلف برای بالا بردن نرخ سرانه مطالعه به عنوان این دغدغه اساسی و مهم نیز در نبود کار مبنایی فرهنگی و رسانهای در حوزه کودک و نوجوان است. در این میان رسانه همچون دریچهای برای آشتی کودکان با کتاب راه حل قطعی است که مغفول مانده است.
وضعیت فعالیتهای فرهنگی و تولیدات رسانهایِ ما، در حوزه روایت تاریخ هشت ساله دفاع مقدس هم بر همین منوال است. پوشیده نیست که مردم قهرمان ایران اسلامی، پس از دوران دفاع مقدس و رشادت قهرمانان، دستاوردهایی فراتر از روایتهای هالیوودی جنگ به دست آوردند و این آورده ارزشمند فرهنگ و تفکر بسیجی است. این تفکر ارزشمند همان چیزی است که برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی در همه بخشها نیازمند به بهرهگیری از آن هستیم تا فرهنگ ناب، با لطافتهای هنری و سینمایی در بندبند پیکره جامعه گسترش داده شود.
سینمای امروز ما و جشنوارهای پر عظمت بینالمللی نیازمند بازنگری جدی است تا در مسیر سیاستگذاری فرهنگی و راهبردی جامعه آنچنان که زعیم عالی قدر شیعه مکرر عنوان میکنند، نقش ایفا کند. موتور محرک فرهنگ در نظام اسلامی نیازمند انسجام و همدلی همه نیروهای متخصص و متعهد است تا جامعه فرهنگی و هنری بتواند با تمام قدرت در حد و اندازههای ایران اسلامی عزیز گام بردارد. آوردگاه فرهنگ و رسانه در دنیای امروز نیازمند حضوری قدرتمند و بهرهگیری از فکر و نیروی خلاق جوانان و آشتی تمامی دغدغهمندانِ به عزت و سربلندیِ ایران عزیز است.
نظر شما