اشارهای کوتاه به آنچه بعد از اشغال شهرها در جنگ روی میداد؛
تبلیغات نژادپرستانه بعثیها تا غارت خانهها
در جنگها، مردم مناطق جنگزده آواره و خانههایی که به امان خدا رها شده، غارت میشوند. نه فقط در جنگی که به ما تحمیل شد که تقریبا در همه جنگهای تاریخ، روال و رویه چنین بوده است.
آنها پس از تجاوز به مرزهای کشور ما و نیز در پیشروی در خاک خوزستان، بسیاری از عربهای ساکن منطقه را به خاک و خون کشیده و جمعیت بسیار بزرگتری را آواره کرده بودند. به روایت یک شاهد عینی، در مناطق جنگزده یا در آستانه اشغال، مردم را میتوانستی ببینی که گروه گروه در جادهها پیش میرفتند و به امید رسیدن به نقطهای امن، شهر و خانهشان را رها کرده بودند. «وضع اسفباری داشتند. همه خسته و نزار، پیاده راه میرفتند. هرکس هرچه توانسته و قابل حمل بود با خودش آورده بود. بچهها نالان و گریان پیاده میآمدند. هر ماشینی که رد میشد مردم هجوم میآوردند و التماس میکردند سوارشان کنند.» [1]
اما بعثیها بیاعتنا به این درد و رنج و آوارگی که خودشان باعث و بانیاش بودند میگفتند ما اعراب آن منطقه را آزاد کردیم و از فارسها انتقام گرفتیم (چه درست میگفت اریک هابسبام، مورخ بزرگ عصر ما، که همه روایتهای قومی و نژادی، فارغ از اینکه به چه هدفی ساخته شده یا بهکار میروند، اغلب اوقات آلوده به دروغاند). خود صدام که مدام شعار میداد ارتش عراق در خدمت امت عرب است و از سرزمین و شرف این امت دفاع میکند و خطاب به نیروهایش میگفت ارزش تاریخی دستاوردهای شما این است که دوران جدیدی را در تاریخ امت عرب شروع کردید [2]. اما این نیروهای «آزادیبخش» هرجا که قدم گذاشتند با تأیید یا بیاعتنایی فرماندهانشان دست به غارت و چپاول زدند و جنایتهایی بسیار بیشتر از آنچه خواهناخواه در جنگها پیش میآید مرتکب شدند.
به گفته خود عراقیها «بسیاری از مردمی که خانههایشان را ترک کرده بودند سر در خانهشان نوشته بودند: امانه الله و امانه رسوله/ امانت خدا و رسولش، تا خانههایشان را غارت نکنند. اما بسیاری از خانهها به غارت رفت. یخچال، فرش، رادیو و وسایل خانههای مردم را به بصره میبردند تا بفروشند. با دستور فرمانده، دستهای 9 پاسداری را که اسیر کرده بودیم، بستند و با بنزین آتششان زدند. خانهها و مغازههای شهر به تلی از خاک بدل شدهاند و حتی در و دیوار خانههای ظاهرا سالم هم آثار تیر و ترکش روی خود داشتند. مردم برای حفظ جانشان شهر را ترک کرده بودند و بسیاری از عراقیها همچون دیوانگان حریصانه به خانهها هجوم میبردند و اموال مردم را غارت میکردند. سرمست بودند و قهقهه میزدند.»[3]
ارجاعات درون متن:
[1] از کتاب «دا»، خاطرات سیده زهرا حسینی، به اهتمام سیده اعظم حسینی، انتشارات سوره مهر؛ [2] از کتاب «هویزه، آخرین گامهای اشغالگر»، علیرضا لطفاللهزادگان، مرکز تحقیقات و مطالعات جنگ؛ [3] از کتاب «پنج سال در جهنم»، ترجمه حمید محمدی، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.
نظر شما