دوشنبه ۳ آبان ۱۴۰۰ - ۰۸:۴۹
«سنگی که سهم من شد» ریشه‌های دشمنی یهود به انحراف کشیده‌شده را با اسلام بررسی می‌کند

«سنگی که سهم من شد»، پیشینه تاریخی خصومت‌ها و دشمنی‌های یهود به انحراف کشیده‌شده را با اسلام در قالب داستان بررسی کرده و در ادامه به فرصت جبران اشتباهات با توبه اشاره می‌کند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «سنگی که سهم من شد»، راجع به پیشینه تاریخی خصومت‌ها و دشمنی‌های یهود به انحراف کشیده‌شده با اسلام است که پیش از بعثت پیامبر(ص) در سرزمین حجاز مستقر شدند و چه کارهایی انجام دادند و در زمان صدر اسلام چه برنامه‌هایی داشتند. در این کتاب گوشه‌ای از این اتفاقات را در قالب داستان دختری جوان پیگیری کردیم. ماجراهایی رقم می‌خورد که از سنین طفولیت بغض نسبت به اسلام در این دختر شکل می‌گیرد، بزرگ می‌شود و در سنین میان‌سالی و و پیری ماجراهایی دارد و در آخر هم به نحوی عاقبت به‌خیر می‌شود. بنابراین موضوع اصلی کتاب، به نفوذ یهود در اسلام و اقدامات آن‌ها مربوط می‌شود و موضوعات فرعی به تاریخ صدر اسلام، تاریخ خلفا و مظلومیت اهل‌بیت(ع) اشاره دارد.

برای آشنایی بیشتر با موضوع کتاب با سیدمحسن امامیان؛ نویسنده اثر به گفت‌وگو پرداخته‌ایم.
 
لطفا درباره این کتاب و نحوه شکل‌گیری آن توضیح بفرمایید.
«سنگی که سهم من شد»، یک اثر سفارشی بود، البته سفارشی نه به این معنا که خود نویسنده با این موضوع غریبه باشد و یا آن را نپسندد و اعتقادی به آن نداشته باشد، به این صورت که برخی دوستان که در یک مؤسسه پژوهشی، کتاب‎‌های غیرداستانی می‌نوشتند، از من خواستند که یکی از کتاب‌ها را به‌صورت داستانی دربیاورم و من این موضوع را از بین پژوهش‌های مؤسسه انتخاب کردم، یعنی به نحوی این موضوع، انتخاب خودم بود. راجع به موضوع داستان چند ایده ارائه دادم که از بین آن‌ها این ایده انتخاب شد و خودم هم نظر موافق‌تری نسبت به این موضوع داشتم و بدین ترتیب داستان شکل گرفت. ابتدا اسم کتاب را «دیه» انتخاب کردم که شخصیت اصلی داستان است، ولی اسم کتاب را ناشر، مؤسسه پژوهشی و ویراستار برای بازار نشر مناسب ندانستند و اسم کتاب به سلیقه جمعی تغییر کرد و بین اسامی پیشنهاد داده شده، عنوان «سنگی که سهم من شد» انتخاب شد.
 
چه ویژگی‌ها و مؤلفه‌هایی برای این اثر درنظر گرفتید که به سمت شعاری و کلیشهای شدن نرود و تبدیل به اثری جذاب و خواندنی شود؟
من با شعار مشکلی ندارم، زیرا معتقدم تقریبا همه آثار و نوشته‌ها یک شعار و هدفی را دنبال می‌کنند و هیچ کاری بدون هدف انجام نمی‌شود. حتی کارهای خنثی هم در نهایت دارند به این موضوع اشاره می‌کنند که بیایید فارغ از همه آرمان‌ها و دغدغه‌ها بنویسید. این خودش یک شعار است. اما ویژگی که این اثر دارد این است که یک موضوع بکر است و تقریبا در کارهای داستانی به این موضوع پرداخته نشده و شاید بشود گفت نمونه نزدیک به آن سریال «معصومیت از دست‌رفته» اثر آقای میرباقری است، ولی در آثار مکتوب خیلی کمتر به این موضوع پرداخته شده است. به همین دلیل احساس می‌کنم کار بکری باشد و دیگر اینکه من سعی کردم در تألیف این اثر، از زبان آهنگین و مسجع استفاده کنم که برای مخاطب جذاب باشد. همچنین داستان را سریع پیش بردم که مخاطب دچار خستگی نشود و دیگر این‌که سعی کردم از کلیشه‌ها فاصله بگیرم و مقداری در عبارات و صحنه‌پردازی‌ها خلاقیت بخرج بدهم که کار جذاب‌تر باشد.
 
کار نوشتن کتاب «سنگی که سهم من شد» چه مدت طول کشید؟ در مدت انجام این کار با چه چالش‌هایی رو‌به‌رو بودید؟
نگارش این اثر، 6 ماه به طول انجامید. البته زودتر از این هم می‌شد کار را به اتمام رساند، ولی بحث تحقیقات خیلی گسترده بود و من ابتدای امر فکر نمی‌کردم این‎قدر دشوار باشد. داستانی طراحی کرده بودم که می‌دانستم مراحلی را باید طی کنم، ولی هر مرحله را که پیش می‌رفتم احساس می‌کردم که نیاز دارم در مورد آن برهه بیشتر بدانم. به همین دلیل منابعی که در اختیار من بود بالغ بر چهار مرتبه مرور کردم تا مطلبی از قلم نیافتد. در واقع بیشترین دشواری در بخش تحقیق و پژوهش بود. یکی از دشواری‌ها که در مسیر نگارش این اثر برای من پیش آمد این بود که متن کتاب را به‌صورت دست‌نویس نوشتم و تایپ نکردم با اینکه کارهای قبلی را تایپ می‌کردم، این دفعه برای اینکه سرعت کار بالاتر برود و بیشتر بتوانم به موضوع داستان تمرکز کنم، متن را به‌صورت دست‎نویس نگاشتم، اما در مرحله تایپ صوتی، غلط‌های املایی فراوانی در تایپ شکل گرفت، به خاطر این‌که عبارات عربی و کلمات مربوط به متون کهن در آن زیاد بود و نرم‌افزار آ‌ن‌ها را شناسایی نمی‌کرد و کلمات مشابه دیگری را تایپ می‌کرد و به همین دلیل تصحیح آن خیلی سخت و زمان‌بر بود، طوری‌که در برهه‌ای از ناشر فرصت گرفتم که کمی دیرتر کار را ارائه کنم و به ذهنم استراحت دهم. البته خانه‌نشینی‌های دوران قرنطینه هم کمک کرد و من در مدتی که دوره اول قرنطینه بود، بخش اعظم کار را نوشتم و به ویراستار ارائه دادم.
 
نگارش این اثر خیرات و برکات دیگری هم داشت. ازجمله این‌که در حین تحقیقات و نگارش متن به ایده دیگری رسیدم و کار بعدی که منتشر خواهد شد، حاصل تحقیقاتی است که برای این کار انجام شد.
 


 شما در این اثر به پیشینه یهود و اختلافات این قوم با اسلام پرداخته‌اید. به‌نظر شما دین و ملت یهود چه ارتباطی با هم دارند؟
این رمان بین قوم یهود و دین یهود تفاوت قائل شده است، زیرا شخصیت‌هایی هستند که با تنالیته‌های مختلف در این قوم وجود دارند. به‌عنوان مثال ما شخصیتی در این داستان داریم که روحانی یهودی است و مانند دیگران آنقدر سخت‌گیر نیست و نرمش بیشتری دارد و از آن طرف دشمنی‌های شدیدی در قوم یهود داریم که در این داستان به آ‌ن‌ها اشاره شده، به‌عنوان مثال طبق مستندات تاریخی، تعدادی از یهودیان، زمانی سرزمین‌های خوش آب و هوای مناطق مدیترانه، فلسطین کنونی و بین‌النهرین را رها می‌کنند و در سرزمین‌های لم‌یزرع و هوای خشک حجاز اقامت می‌گزینند که این اقدام آ‌ن‌ها طبق برنامه‌ و از روی عناد و دشمنی صورت گرفته و در داستان با این رویکرد به آن‌ها اشاره شده است. ولی در مجموع نظر من این است که می‌شود بین دین یهود و قوم یهود تفاوت قائل شد و البته کارشناسان نظرات متفاوتی دارند و خود یهودیان حتی خودشان را بیشتر از قومیت می‌دانند تا اینکه تابع یک دین باشند، ولی از دین استفاده زیادی برای رسیدن اهداف شان کرده‌اند. آنچه در داستان آمده جنبه دشمنی آن‌ها با اسلام به‌صورت پررنگ مطرح شده است.
 
آثاری که در زمینه یهودستیزی نگاشته شده‌اند، ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و دینی این قوم را مد نظر قرار داده‌اند؛ «سنگی که سهم من شد» بیشتر از کدام وجه به این قوم پرداخته است؟
اصلا انگیزه و ادعایی درمورد یهودستیزی ندارم، به هرحال دین یهود هم یکی از ادیان ابراهیمی است و در برخی احکام وعقاید که دچار انحراف نشده‌اند به عقاید مسلمانان شباهت دارند و قابل احترام است. در این اثر نیز اصلا بحث یهودستیزی مطرح نیست، بیشتر به بحث اسلام‌ستیزی یهود در این داستان اشاره شده است.
 
در ادامه این‌که بیشتر از جنبه سیاسی به این قضیه نگاه شده، چون آن بخشی از یهود که با این انگیزه آمدند و در نواحی که اکنون قرار دارند، مستقر شدند بحث تسلط و حکومت بر جهان برای آن‌ها مطرح بوده و لذا بیشتر جنبه سیاسی مدنظر است که برای استیلای سیاسی و حکومتی از فرهنگ و دین و سایر مؤلفه‌ها استفاده شده و مهمترین مؤلفه‌ای که از جنبه انسانی می‌خواهم در این داستان مطرح کنم، بحث توبه است که «هر آنچه هستی بازآی» و این‌که درهای رحمت الهی باز است. هرچند یک نفر بسیار دچار اشتباه شده و ظلم‌هایی مرتکب شده باشد، فرصت جبران برایش وجود دارد.
 
با توجه به این‌که خصومت یهود با اسلام یک پیشینه تاریخی غیرقابل حذف است، ولی به‌نظر می‌رسد کمتر مورد توجه بوده و به نوعی همواره مورد غفلت اهالی قلم و نویسندگان قرار گرفته است، دلیل این غفلت را چه می‌دانید؟
عدم توجه به این موضوع، جنبه‌های متعددی دارد، ولی شاید بخش عمده این باشد که شاید نویسندگان ما دغدغه‌های دیگری دارند و موضوعات دیگری را انتخاب کرده‌اند که روی آ‌ن‌ها تمرکز داشته باشند و یا این‌که مطالعه‌ای در این زمینه نداشته‌اند، زیرا این نکته برایشان اهمیت کافی را نداشته است. توجه به این موضوع در کارهای علمی و پژوهشی بیشتر به‌چشم می‌خورد، اما در جنبه داستانی محدودتر است، به هر صورت اسمش را نمی‌شود غفلت گذاشت، زیرا بیشتر نویسندگان به این سمت می‌روند که روی بعضی موضوعات تمرکز داشته باشند، در یک ژانر خود را پیدا کنند، در آن زمینه قلم‌فرسایی کنند و خود را محک بزنند و ابداعاتی داشته باشند. امید است در هر زمینه که فعالیت می‌کنند از مدار انصاف و انسانیت خارج نشوند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها