امامی افزود: جلال همیشه در سیر و سفر بود؛ سیر انفس و آفاق؛ در خانهای سنتی و روحانی زاده شد؛ اما یک جا نماند و نایستاد؛ هم به رم رفت و هم به قم؛ هم به مکه و هم به مسکو؛ چون زنبوری به همه جا سرک میکشید و شهدی فراهم میآورد برای مائدهای روحانی.
این نویسنده در اشاره به جهانبینی و اندیشه جلال گفت: آل احمد بیش از هرکس یک نویسنده بود؛ نویسندهای که درد مردم داشت و به راه مردم وفادار و پایدار ماند. بر برج عاج روشنفکری تکیه نزد و همدم و همراه ملتش در خیزابهها بود. جلال پاک بود و پاک زیست و هرگز به هیچ دربار و درگهی سر خم نکرد.
وی با تاکید بر ماندگاری و شهرت آثار جلال آلاحمد و برخورد متواضعانه وی با ناقدان اندیشهاش عنوان کرد: جلال نهتنها در زمان زندگی بر مردمش اثر گذاشت؛ بلکه چندین نسل را به خود مشغول داشت. اکنون پس از گذشت سالها میتوان برخی آرای اجتماعی وی را به نقد کشید؛ اما نمیتوان از یاد برد که این آرا پاسخی به پرسشهای زمانه بود؛ و جلال سخنان خویش را وحی مُنزَل نمیدانست؛ بلکه از دوستداران و شاگردانش میخواست که آرا و اندیشههایش را نقد کنند.
امامی دربیان ویژگیهای نثر نوشتاری جلال توضیح داد: بزرگترین ویژگی جلال، نثر کوبنده و جاندارش بود. وی از قلههایی بود که نثر شفاهی فارسی را به کتبی نزدیک کرد. در فارسی میان زبان گفتاری و زبان نوشتاری درهای وجود دارد که جلال کوشید این دره را پر کند و زبانی در قصهها و نثر خود بیافریند که گویی با خواننده سخن میگوید.
این یار نزدیک سیمین و جلال همچنین گفت: بیش از هرکس همراه و همدم جلال، سیمین بود؛ سیمین دانشور و پس از گذشت سالها هنوز آن دو را میبینم که جویندگان را از چشمه جوشانشان، جرعهای از حقیقت مینوشانند؛ و با وجود پرفیضشان راه را روشن میسازند. آنان که به هر بهانهای، هر فقر و فسادی و هر رانت و تورمی، تیری بر پیکر بینوای جلال میاندازند و از استخوانهای وی نمیگذرند، درنمییابند که جلال -اگر امروز بود- کنار مردمش و زبان روزگارش بود.
نظر شما