گشتی در کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران به بهانه پنجاهمین سال تاسیس بنای آن
گنجینههایی غنی از کتابهای خطی و نامههای خصوصی بزرگان/ از درایت علیاکبر سیاسی تا آثار ماندگار ایرج افشار
اوایل مهر سالروز افتتاح ساختمان کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران است، همان کتابخانهای که در دل شهر و در آغوش دانشگاه تهران جای دارد و هر وقت بخواهیم پذیرای ماست؛ کتابخانهای که پشتوانه آن نامهای بزرگی است که سخاوتمندانه میراث ارزشمندی را برایمان به جای گذاشتند و امروز متولی حرمت آن را نگه داشته و با تلاشی تحسینبرانگیز بر محتوای آن میافزاید.
نگهداری کتابها در صندوق نسوز!
هنگامی که بخواهید اطلاعاتی درباره کتابخانه پبدا کنید، نیاز نیست راه دوری بروید؛ دو کتاب درباره کتابخانه مرکزی وجود دارد که سیر تا پیاز آن را برایتان شرح میدهد، دو کتاب «کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران» و «تاریخ شفاهی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران». از ورق زدن همین کتابها پی میبرید که شالوده کتابخانه مرکزی سال 1328 بنا شد؛ همان وقت که محمد مشکوه، استاد دانشگاه تهران، مجموعه نفیس کتابهای خطی خود را به دانشگاه تهران اهدا کرد؛ این مجموعه شامل 1329 نسخه خطی، با موضوعات مختلف پزشکی، ریاضی، نجوم، فلسفه، فقه و ادبیات بود که در مدتی نزدیک سی سال گردآوری کرده بود. هدف او از این کار، بنیان نهادن کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بود که زیر نظر شورای دانشگاه اداره شود و به جمعآوری کتابهای خطی همت گمارد.
مثل امروز نبود که کتاب و کتابخانه در حاشیه باشد و روسای دانشگاه هم چندان سر و سری با کتاب نداشته باشند. نقل است که در پروراندن ایده کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران علیاکبر سیاسی هم موافقت و همراهی کرد. به طوری که مراسم تحویل کتابهای اهدایی مشکوه، پس از انجام مراحل سیاههبرداری و فهرستنویسی، 29 آذر سال 1333 در تالار دانشکده ادبیات برگزار شد و کتابها درون چهار صندوق نسوز قرار گرفت و علیاکبر سیاسی، رئیس وقت دانشگاه، به اداره انتشارات و روابط دانشگاهی دستور داد تا آن کتابها را در محل خاصی در عمارت قدیم دانشکده ادبیات به نام کتابخانه مرکزی نگهداری و برای گردآوری و انتشار فهرست آن اقدام کند. به این ترتیب کتابخانه مرکزی بر اثر درایت و دانشدوستی علیاکبر سیاسی پایهگذاری شد.
اما تنها کتابهای مشکوه نبود که به کتابخانه اعتبار داد بلکه در ادامه راه، مجموعه کم نظیر جراید و مجلات فارسی محمد رمضانی، صاحب انتشارات کلاله خاور، در سال 1342، کتابهای چاپی خاندان سعید نفیسی در سال 1344، مجموعه ابراهیم پورداود به سال 1346، برای کتابخانه مرکزی خریداری شد.
کتابخانهای پر از نقش و نگار مشاهیر فرهنگ
حالا وقتی کنار ساختمان بلند کتابخانه مرکزی میایستید و به ساعت چسبیده به پیشانیاش نگاه میکنید، علیاصغر حکمت به ذهنتان میآید که این ساعت را به کتابخانه اهدا کرد و ایرج افشار میگوید او در عین کهولت هرازگاهی به دانشگاه تهران میآمد تا فقط این ساعت را نظاره کند تا مطمئن شود، کار میکند. دلم میخواهد بگویم جناب حکمت آسوده بخواب؛ چون اینجا هنوز ردی از نفس و نقش محمدتقی دانشپژوه، مجتبی مینوی، محمدعلی جمالزاده، سعید نفیسی، ایرج افشار و خیل بزرگان کتابدوست هست؛ وقتی همهجا درها به اندک بهانهای بسته شد، این کتابخانه باز بود و کتابها در آن نفس میکشیدند و رسول جعفریان که چون ایرج افشار دل در گرو کتاب و خط و ربط کهن ایران اسلامی داشت، نام این کتابخانه را هر روز با خبری و نقش و نگاری تازه در اذهان زنده کرد.
میخواهم داخل کتابخانه بشوم اما دوباره تامل میکنم و نگاهی به ساختمان کتابخانه از بیرون میاندازم چند عدد در ذهنم میچرخد: فکر میکنم از اطلاعات سایت کتابخانه فهمیدم ساختمان کتابخانه با مساحت بیش از 22000 متر مربع دارای نه طبقه است که شامل دو طبقه زیرزمین، همکف، طبقه اول و 5 طبقه مخزن کتاب و مطبوعات و اسناد است. کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد در حال حاضر حدود 50000 عضو ثابت دارد و روزانه پاسخگوی بیش از 4500 نفر مراجعهکننده از دانشجویان دانشگاه تهران و دیگر دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و محققان و پژوهشگران داخل و خارج از کشور است.» عددها را در ذهنتان مرور کنید، آن هم در روزگاری که همهجا پر از آه و ناله از بیماری است و درد کتابنخواندن این تعداد مراجعهکننده، چه حضوری، چه مجازی رقم خوبی است!
حالا دلم میخواهد از همه اعداد و ارقام دهنم را خالی کنم و چرخی در کتابخانه بزنم و همه تاریخ آن را از لابهلای کتابها، کتیبهها و لوحها و تصاویر آن مرور کنم، میدانم همه بزرگی و محتویات ارزشمند آن در کلمات و جملاتم نمیگنجد و شاید گوشهای از همه آن چه هست، بتوانم در چند صد کلمه جای دهم؛ در کتابخانه مرکزی هفت تابلو کتیبه وجود دارد که همگی در هنگام تاسیس کتابخانه طراحی شدهاند؛ از جمله کتیبه نام اهداکنندگان کتاب به کتابخانه بر دیوار سمت راست ورودی نصب شده و شامل 29 نام است که سالهای 1329- 1399 را شامل میشود. جالب است بدانید که در میان نام اهداکنندگان کتاب اسامی برخی اشخاص سیاسی هم به چشم میخورد که در نوع خودش جالب است، فکر کنید سیاستمداران و کتاب!
بگذریم و برگردیم به لوحها؛ از طرفی لوحی بر دیوار تالار نمایشگاه در زیرزمین کتابخانه نصب است که هدایای غیرمنقول نیکوکاران به دانشگاه تهران را نشان میدهد. همچنین بر روی دو لوحه که در سرسرای زیرزمین کتابخانه قرار دارد و روبهروی هم نصب شده اشعار زیر از محمدعلی ریاضی یزدی که به مناسبت گشایش ساختمان کتابخانه مرکزی، با ماده تاریخ (1350) سروده است، به خط خوش و استادانه محمد احصایی نقش بسته است.
این همایون بنای گردون جاه/ زیب و فر و شکوه دانشگاه/ شایگان گنج جاودانه ماست/ کاخ دانش کتابخانه ماست
ضمن اینکه بر سر در جنوبی کتابخانه، کتیبهای از کاشی معرق با بیتی از شاهنامه حکیم فردوسی نصب شده است: ز نیکو سخن به چه اندر جهان/ بر او آفرین از کهان و مهان
کنجکاوی در نامههای خصوصی بزرگان فرهنگ
قدری که از زمزمه اشعار مشعوف میشوم دلم میخواهد سراغ آنچه بروم که تعلق خاطر بیشتری به آن داریم برای همین به بخش اسناد سرک میکشم در اینجا 100000 برگ سند تاریخی است، توی ذهنتان تصور کنید صد هزار برگ سند تاریخی که بیشتر مربوط به دوره قاجاریه و پهلوی است و شامل انواع اسناد مانند فرمانها، احکام، نامهها، قبالهها، وقفنامهها، عقدنامهها، اسناد مالی و غیره است.
وجود دو مجموعه اسناد ملکی مربوط به اسفراین و بجنورد، متعلق به عصر صفوی، مجموعه اسناد و نامههای خصوصی ابراهیم پورداوود، سعید نفیسی، حسنعلی غفاری، معاونالدوله، محمد اقبال، محمد قزوینی و سید محمدعلی جمالزاده از جمله محتویات این مجموعه ارزشمند است، اطلاع از همین نامها باعث میشود که کنجکاوانه در صدد بررسی یا حتی نیم نگاهی به این اسناد برآیید. راستی در اسناد و نامههای این بزرگان اهل ادب و فرهنگ چه رازهای مگویی هست که کنجکاومان کند تا در این بخش بیشتر بمانیم؟ راستی خط کدامشان خوانا بود و میتوانیم به راحتی بخوانیم؟
با همه کنجکاوی و سوالاتی که در سرم میچرخد باید از از این قسمت هم بگذریم زیرا باز هم مجموعهای هست که شوقمان را برانگیزد، آن هم انواع منابع کتابخانهای و آرشیوی است و در حدود یک میلیون و چهارصد هزار جلد را دربرمیگیرد که از آن میان، شمار کتابهای چاپی فارسی، عربی و لاتین بیش از سیصد و پنجاه و نه هزار جلد است؛ این مجموعه شامل بخشی از کتابهای چاپی کتابخانه است که به دلیل قدمت، تیراژ محدود یادداشت اهدای مولف، نفاست یا ویژگی دیگری نیاز به نگهداری و حفاظت ویژه دارد و در تالار خواجه نصیرالدین توسی نگهداری میشود. از جمله کتابهای کمیاب اروپایی قرن 17 و 18 است، کتابهای نایاب و کهن چاپ عربی و همچنین آثار کمیاب چاپ مصر و ترکیه، لبنان و عراق و ... را در برمیگیرد.
باز هم اگر در کتابخانه بمانید و قصد داشته باشید بیشتر حس کنجکاویتان را اقناع کنید، میتوانید سراغ مجموعه میکروفیلمها و نسخههای عکسی کتابخانه مرکزی بروید که شامل حدود 9300 حلقه میکروفیلم و 7500 نسخه عکسی است که بخش بزرگی از مجموعه از روی نسخههای خطی برخی کتابخانههای مهم داخل و خارج کشور (کتابخانه ملی پاریس، موزه بریتانیا، دیوان هند، بادلیان، دانشگاه کمبریج، واتیکان، توبنیگن و کتابخانههای هند و غیره) تهیه شده است.
تاریخ از میان میکروفیلمها
تعجب نکنید و قدری حوصله به خرج دهید، هنوز نیمی از کتابخانه را هم ندیدهایم؛ در آرشیو کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد در حدود 37000 قطعه عکس وجود دارد که شامل چند بخش میشوند: کپی در حدود 20000 قطعه عکس تاریخی از رجال و مناظر و ابنیه مربوط به دوره قاجار و پهلوی. تعدادی از این عکسها از روی مجموعه عکسهای متعلق به اداره بیوتات سلطنتی ناصرالدینشاه و آلبوم برخی از رجال دوره قاجار و معاصر، مانند غلامحسین خان صاحب معیرالممالک، انجمن اخوت، محمدحسین ادیب، سعید نفیسی، حسین ثفقی اعزاز، مهدی بامداد، یحیی مهدوی و علیاصغر حکمت و سید حسن تقیزاده و دیگران تهیه شده است.
حدود 10 هزار قطعه عکس از دانشگاه تهران؛ این مجموعه از نخستین سالهای تاسیس دانشگاه تا سال 1357 را شامل میشود. مجموعه حاضر شمال عکسهای منحصر به فرد و بی نظیر از استادان، مراسم، دانشجویان، بناها و وقایع دانشگاه است. علاوه بر این مجموعه از عکسهای مربوط به برخی رجال ادبی، مانند علیاکبر دهخدا، صادق هدایت، جلال آلاحمد، نیما یوشیج، حسن پیرنیا، مشیرالدوله، محمدعلی فروغی و سعید نفیسی و برگزاری چند نمایشگاه در کتابخانه موجود است.
آرشیوی از کتابهای درسی
یادم رفت که بگویم در کتابخانه مجموعهای از کتابهای درسی دارالفنون تا کتابهای مدارس دوره پهلوی اول و دوم هم وجود دارد که تماشای آنها حتی اگر به کتاب، نسخه و عکس و سند تاریخی هم علاقه نداشته باشید، خالی از لذت نیست.
دوباره به سردر کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران برمیگردم و دلم میخواهد تمامقد در برابر همه اسامی که خشتی و برگی برای کتابخانه به جا گذاشتند تا ما امروز با غرور و تحسین به آن نگاه کنیم و کتابها را دریابیم و دلمان پر از یک حس خوب شود، سپاسگزاری کنم از همه اسامی که به ما یادآوری کردند برای رفتن به بالاتر تنها ورق زدن کتابهای درسی کافی نیست و باید به میراث گذشته هم اهمیت بدهیم و با منابع متنوع آن آشنایی پیدا کنیم تا یادمان نرود ایران گذشتهای داشت و در آینده باید کجا بایستد.
این گشت و گذار کتابخانهای را مرهون ایرج افشار هستیم و همه کسانی که اهل کتاب و دوستداشتن ایران بودند و رسول جعفریان که سعی میکند جانشین خوبی برای همه اسمهای بزرگ کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد باشد و با نگاهی روشن ما را هر لحظه و در هر شرایطی به کتابخانه دعوت کند. یادمان نرود برای پربارشدن کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران باز هم نیاز به حمایت و توجه است، یاریها و همراهیهایمان را از کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران دریع نکنیم، بگذارید برای آیندگان میراثها و یادگاریهای خوبی به جای بگذاریم، مثل امروز که ما از گذشتگان سپاسگزاریم گه این کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد را با کتابها، اسناد و عکسهای ارزشمندی برایمان به یادگار گذاشتند.
نظر شما