هندیام، از پارسی بیگانهام
ماه نو باشم، تهی پیمانهام
علامه محمد اقبال لاهوری (۱۲۵۶-۱۳۱۷ ش/ ۱۲۹۴-۱۳۵۵ ق) شاعر، فیلسوف، حقوقدان، قرآنپژوه، سیاستمدار، شرقشناس و از متفکران و اندیشمندان صاحبنظر در خاورزمین است که از او با عنوان «شاعر مشرق» و «حکیم امت» یاد شده است.
در زندگی پررازورمز اقبال لاهوری، گرایش و علاقه او به زبان فارسی تأملبرانگیز است.
با وجود اختلافنظر درباره تاریخ تولد اقبال، هفتم نوامبر روزی است که دولت پاکستان رسماً به نام او نامگذاری شده است. تولد او بر اساس سال خورشیدی در هجدهم آبان است.
اقبال دوران کودکی را در پنجاب گذراند، در لاهور ادامه تحصیل داد، برای ادامه تحصیل به انگلیس رفت و در کمبریج با ایرانشناسان بزرگی چون ادوارد براون و رینولد نیکلسون آشنا شد. از قبل با شعر و ادب فارسی آشنایی داشت، اما در این دوره علاقه به ایران و زبان و ادبیات فارسی در او شعله کشید.
از همان زمان به تحقیق در آثار حکمی و فلسفی ایران روی آورد و رساله دکتری خود را با موضوع «سیر فلسفه مابعدالطبیعه در ایران» نوشت و در عرفان و حکمت ایرانی متخصص شد.
اقبال برای خود زندگی شرافتمندانه و سرشار از ایمان قلبی را برگزید و با اینکه لقب «سِر» را از انگلیسیها گرفت، این لقب هیچگاه او را از سخن حق و مسیر عدالت و خودباوری و مسلمانی و شرقی بودن دور نکرد.
حکیم شرق در دوره زندگی خود بسیار سفر کرد، اما آرزوی سفر به دو جا در دلش ماند: یکی سفر به سرزمین حجاز و دیگری به ایران. با این حال هیچگاه از این دو قبله آرزوی خود رویگردان نبود. قبله دین و ایمان اقبال مکه بود و قبله عرفان و اندیشه او ایران.
اقبال لاهوری گرچه به معنی رایج مرد سیاست و ریاست نبود، به مجلس محلی لاهور نیز راه یافت. اما هیچگاه به روش سیاستمداران زندگی نکرد. او اسلام و بازگشت به اسلام را دوای درد امت اسلام میدانست و به ملت و دولت مستقل اسلامی باور داشت و بنیان تشکیل کشور اسلامی پاکستان از پرتو اندیشههای او نهاده شد.
آثار بهجامانده از اقبال به سه زبان انگلیسی، فارسی و اردوست. او رساله دکتری خود را به زبان انگلیسی نوشته است. چند مجموعه شعر و مکتوبات او به زبان اردو نیز به زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است؛ اما اوج شکوفایی سخن اقبال را باید در اشعار فارسی او جستوجو کرد. در اشعار فارسی او ۳۰ بار واژه عجم و ۲۰ بار نام ایران آمده است. آثار اقبال به زبان فارسی عبارتند از:
- مثنویهای «اسرار خودی» و «رموز بیخودی» در مسئولیت مسلمان بودن؛
- منظومه «پیام شرق» که نقد و پاسخی به دیوان غربی-شرقی گوته است و در آن از دین و ملیت سخن گفته است؛
- مجموعه «زبور عجم» حاوی غزلیات او و نیز حاوی دو مثنوی او به سبک گلشن راز شبستری است. با اینکه بر برخی تلقیهای منفعلانه از شعر حافظ خرده گرفته است، در غزلهایش از جهت زبانی پیرو حافظ است؛
- مجموعه شعر «جاویدنامه» دیگر اثر مهم اقبال است؛
- «پس چه باید کرد ای اقوام شرق؟» و مثنویِ «مسافر» دیگر آثار فارسی اقبال است؛
- او «ارمغان حجاز»، آخرین مجموعه شعرش، را به دو زبان اردو و فارسی سروده است.
با اینکه نتوانست به ایران سفر کند و از نزدیک سرزمین حافظ و سعدی و فردوسی را ببیند، اندیشه وطن دینی و وطنپارسی داشت و در آثارش دین اسلام و ایران برجستهترین بخشها معرفی شده است.
او به آلمانی و انگلیسی علم آموخته بود و آثاری نوشته است. زمانی در دانشگاه عربی تدريس میکرده، زبان مادریاش اردو بود و زبان پنجابی را هم از کودکی آموخته است، اما به زبان فارسی و ظرفیتهای فکری و فلسفی این زبان باور داشته و گویی به فارسی میاندیشیده است.
افزون بر آن سخت مجذوب حکمت و اندیشه ایرانی به ویژه فلسفه سهروردی بوده و به آن عشق میورزیده است. اقبال چنین صریح میگوید:
گرچه هندی در عذوبت شکّر است
طرز گفتار دَری شیرینتر است
فکر من از جلوهاش مسحور گشت
خانه من شاخ نخل طور گشت
پارسی از رفعت اندیشهام
درخورَد با فطرت اندیشهام
و در جایی دیگر چنین از سرزمین ایران یاد میکند:
شراب میکده من نه یادگار جم است
فشرده جگر من به شیشه عجم است
در یک رباعی در جاویدنامه از ایران و آرزوهایش میگوید:
خوش بیا ای نکتهسنج خاوری
ای که میزیبد تو را حرف دری
محرم رازیم، با ما راز گو
آنچه میدانی ز ایران بازگو
روانش به مینو جاودان باد.
نظر شما