با نزدیک شدن به پایان سال میلادی نشریه گاردین به رسم هر سال فهرستی از برترین آثار داستانی منتشر کرده که طیف وسیعی از آثار نویسندگان از رماناولیها گرفته تا پرفروشترینها نظیر سالی رونی، جاناتان فرنزن، کازوئو ایشی گورو و سایرین را در بر میگیرد.
رمان رونی تنها کتابی نبود که مشتاقانه انتظارش را میکشیدیم. شاهکار اولگا توکارچوک، برنده لهستانی جایزه نوبل با عنوان «کتابهای جیکوب» سرانجام با ترجمهای قوی از جنیفر کرافت به خوانندگان انگلیسیزبان رسید: یک تصویر جامع تاریخی خیرهکننده درباره روشنگری معنوی و علمی. در سال ۲۰۲۱ همچنین شاهد بازگشت نویسندگان مهمی بودیم: جاناتان فرنزن با «چهارراهها»، یک سهگانه خانوادگی عالی که داستان آن در دهه ۷۰ میلادی اتفاق میافتد؛ کازوئو ایشیگورو با «کلارا و خورشید» که محدودیتهای احساسی را در داستان دختری بیمار و دوست مصنوعیاش بررسی میکند و گیل جونز، نویسنده تحسینشده امریکایی که حماسهاش از بردگان آزادشده در برزیل قرن هفدهم، «پالمارِس»، دههها به طول انجامید.
پت بارکر با «زنان تروآ» همچنان به مجموعه داستانهایش برای بازیابی صدای زنان در درگیریهای باستانی ادامه داد و الیزابت استراوت در«آه ویلیام!» که طنز ملایمی دارد و از نظر احساسی عمیق است، دوباره به قهرمان داستان پیشین خود، لوسی بارتون، بازگشت. «کتاب راه و رسم و پوچی» راث اوزکی، اولین رمان این نویسنده پس از قرار گرفتن در فهرست کوتاه بوکر ۲۰۱۳، برداشتی کنایهآمیز و فراداستانی از سوگ، دلبستگی و بزرگ شدن است. کولم تویبین ایرلندی پس از آنکه در سال ۲۰۰۴ در کتاب «استاد» به سیاحت در ذهنیات هنری جیمز (از چهرههای مهم رئالیسم ادبی قرن ۱۹) پرداخت، با «جادوگر» مروری کلی بر زندگی و دوران توماس مان، نویسنده آلمانی برنده نوبل داشته است.
در «زیر و رو کردن هارلم» داستان یک سرقت که در میانه جنبش حقوق مدنی اتفاق میافتد شاهد تغییر لحن کلسن وایتهد هستیم. «تریکل واکر»، حکایتی سنگدلانه در اواخر دوران کاری آلن گارنر، این گنجینه ملی، عصارهای حیرتآور از کار رویایی اوست. در آن سر دیگر طیف ادبی، آنتونی دوئر، که بیشتر با کتاب پرفروش برنده پولیتزر خود، «تمام نورهایی که نمیتوانیم ببینیم»، شناخته میشود، با کتاب جذاب و جامع خود درباره زندگی افراد گرفتار جنگ و درگیری، از قسطنطنیه قرن پانزدهم تا یک سفینه فضایی مربوط به آینده که در حال فرار از زمین در حال مرگ است، بازگشته است: «سرزمین ابر فاخته» نامهای عاشقانه برای کتاب و مطالعه و همچنین وقایعنگاری از چیزی است که در طول قرون از دست رفته است: غمانگیز و امیدوارکننده.
مشاهده بازگشت کیت ریجوِی، نویسنده ایرلندی به دنياي داستان با کتاب «شوک»، داستانهای عجیب و غریب او از زندگیهای درهمتنیده لندن، نزدیک به یک دهه پس از انتشار «هاوثورن و بچه» لذتبخش بود.
اولین رمان دیمون گلگوت پس از هفت سال جایزه بوکر را برایش به ارمغان آورد. «عهد» با ترکیبی پربار از داستان خانوادگی و طنز به بررسی قولهای شکستهشده و میراثهای سمّی در افریقای جنوبی در حال تغییر میپردازد. چند رمان انگلیسی عالی نیز در فهرست بلند بوکر امسال قرار داشتند: روشنگری نادیفا محمد از بیعدالتی نژادی در زندگی واقعی در کاردیف دهه ۱۹۵۰ با «مردان خوشاقبال»؛ ترسیم عمیق فرنسیس اسپافورد از زندگیهایی که در لندن پس از جنگ جریان دارند در «روشنایی ابدی» و تحقیقات آزاردهنده توأم با بیباکی ریچل کاسک در مورد سیاستها و خلاقیتهای جنسیتی در «جایگاه دوم».
همچنین در فهرست نهایی بوکر شاهد اولین رمان تراژیکمدی پاتریشیا لاکوود، نویسنده امریکایی، بودیم: «هیچکس در اینباره حرف نمیزند» حساسیت شیطنتآمیز و سبک منحصر به فرد او در مورد طیف وسیعی از موضوعات را به ارمغان آورد: سیاهچاله رسانههای اجتماعی و اعجاب دردناک یک کودک دارای معلولیت.
«درخشش» رِیوِن لیلانی، یک صاحب سبک خوشذوق مشابه را معرفی کرد: داستان او از زندگی پرمخاطره در نیویورک سرشار از جملاتی است که میتوان از آنها لذت برد. از دیگر رمان-اولهای برجسته میتوان به «اجتماع» ناتاشا براون، مطالعهای فشرده و جسورانه درباره یک زن سیاهپوست بلندپرواز که با تشکیلاتی انگلیسی در حال مذاکره است؛ روایت خاکی و پرشور اِی.کی بلیکمور از پیوریتانیسم قرن هفدهم در «جادوگران مانینگتری»؛ و «نگه داشتن خانه» حماسه تازه و مهیج تایس سین درباره قاچاق مواد مخدر و انعطافپذیری زنان در جامعه ترکنشین قبرس در لندن اشاره کرد.
از کارهای موفق تابستان میتوان به «اندوه و سعادت» مگ میسون اشاره کرد، کمدی سیاه کنایهداری از تشویش ذهنی و زندگی خانوادگی نامتعارف. یکی دیگر از کتابهای بسیار لذتبخش، «مرغ مگسخوار» ساندرو ورونسی بود که زندگی یک مرد را از طریق روابط خانوادگیاش ترسیم میکند. رمانی فراگیر که تمام جهان را در یک فرد مییابد و ساختار بازیگوش آن، روایت را به یک شگفتی که دائما در حال آشکار شدن است تبدیل میکند.
در «ارواح من» گوئندلین رایلی، برداشت سردتری از زندگی خانوادگی را شاهد بودیم: روایتی دقیق و بهطور دردناکی شوخطبعانه از یک رابطه سمّی مادر و دختری که بهترین رمان او تاکنون محسوب میشود.
دو مجموعه داستان که اولین تجربه نویسندگان خود بودند نیز مرزهای رسمی و زبانی را جابهجا کردند. «محله تاریک» اثر ونسا آنووئمزی، خبر از یک صدای جدید سوررئال و مبتکرانه داد، در حالی که اوسچی گتوارد در «جادوی انگلیسی» ثابت کرد استاد ناگفته گذاشتن مسائل است. ایزابل وایدنر نیز با «طلای تمام عیار» که برای داستان نوآورانهاش برنده جایزه گلداسمیت شد، توانست مرزها را بشکند.
مدتی طول میکشد تا کووید-۱۹ راه خود را به داستان باز کند، اما اولین واکنشها پیش از این شروع به ظاهر شدن کردهاند. «بِرنتکُت» سارا هال، کاوشی شجاعانه پیرامون هنر، عشق، رابطه و نفس است که در مواجهه با تهدید سرایت بیماری تحت فشار قرار گرفتهاند.
یک بازکشف تاریخی مجذوبکننده نیز درباره بستهشدن مرزها و تعصبات رو به رشد زمانه کنونی شفافسازی کرد. در «مسافر» اولریش الکساندر بوشویتس که سال ۱۹۳۸ نوشته شده و به تازگی دوباره منتشر شده است، یک تاجر یهودی سعی دارد از رژیم نازی فرار کند. حرف «J» که روی پاسپورت او مهر شده تضمین میکند که او در کابوسی تنشآمیز با امتناع بروکراتیک بیرحمانه و بیتفاوتی دلسردکننده از سوی دیگر همسفران خود روبهرو خواهد شد.
و سرانجام رمانی برای انتقال خواننده به بیرون از زمان حال. «ماتریکس» که توسط لارن گراف و با الهام از زندگی ماری دو فرنس، شاعر فرانسوی، نوشته شده، در یک صومعه قرن دوازدهمی میگذرد. داستان نوجوانی عجیب و پرشور که در بزرگسالی به رهبری فوقالعاده تبدیل میشود و جامعهای از زنان پیرامون خود میسازد.
نظر شما