نگاهی به کتاب «تاریخ ملکآرا»
تاریخنگاری کتاب تاریخ ملکآرا/ افکار و عقاید تند اقبال چلاوی علیه نادرشاه افشار و خاندانش
کتاب «تاریخ ملکآرا» (چگونگی به قدرت رسیدن قاجارها) نوشته میرزا علیقلی بن محمد (اقبال) چلاوی با تصحیح مشترک جمشید قائمی، رامین یلفانی، شقایق فتحعلیزاده و رقیه آقابالازاده از سوی انتشارات ندای تاریخ منتشر شد.
تاریخنگاری در ایران دوران اسلامی، علاوه بر آنکه از علایق مذهبی و شخصی افراد نشأت میگرفت، در جهت تحکیم و مشروعیّت بخشیدن به حکومتها نیز قرار داشت. فن تاریخنگاری در ایران از اواخر قرن هشتم تا سیزدهم هجری قمری، دوره انحطاط و فترت را تجربه میکرد؛ زیرا که قلم و نثر فارسی در تنزل قرار داشت. این خصیصه در دوران صفویه همچنان وجود داشت و حتی پیچیدگیها و ابهامهای لفظی که خاص سبک هندی بود در ابتذال شعر و نثر فارسی تأثیر داشت.
از دوران افشار و زند به بعد مقدمات تحول نثر فارسی آغاز شد و در اوایل عصر قاجار، نهضت بازگشت ادبی به سبکهای خراسانی و عراقی دیده میشود. این تحول در نظم به خوبی دیده میشود؛ اما در نثر، حرکت مذکور تدریجی بود. از این نظر اکثر متون منثور این دوره هنوز به صورت فنی و متکلف هستند و تعمد در به کارگیری صنایع ادبی و الفاظ منشیانه وجود دارد. این سبک غامض و پیچیده در کتابهای آن زمان مانند تاریخ محمدی (احسنالتواریخ) و تاریخ گیتیگشا و گلشن مراد و تاریخ ملکآرا و ... بهخوبی دیده میشود، بهخصوص اینکه برخی نویسندگان دورههای افشار و زند و حتی قاجار، شاگردان کاتبان فیلی بودهاند. مثلاً ساروی، خود شاگرد میرزا مهدیخان استرآبادی منشی مشهور نادری بهشمار میرفته است.
در اوایل دوران قاجاریه نیز آقامحمدخان و فتحعلیشاه علاقه خاصی به تاریخ و تاریخنویسی از خود نشان دادند و همان الگوی سنتی، خصوصاً و عموماً تشویق گردید. از جمله موضوعاتی که در تاریخنویسی این دوره تأکید میشود تبار سلطنتی بود که اصرار در رساندن آن به فاتحين مغول و تیموری و تمرکز بر فعالیتهای پادشاهان و دولتمردان و حكام داشت.
چنین به نظر میرسد که فتحعلیشاه، چه در دوره ولیعهدی و چه در دوران پادشاهی، از کتب تاریخ معاصر خود راضی نبوده و افرادی چون محمد ساروی را، مأمور نگارش سوانح زمان خویش و عم و جدش کرد. بعدها معلوم شد کتاب ساروی هم جایگاهی در خور نیافت و همانطور که قبلاً اشاره رفت، ملکآرا «اقبال چلاوی» را مکلف به نوشتن تاریخ قاجاریهای بهتر از تاریخ محمد ساروی نمود. اما سبک و اسلوب تاریخنگاری همین کتاب تاریخ ملکآرا نیز همانند تاریخ محمدی (احسنالتواریخ) ساروی است و مشحون از تکلف و تصنع و انواع جناس لفظی است، بهطوری که اصل خبر و حادثه علاوه بر اینکه فدای صنایع ادبی و پیچیدگیهای نثر فنی میگردد، کسالت بار هم میشود و حتی گاهی خواننده با حالتی سردرگم، رشته کلام را از دست میدهد.
مولف در دیباچه به مدح خسرو زمان، فتحعلیشاه و دلیل تألیف کتاب و ستایش از حاکم مازندران، محمدقلیمیرزا ملکآرا پرداخته است و کاملاً مورخی درباری است و در جایجای متن کتاب چه به صورت شعر و چه به صورت نثر، تعریف و تمجید از فتحعلیشاه قاجار مینماید، درباره تولد او میسراید:
دهر پر آشفته را نوبت سامان رسید / همای اوج شهر بال جلالت گشود
کشور بیضبط را مژده که سلطان رسید / وز فراوهان دهان اثر به کیهان رسید
و در توصیف حکومتش نیز مینویسد:
«عرصه جهان را که به عرصه جنان است از عوارف عفو و عدل و فیض و فضل و بأس و بسط و بلال بیتوسط، تصلف بیاراست و ساحت ملک را از شوايب آشوب و خاشاک عدوان طغات و طغيان عدات بی سنت ادات بپیراست.»
مطالب این کتاب علیرغم ادعای نویسنده آن، اقبال چلاوی، و ولینعمتش محمدقلیمیرزا ملکآرا چندان تفاوتی با متن كتاب احسنالتواریخیا تاریخ محمدی ساروی ندارد، حتی استعارات و تشبیهات و اطناب بیشتری دارد و داد همسری با آن و دیگر آثار همزمان چون تاریخ گیتیگشا و گلشن مراد میزند. مؤلف از کتب مذکور بهخصوص تاریخ محمدی ساروی در تدوین تاریخ خود بهره برده است. حتی دیدگاههای اقبال چلاوی و ساروی در قضاوتهایشان و گزارشهای تاریخی و نگاه یک سویه و جانبدارانه مانند یکدیگر است. مثلاً قتلعام کرمانیان را به حکم قضا و قدر و نتیجه دشمنپرستی و کینهتوزی آنان با آقامحمدخان قاجار و نتیجه طبیعی اعمال و رفتار لطفعلی خان و مکافات اعمال او میدانند؛ اما گاهی هم اقبال چلاوی به ساروی بابتبرخی لغزشهای کتابش میتازد و مثلاً مصر است که سال تولد فتحعلیشاه ۱۱۸۵ق است نه گفته ساروی که ۱۱۸۳ق را آورده است.
مؤلف کتاب تاریخ ملکآرا افکار و عقاید تندی علیه نادرشاه افشار و خاندان او ابراز کرده است و علت آن همانا بدرفتاری او با قاجارها و سران آنها و کشتن فتحعلیخان قاجار بود. اما برای پادشاهان آخری سلسله صفویه مانند شاه سلطان حسین و شاه طهماسب دوم و شاه اسماعيل سوم، قداست و مظلومیّت قایل بوده است.
اقبال چلاوی بهطور طبیعی نقطه مقابل مورخی چون ابوالحسن غفاری کاشانی صاحب گلشن مراد، نویسنده دربار زندیه بود و بههیچ وجه نظر مساعدی نسبت به خاندان زند نداشت. او واقعه وفات کریم خان زند را چنین ثبت نمود:
«چون شاهین قدر به مخلب اجل، مرغ روح وکیل را شکار کرد هنوز آن جیفه در میان بود که الوار شناعت اطوار زند بهمقتضای شمیت ناپسند به داعیه مهتری و بویه سروری کرکسوار... سر بر آورده بساط فتنه و آشوب بسط کردند.»
در حالی که مؤلف گلشن مراد آورده است:
«داعی حق را لبیک اجابت گفته به مؤدای كل شی يرجع الا اصاله به مقر اصلیرجعت فرموده، جواهر قلوب عبادالله را به منقبت این مصیبت جانسوز غماندوز سفينهطاهر روح پرفتوحش، ریاض جنان شتافت.»
از ویژگیهای این کتاب اینکه به بعضی جزئیات از زندگی و اقدامات حسینقلی خان جهانسوز برادر آقامحمدخان پرداخته که در دیگر منابع اولیه قاجار، کمتر بدان اشاره شده است، از جمله نامه او به کریمخانزند درباره تعذیب و اضرار ایل قاجار توسط خان زند. همچنین وقایع مناطق شمالی ایران از زمان سقوط اصفهان به دست افغانها (۱۱۳۵ق) تا روی کار آمدن آقامحمدخان، بیشتر در این کتاب شرح داده شده تا متون همعصر آن.
با وجود اینکه مؤلف خود دستی بر مطالعات و آگاهیهای فلسفی و متعلق و هیئت داشته، معذالک این کتاب تاریخ او نیز شبیه اکثر تواریخ رسمی و حكومتی، سخنی و اشارهای به زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مردم آن زمان ندارد، حتی ذکری نیز از بزرگان ادب و علمای مهم دین و مذهب آن عصر، در آن نشده است. میتوان گفت برخی کتب معاصر آن چون گلشن مراد، از این جهات رجحان دارند.
مشخصات نسخه خطی تاریخ ملکآرا و روش تصحيح آن
از کتاب تاریخ ملکآرا سه نسخه در کتابخانههای ملک، ملی و مجلس موجود است. نسخه موجوددر کتابخانه ملک با شماره 4161 و خط نستعلیقو با مشخصات ۱۷۲ ورق چرمی و اندازه صفحات ۲۰×۳۵ و شمارگان 344 صفحه ثبت شده است. در این تصحيح نسخه کتابخانه ملک اساس قرار گرفته است و در مواردی که متنی و یا کلمهای اختلاف با دیگر نسخ وجود دارد در پاورقی به آنها اشاره شده است. در ارجاعات برای سهولت در کار از ذکر عبارت "نسخه" اجتناب شده و نسخه مجلس = ن مجلس، نسخه ملی = ن ملی و نسخه ملک = ن ملک به کار رفته است.
ابن يوسف شیرازی در مجلد دوم فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی، درباره این کتاب مینویسد، که اقبال چلاوی وقایع را تا آخر شعبان ۱۲44ق به رشته تحریر کشید، اما این فهرستنویس پایان نسخه را ندیده است که بداند وقایع تا سال 1209ق نوشته شده و سپس ناگهان رشته سخن قطع شده است. علت آن این است که فهرستنویس مذکور به نوشته مولف در فهرست مطالب کتاب توجه داشته است. مولف، متن کتاب را مملو از اشعار شعرای مختلف نموده که اشعار اوحدالدين محمدانوری شاعر قرن ششم هجری قمری جایگاه اول را دارد و گویا به این شاعر ارادت ویژهای داشته است.
به نظر میرسد اقبال چلاوی، بسیاری از آیات قرآن کریم و اشعار انوری و سایرین را با تکیه بر حافظه خود در متن آورده است و در اکثر موارد کلمات آیات و ابیات جابهجا بوده و کلمات دیگری جایگزین کلمات اصلیشده است و یا با غلطهای فراوان دیده میشود که پس از مراجعه به قرآن و دیوانهای مربوطه، صورت صحیح آنها آورده شد، همچنین کلمات، اصطلاحات، اعلامو اسامی خاص که سهواً غلط آمده بود یا مطابق تحرير قديم آورده شده بودند (مانند نام تهران که به صورت طهران آمده بود)، صورت صحیح و امروزی آن در متن گنجانیده شده و جهت حفظ امانت، صورت اصل در پاورقی آمده است. جملات عربی مغلوط نیز تصحیح شده است.
در برخی نسخ سهگانه این کتاب، اضافات یا افتادگیهایی در متن وجود داشت که با انجام مقابله، این مشکلات برطرف گردید. همچنین مؤلف تاریخ ملکآرا، در جایجای متن کتاب، به علت حذف افعال رابط و بریدگی جملهها و همچنین استفاده از افعال مفرد برای جمع، متن را تا حدودی از فصاحت خارج ساخته که برای حفظ امانت، این جملات به همان صورت اولیه باقی ماندند. به هر حال بر این باوریم که تصحیح این اثر مهم تاریخی خالی از نقص و خطا نیست و امید است که خوانندگان مطلع و محققان فرهيخته، خطاها و اشتباهات موجود در فرآیند تصحیح کتاب را بر ما ببخشایند.
کتاب «تاریخ ملکآرا» (چگونگی به قدرت رسیدن قاجارها) نوشته میرزا علیقلی بن محمد (اقبال) چلاوی با تصحیح مشترک جمشید قائمی، رامین یلفانی، شقایق فتحعلیزاده و رقیه آقابالازاده در 509 صفحه، شمارگان 500 نسخه و قیمت 160 هزار تومان از سوی انتشارات ندای تاریخ منتشر شد. تصویر روی جلد برگرفته از نقاشی دیواری کاخ موزه سلیمانیه اثر جمال سرور است.
کتاب «تاریخ ملکآرا» (چگونگی به قدرت رسیدن قاجارها) نوشته میرزا علیقلی بن محمد (اقبال) چلاوی با تصحیح مشترک جمشید قائمی، رامین یلفانی، شقایق فتحعلیزاده و رقیه آقابالازاده از سوی انتشارات ندای تاریخ منتشر شد.
نظر شما