یکشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۰
پیروزی آمیخته به تلخکامی؛ جبهه غرب و نبرد در ارتفاعات میمک

سی‌وهفت سال پیش در چنین روزی، عملیات عاشورا در محور ایلام-میمک آغاز شد که به بازپس‌گیری بیش از 50 کیلومتر از مناطق اشغالی در استان ایلام انجامید. هرچند در محاصره ماندن و شهادت رزمندگانی که در شیار نی‌خزر گرفتار شده بودند، این پیروزی را با تلخکامی همراه کرد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مرتضی میرحسینی: «ما پنجمین سال جنگ را با اجرای عملیاتی موسوم به عملیات عاشورا شروع کردیم و هدف‌مان این بود که ارتفاعات میمک در ایلام را از عراقی‌های اشغالگر پس بگیریم. همان روزهای اول جنگ این منطقه را از دست داده بودیم و بعد هم به دلایل نظامی و راهبردی، عملیاتی برای آزادسازی‌اش نداشتیم. چرا؟
 
جعفر شیرعلی‌نیا (در «دایره‌المعارف جنگ») در پاسخ به این پرسش می‌نویسد «میمک مهم‌ترین نقطه مرزی شهرستان ایلام با عراق بود، اما ایرانی‌ها اطراف مرز آنقدر ارتفاع در اختیار داشتند که میمک را خیلی استراتژیک نمی‌دیدند. درحالی‌که برای عراق که همه مرزش در آن منطقه دشت است، در اختیار داشتن ارتفاعات میمک بسیار مهم بود. میمک در جنگ عراق با ایران برای عراقی‌ها یک نماد بود؛ ارتفاعاتی بود که عراقی‌ها بر سر مالکیت بخشی از آن با ایران اختلاف تاریخی داشتند و درگیری‌های خونینی پیش از قرارداد 1975 الجزایر برای مالکیت با ایرانی‌ها بود.»
 
هدف این بود که با عملیات عاشورا هم نیروهای بعثی را از هر پنج ارتفاع مهم (بانی تلخاب، گرکنی و فصیل، منطقه بال میمک، تپه شهدا و شیار نی‌خزر) بیرون و تبلیغات‌شان را بی‌اثر کنیم و هم با رسیدن به پیروزی، روحیه خودمان را بالا ببریم و این باور را که کار در جبهه‌ها گره خورده است به چالش بکشیم. اما متأسفانه مقدمات عملیات چنان که انتظار داشتیم درست پیش نرفت و غافلگیرکردن دشمن عملا ناممکن شد. مثلا رفت‌وآمدها در ایلام ناگهان زیاد شد و حتی عامی‌ترین مردم هم متوجه شدند که عملیاتی مهم در پیش است. طبیعی بود که بعثی‌ها هم از ماجرا باخبر شدند و حتی - به گفته یکی از فرماندهان ما - با بلندگو خطاب به نیروهای ایرانی اعلام می‌کردند «بیایید ما منتظر شما هستیم.» بدتر اینکه عملیات‌های شناسایی هم چندان موفق نبودند.
 
نوشته‌اند «بچه‌های اطلاعات عملیات 13 تا 14 کیلومتر پیاده می‌روند و از میدان‌های من و سیم‌های خاردار عبور می‌کنند. در یکی از شب‌ها گروهی از بچه‌های شناسایی در میدان مین معبر باز کردند و وقت برگشتن وقتی می‌خواستند میدان مین را به حالت عادی برگردانند مینی منفجر می‌شود. دست یکی از بچه‌های شناسایی قطع می‌شود، دیگری به کمکش می‌رود، مینی دیگر منفجر می‌شود و پای او هم قطع می‌شود. دو نفر دیگر بچه‌ها را عقب برمی‌گردانند، اما رد خون در مسیر حتما مسیر را لو داده است و همه زحمات شب‌های گذشته هدر رفته و دوباره باید از جایی دیگر آغاز کنند» (به نقل از: نگاهی به عملیات عاشورا در میمک، آرشیو مطالعات و تحقیقات جنگ).
 
با همه این دشواری‌ها و برخی موانع، بیست‌وپنجم مهر 1363 عملیات در هر دو محور شمالی و جنوبی آغاز شد. در محور شمالی کار به‌خوبی پیش رفت و همه هدف‌های از پیش تعیین‌شده محقق شدند. اما شرایط در محور جنوبی، به‌ویژه در شیار نی‌خزر متفاوت بود. یکی از گردان‌های تیپ نبی اکرم به تنگنا افتاد و در محاصره دشمن گرفتار شد. چند نفر شهید و عده‌ای هم مجروح شدند و چنان که گفته‌اند 13 نفر هم در محاصره ماندند. دشمن البته آن‌ها را نمی‌دید، اما اگر از مخفیگاه بیرون می‌زدند، زیر تیر دشمن می‌رفتند. از آن طرف عراقی‌ها توپخانه‌های خودشان را روی آنجا متمرکز کردند و به شمار نیروهای کمین‌شان افزودند و از این طرف کوشش‌های ما برای شکست محاصره و نجات محاصره‌شده‌ها نتیجه مطلوبی نداشت.
 
البته چنان‌که اشاره شد، عملیات عاشورا از نظر نظامی، در محور شمالی کاملا موفق بود و به آزادسازی گرکنی و فصیل انجامید، اما در محاصره ماندن و شهادت رزمندگانی که در شیار نی‌خزر گرفتار شده بودند، جایی برای شادی و خوشحالی باقی نگذاشته بود.‌»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها