هرچند ما ایرانیان پس از مشاهده تحولات در کشورهای توسعهیافته در نهایت مشتاق ورود این ابزار جدید و مدرن به ایران شدیم، اما این درحالیبود که هنوز درک دقیقی از معنا و کارکرد فناوریهای بهروز نداشتیم و از نقش آنها در تغییر الگوهای فکری و پارادیمهای حاکم بر جهان بیخبر بودیم. این برخوردی تلخ با مدرنیته بود که از سوی ایرانیها بروز پیدا کرد، ولی با همه اینها نهایتاً صنعت چاپ پایش به ایران باز شد و بهواسطه اين چاپخانهها کتاب و روزنامه در دسترس عموم مردم قرار گرفت، ولی کمتر کسی آن زمان به درک درستی از معنای این فناوری دست یافت.
بوشهر هم یکی از شهرهای پیشتاز در حوزه صنعت چاپ بود که توانست بهکمک این فناوری جدید گام استواری را در حوزه کتابت و نشر جراید بردارد. بر اساس شواهد تاریخی و اسناد موجود، از جمله کتاب مهم «تاریخ بوشهر» نوشته شیخ محمدحسین سعادت که در سال 1390 ش. تصحیح و چاپ شد، نخستین چاپخانه در بوشهر، در اواخر قرن نوزدهم میلادی تأسیس و راهاندازی شده است. «اول کسی که در بوشهر جلب دارالطباعه نمود، مرحوم آقاسیدحسین پسر سیدصالح روضهخوان بود. بهواسطۀ قلّت سرمایه، آن مطبعه چندان دوامی نکرد...» (تاریخ بوشهر، ص 34).
دومین چاپخانه بوشهر، «مطعبه مظفری» نام داشت که 120 سال پیش بههمت مرحوم آقاعلی لبیبالملک مظفری در سال 1318 هجری قمری / 1900 م. راهاندازی شد. پس از آن چاپخانه علوی بههمت خاندان علوی در این شهر به صنعت چاپ جانی دوباره داد. این دو چاپخانه در دوران قاجار افزون بر نشر جراید، به انتشار کتابهایی هم اقدام کردند که برخی از این آثار امروز در موزه و کتابخانه بنیاد ایرانشناسی- شعبه بوشهر نگهداری میشوند.
طبق اسناد موجود و تحقیقات سیدقاسم یاحسینی، غیر از این دو چاپخانه که به کار انتشار کتاب هم مبادرت میورزیدند، در دورهای کوتاه چاپخانه دیگری به نام «احمدیه» هم با مشارکت این دو (مظفری و علوی) فعالیت کرده، اما خیلی زود این شراکت به نقطه پایان رسیده است. پس از آن دیگر بوشهر هیچ ناشری را به خود ندید. در سالهای پس از انقلاب، یعنی در اواخر دهه شصت نشر «شروه» به همت سیدقاسم یاحسینی مجوز فعالیت میگیرد و در یک دوره سه یا چهار ساله کتابهایی را راهی بازار میکند که در نوع خود قابل توجه و اهمیت بوده و هستند.
به همین بهانه با سیدقاسم یاحسینی، نویسنده، پژوهشگر و نخستین ناشر بوشهری پس از انقلاب، که در کارنامه ادبی خود تالیف بیش از 150 اثر چاپشده و منتشرنشده را به ثبت رسانده است، به گفتوگو نشستیم که ماحصل آن در ادامه میآید.
لطفا نخست مختصری در خصوص تاریخ نشر و ناشری در بوشهر برای مخاطبان ما بگویید؟
در خصوص پیشینه نشر و ناشری در بوشهر باید بگویم که بر اساس پژوهشی که در کتاب «صد سال مطبوعات بوشهر» و همچنین «تاریخ چاپ و چاپخانه در بندر بوشهر» انجام دادم که سالها پیش منتشر شدند، نخستین انتشاراتی در بوشهر در سالهای قبل از انقلاب مشروطه راهاندازی شد. پیش از آن فرهیختگان و علمای بوشهری با حمایت تجار، آثار و کتابهای خود را به هندوستان میفرستادند و در شهرهای بمبئی، کلکته و دیگر شهرهای این کشور چاپ میکردند و به بوشهر میآوردند، که البته میطلبد در این زمینه یک پژوهش میدانی با توجه به منابعی که در هندوستان وجود دارد، انجام شود تا دلایل و ابعاد این امر بر ما روشن شود.
بنابراین قبل از اینکه در بوشهر انتشاراتی وجود داشته باشد، فرهیختگان، روحانیون و علمای این منطقه اغلب آثار خود را در هندوستان چاپ میکردند. چنانچه آن زمان دیگر نویسندگان در شیراز و حتی تهران هم برخی از کارهای خود را برای چاپ به هندوستان میفرستادند.
اما با تأسیس چاپخانه «مظفری» به همت میرزا علیآقا لبیبالملک مظفری در سال 1318 هجری قمری، در کنار چاپ روزنامه مظفری، انتشار کتاب هم در این چاپخانه انجام شد. بر اساس تحقیقات و جستوجوهایی که انجام دادم، نزدیک به 10 یا 15 عنوان کتاب چاپشده در این چاپخانه را پیدا کردم که مهمترین آنها عبارتند از:
ـ «نوئلی» نوشته ارژان اسکریب، ترجمه احمدخان دریابیگی، (1324 هجری قمری).
ـ «دوکامران» نوشته ژان بکاس فلرانسی[جووانی بوکاچو]، ترجمه احمدخان دریابیگی، (1325هـ..ق.).
ـ «سفینه غواصه یا سیاحت تحت البحر» تألیف ژول ورن، ترجمه، میرزا یوسفخان اعتصام الملک آشتیانی، (پدر پروین اعتصامی)، (1326هـ.ق.).
ـ «الئالی المربوطه فی وجوب المشروطه»، تألیف شیخ محمداسماعیل غروی محلاتی، (1328هـ.ق.).
ـ «مختصر تاریخ و زحمات ملت ایران در تحصیل مشروطیت» تألیف ادوارد بروان. ترجمه آقا میرزا احمدخان مترجم گمرکات. (جلد اول 1327هـ.ق. و جلد دوم در 1329هـ.ق. به انضمام قانون اساسی و نظامنامه انتخابات مجلس شورای ملی.)
و چندین عنوان کتاب سیاسی و فقهی از آیتالله سیدعبدالله مجتهد بلادی بوشهری.
بعد از این چاپخانه، شاهد تأسیس چاپخانه دیگری در بوشهر با نام چاپخانه «علوی» در ۱۵ شعبان ۱۳۳۳ قمری هستیم که این چاپخانه تا الان بهحیات خود ادامه داده است، از اینرو، دیرپاترین چاپخانه در ایران بهشمار میرود. این قدمت تاریخی باعثشده پنج نسل این خاندان به صنعت نشر مشغول باشند و چنین چیزی در ایران بیسابقه است. بنابراین از این نظر، چاپخانه علوی بوشهر در کشور منحصربهفرد است. در این چاپخانه هم دهها عنوان کتاب و نشریه چاپ شده است که در کتابهایم که در ابتدای گفتار اشاره کردم، نوشتهام.
با این اوصاف، ما در بوشهر از حوالی انقلاب مشروطه انتشارات داشتیم و نکته جالب این است که در دوره پهلوی دوم، چاپخانه علوی در عین اینکه يك چاپخانه بوده و مجلات و نشریات متعددی را چاپ میكرده، کتابهایی هم چاپ کرده است؛ یعنی برادران علوی (سید ابوالقاسم و سیدمهدی علوی) بعد از چاپخانه مظفری ناشر هم بودند. افزون بر این، بر اساس شنیدهها شادروان حسین دهدار نفر بعدی بوده که به نشر یک عنوان کتاب در بوشهر اقدام کرده است. وی قبل و بعد از انقلاب یک کتابفروشی در میدان انقلاب فعلی (ششم بهمن سابق)، ابتدای خیابان لیان داشت.
این پیشینه مختصری از نشر و ناشری قبل از انقلاب در بوشهر است. در عصر پهلوی غالب نویسندگان و محققان بوشهری، دیگر در بوشهر کتاب چاپ نکردند، یا آثار خود را در شیراز چاپ میکردند (مثل اسماعیل نوریزاده بوشهری و علیمراد فراشبندی) یا در تهران (مثل محمدحسین رکنزاده آدمیت و اسماعیل رائین). یکی دو نفر هم کتابهای خود را در اهواز منتشر کردند؛ مثلاً آقای خلیجی کتابی را درباره فایز در این شهر منتشر کرد که این مسئله در نوع خود جالب است.
چطور شد که شما به حوزه نشر رو آوردید؟
با توجه به رشد حیرتآور کتاب و کتابخوانی در دهه ۵۰، ولی انتشارات در بوشهر تأسیس نشد و همچنان چاپخانه علوی کار انتشار کتاب را بر دوش میکشید. تا بالاخره در اواخر دهه ۶۰ بود که بنده بدون آگاهی از تاریخ انتشارات و مراحل نشر کتاب، متوجه شدم که بوشهر از داشتن دو چیز در حوزه فرهنگ بیبهره است؛ یکی روزنامه و دیگری انتشارات. این بود که دست به کار شدم و یک انتشاراتی راه انداختم. چندی بعد هم روزنامه ناکام «آوای بوشهر» را منتشر کردم. برای انتخاب اسم این انتشارات هم به فرهنگ واژگانی بومی منطقه خودمان روی آوردم و به اسم زیبا و تاریخی «شروه» رسیدم که به مقولۀ شعر و شاعری و ادبیات نزدیک است. شروه مأخوذ از کلمه باستانی «شرواک» است (شرواک به همراه «یزله» از آیینهای باستانی ایران کهن بوده است). استادعلی باباچاهی در کتاب «شروهسرایی در جنوب ایران» ریشههای این کلمه را معرفی کرده و توضیح داده است.
در این حوزه با چه چالشهایی مواجه بودید؟
با انتخاب نام «شروه» برای انتشاراتم عملاً وارد حوزه نشر شدم، این در حالی بود که من بدون هیچ آگاهی و علمی از انتشار کتاب وارد این راه شده بودم و اصلاً مراحل چاپ کتاب را که شامل حروفچینی، صحفهآرایی، ویراستاری، اوزالید، لیتوگرافی، چاپ و صحاف بود، نمیدانستم! فقط «شوق کار» داشتم. آن زمان روزنامهنگاری بودم که در نشریات بوشهر با حقوق ماهانه بین ۵ تا ۷ هزار کار میکردم. طبیعتاً سرمایهای هم نداشتم. مثلاً در همان آغاز کار، برای خرید کاغذ به ۷۰ هزار تومان که آن زمان مبلغ کمی نبود، نیاز داشتم. موضوع را با همسرم، عصمتسادات یاحسینی (که دختر عمویم هستند) در میان گذاشتم. و ایشان برای تأمین بخشی از سرمایه، النگوهای خودش را فروخت و مبلغ ۳۰ هزار تومان را به من داد! اما هنوز چهل هزار تومان مانده بود!
در این میان، آن زمان دو دوست علاقهمند به کتاب هم داشتم که با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم؛ یکی زندهیاد محسن شریف (داستاننویس فقید بوشهری و بعدها رئیس انجمن قلم بوشهر شد) بود و دیگری آقای احمد فریدمند (شاعر). در این میان، آقای شریف به من گفت: نگران بُعد مادی نشر نباش، من مشکل را حل میکنم، بعد ۷۰ هزار تومان به من داد. بنابراین ۱۰۰ هزار تومان جور شد. این کل سرمایه من در طول کار نشر بود. به اتفاق شریف رفتیم شیراز. در شیراز با برادرخانم آقای فریدمند، یعنی آقای صمد طاهری (نویسنده و داستاننویس مطرح کشورمان) که آن زمان تنها یکی از داستانهای خود را در یک کتاب منتشر کرده بود و فکر کنم هنوز کتاب مستقلی هنوز نداشت و البته با مراحل چاپ کتاب آشنا بود، مرا با این حرفه آشنا کرد و تازه متوجه شدم که چه کار پرمسئولیتی است. آن زمان کاغذ در بازار آزاد موجود نبود. دولت آن را بهشکل سهمیهای تقسیم میکرد. از اینرو، نامهای از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بوشهر گرفتم و به همراه آقای محسن شریف به تهران رفتیم و از وزارت ارشاد حواله ۲۰۰ بند کاغذ گرفتیم که مقدار خیلی زیادی بود. آنطور که به یاد میآورم، فکر کنم حدود ۷۰ هزار تومان هم هزینه خرید آن شد.
در نشر «شروه» چند عنوان کتاب چاپ کردید؟
خُب، بعد از اینکه کاغذ را تأمین کردیم، ماندیم که حالا چه کتابهایی را چاپ کنیم. در این زمان خودم کتابی را نوشته بودم بهنام «نگاهی به زندگی و آثار آیتالله سیدعبدالله بلادی». کتاب دیگری هم بود که جلال آلاحمد نوشته و در سال ۱۳۲۲ منتشر شده بود؛ ولی تمام نسخههای آن بازاریها خریده و به آتش کشیده بودند! این کتاب «عزاداریهای نامشروع» نوشتۀ علامه محسن امین نام داشت. من در سفری که به همراه محمدرضا صفدری (نویسنده) به تهران داشتم، به خانه زندهیاد شمس آلاحمد، برادر جلال، رفتم و یک نسخه کپی از این کتاب را تهیه کردم و مبلغی هم بهعنوان «حقالتالیف» به او دادم؛ مبلغ شانزده هزار تومان!
در نهایت این دو کتاب؛ یعنی «عزاداریهای نامشروع» و «نگاهی به زندگی و آثار آیتالله سیدعبدالله بلادی» را در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ در انتشارات شروه منتشر کردم. بعد از آن، کتاب «آهنگ دیگر» منوچهر آتشی بود که سالها از انتشارش میگذشت، یعنی از بعد از سال ۱۳۳۸ تجدید چاپ نشده بود. من آمدم این کتاب را دوباره منتشر کردم. طرح جلد قشنگی هم دادم برایش زدند. پول طرح جلد پنج هزار تومان شد. در ادامه مجموعه شعرهای مرحوم محمدرضا نعمتیزاده، شاعر فقید بوشهری را نیز جمعآوری کردم و منتخبی از آن را (بیشتر شعرهای نیمایی) تحت عنوان «فصل خاکستر» چاپ کردم.
در آن دوره در منطقه تنگستان محققی بهنام آقای غلامرضا حاجینژاد بود که آن زمان معاون شهرستان آموزش و پرورش استان بوشهر بود. وی نخستین کتاب مستقل را در خصوص رئیسعلی دلواری به رشته تحریر درآورده بود که هرچند ابتدایی بود ولی چون نخستین کتاب در این زمینه و براساس تحقیقات محلی به نگارش درآمده بود، حائز اهمیت بود. عنوان این کتاب «تحلیلی بر شخصیت رئیسعلی دلواری» بود که این کتاب را هم چاپ کردم.
در ادامه آقای سیدمحمدرضا هاشمیفرد، شاعر همشهریام کتابی برای چاپ به من داد که عنوانش «شروههای شیدایی» بود که آن را هم چاپ کردم. همچنین بانوی فرهیختهای آن زمان در بوشهر ساکن بود که مهناز عطارها (کریمی) نام داشت؛ رمان مدرنی نوشته بود که با نام «وقتی چنین...» به پیشنهاد من منتشر شد. این کتاب سکوی پرش او شد، به تهران و سپس آمریکا رفت و الان سالهاست مقیم این کشور است. چندین رمان و مجموعه داستان هم نوشته و منتشر کرده است. در مجموع در طول سه سال یعنی از سال ۶۹ تا ۷۱ چیزی حدود هفت عنوان کتاب منتشر کردم. تقریباً سرمایه ۱۰۰ هزار تومانی ما به پایان رسید.
چه عاملی باعث شد که برای همیشه حوزه نشر را کنار بگذارید و تنها به پیشه نویسندگی بپردازید؟
در ادامهی راه ناشری با یک مشکل بسیار جدی روبهرو شدم و آن هم توزیع کتاب بود. آن زمان توزیع کتاب در کشور مافیایی بود و پایتختنشینان به ناشران تازه کار و «شهرستانی» هم وقعی نمینهادند. از اینرو، هر کتابی را که چاپ میکردم، تحویل خود نویسنده میدادم. نویسندهها هم کمتر توفیقی در فروش کتابها مییافتند. به هر دلیل در این زمینه به جایی نرسیدیم.
در یک سفر به همراه آقای محسن شریف به تهران، به دیدار آقای عباس معروفی، مدیرمسئول مجله «گردون» رفتیم. آن زمان آقای معروفی کتاب «سمفونی مردگان»ش را میخواست تجدید چاپ کند و دنبال کاغذ میگشت. ما در همین زمان با مشکل نگهداری کاغذ روبهرو بودیم. صاحب انبار خواسته بود که کاغذها را هر چه زودتر تخلیه کنیم. این در حالی بود که ما تا آن لحظه تنها حدود 20 یا 30 بند از کاغذهایمان را استفاده و هر کتاب را با شمارگان ۳۰۰۰ هزارتا راهی بازار کرده بودیم. بنابراین بقیه کاغذها روی دستمان مانده بود. از اینرو، تصمیم گرفتیم که کاغذها را بفروشیم.
در نهایت همه کاغذهای باقیمانده را ۱۵۰ هزار تومان به آقای عباس معروفی فروختیم. جالب اینکه از فروش کتابهای چاپشده، سودی عاید من نشد، اما از فروش کاغذها، سود قابلتوجهی بهدست آوردم و بدهی خودم را به آقای شریف به طور کامل تسویه کردم، اما بهدلیل افزایش قیمت طلا تنها توانستم نصف النگوهای همسرم را بخرم و به او برگردانم!
در این زمان یعنی سال ۷۲ بود که متوجه شدم به درد کار ناشری نمیخورم. چون کار پرمسئولیت و پرهزینهای بود، نیاز به مکان و انبار و روابط داشت و باید دائم برای تمدید مجوز یا خرید کاغذ و ... به تهران رفت و آمد میکردم که با توجه به حقوق ناچیزی که داشتم، این سفرها برایم هزینهبر و سخت بود. بنابراین تصمیم قطعی خودم را گرفتم که کار نشر را برای همیشه کنار بگذارم. البته دلیل اصلی این تصمیم هم این بود که من ذاتاً نویسنده بودم، از اینرو بیشتر تمایل داشتم که «تولید» کنم تا نشر و انتشارات و این کار را به اهل آن واگذار کنم.
پس از تعطیل شدن نشر «شروه» چقدر زمان برد تا دوباره صنعت نشر در بوشهر فعالیت خود را از سر بگیرد؟
پس از تعطیلی نشر شروه، تا نیمه اول دهه ۷۰ ناشری در بوشهر پیدا نشد تا اینکه در نیمه دوم این دهه آقای علی هوشمند، شاعر و روزنامهنگار جنوبی نشر «شروع» را در بوشهر پایهریزی کرد و بهدنبال آن، دوستان و کسان دیگری به این حرفه روی آوردند و صنعت نشر در استان ما فعال شد.
از دید شما مهمترین مشکلات و دلایل انزوا و غربت ناشران بوشهری در صنعت نشر کشور چیست؟
همواره مهمترین مشکل ناشران شهرستانی کمبود دانش نشر است و معضل توزیع آثاری که چاپ میکنند. از دید من ناشر باید ابتدا یک کتابشناس حرفهای و یک بازاریاب خوب باشد یا افرادی متخصص برای این دو کار داشته باشد. همچنین گروههای تحقیق و ویراستاری، آمادهسازی و صفحهآرایی کتاب داشته باشد. توان مالی داشته باشد، سیستم پخش قوی داشته باشد و... اما متاسفانه بهدلیل شرایط بد اقتصادی ناشران کمتر با هزینه خود اثری را منتشر میکنند. بیشتر با هزینه خود نویسنده یا شاعر کتاب را منتشر میکنند و کتاب چاپشده را تحویل نویسنده میدهند. هیچ نقشی در توزیع کتاب نمیپذیرند. در واقع «ناشر حرفهای» نیستند که برای کتاب سرمایه گذاری کنند و در توزیع آثاری که چاپ میکنند، مشارکت داشته باشند، به نوعی حقالعمل کار هستند! البته چند ناشر معدود در بوشهر هستند که به طور حرفهای عمل میکنند و حتی یکی، دوتای آنان کتابفروشی هم دارند. طبق آمار در حال حاضر حدود هفتاد انتشاراتی در استان بوشهر ثبت شده که فقط حدود بیست تا بیست و پنج تای آنان فعال هستند، که در عمل فقط شش، هفت ناشر قابل توجه هستند و بس!
از همه اینها مهمتر سیستم توزیع و پخش منظمی در حوزه نشر استان بوشهر وجود ندارد و این امر به یک معضل جدی بدل شده است. متاسفانه هنوز ناشران فعال استان به این نقطه وحدت برای تشکیل یک سندیکای نشر و ناشران و سیستم توزیع قوی در حوزه کتاب نرسیدهاند، در این میان اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی بوشهر که متولی این حوزه است، در این زمینه برای خود مسئولیتی تعریف نمیکند. البته این معضلی است که نه تنها در استان ما خودنمایی میکند؛ بلکه در سایر نقاط کشور وجود دارد.
به نظر شما، راهحل چیست؟
اگر ناشران بوشهری میخواهند از این وضعیت خارج شوند، باید یک سیستم پخش قوی را با همفکری و همکاری یکدیگر در کشور و حتی خارج از کشور تأسیس کنند. با چند پخش و توزیع قوی ملی وارد عمل شده و خود نیز در داخل استان، سیستم توزیع ایجاد کنند. به کتابفروشیها نیز اکتفا نکنند، دکههای روزنامه، سوپرمارکتها، میزهای کتاب در مدارس، ادارات، بازار و حتی خیابانها، و سیستم پخش اینترنتی، از جمله راههای افزایش فروش کتاب است. خوشبختانه چند نشر در بوشهر سیستم خرید اینترنتی و تحویل در درب منزل یا محل کار دارند، اما باید برای «کالایی» که تولید میکنند که کتاب باشد، بتوانند تبلیغات و اطلاعرسانی کنند. فضای مجازی، فرصت خوبی برای این کار هست که از همۀ طرفیت آن استفاده نشده و نمیشود. البته ضعف مالی ناشران نیز در بوشهر معضل خاصی است.
از دید شما مهمترین دلیل راهاندازی نشدن سیستم توزیع کتاب در استان بوشهر چیست؟ نبود این سیستم چه ضربهای را به حوزه نشر و ناشران فعال این خطه وارد کرده است؟
دلیل اینکه این سیستم در استان ما راهاندازی هم نشده، به استثنای چند ناشر که حرفه اصلی آنها همان نشر است، بقیه یا از اهالی رسانه هستند، یا استاد دانشگاه یا دبیر و کارمند هستند و... بنابراین کار حرفهای آنها اختصاصاً نشر نیست؛ از این رو، کار نشر برای آنها یک تفنن یا پرستیژ فرهنگی است تا یک شغل اصلی که بخواهند به شکل حرفهای به آن نگاه کنند. ظاهرا فکری هم برای وصل شدن به سیستم توزیع کشور ندارند. در این میان، تنها دو یا سه نشر این منطقه که خود من آثارم را برای چاپ به آنها میسپارم، توانستهاند با پخشهای مهم در تهران کانال بزنند و آثار تولیدی خود را در تهران و شهرهای دیگر عرضه کنند. بقیه همچنان اندر خم یک کوچه ماندهاند!
از همینرو، نشر بوشهر همچنان عقبافتاده است که به این مسئله، سرخوردگی اجتماعی، عدم قدرت خرید مردم، کرونا و فقر و حضور قوی و پررنگ فرهنگ شفاهی هم به آن اضافه کنید که همگی دست به دست هم دادهاند تا شمارگان کتاب از ۳ هزار نسخه به ۲۰۰ نسخه برسد! با ورود چاپ دیجیتال، برخی از ناشران صد و حتی پنجاه نسخه از یک کتاب تولید میکنند که این دیگر نشر عمومی نیست، نوعی «نشر خصوصی» است!
نظر شما