نشست «جایگاه و نقش کلام شیعی در تمدنسازی» برگزار شد
دانش کلام به فقه کمک میکند تا تکلیف متدینان را روشن کند/ آیا کلام میتواند عهدهدار تمدنسازی شود؟
سبحانی گفت: دانش کلام تنها به تبیین موردی و بخشی گزارههای دین نمیپردازد. یکی از تفاوتهای کلام با دیگر حوزههای معرفت دینی در همین است که فقه بتواند با نگاه موردی و بخشی، تکلیف متدینان را روشن کند.
سیدعلیرضا عالمی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه در طول تاریخ در حوزه نظری و در بحث معارف دینی بیشتر ورود کردهایم گفت: کلام ما این حوزه را مورد توجه قرار داده و میتوانیم مدعی شویم که در این حوزه توقف کرده است بنابراین کلام ما عملاً وارد حوزه رفتار تمدنی یا حوزه زیست و حیات تمدنی نشده است.
او ادامه داد: کلام در مورد تمدن حرف زده است اما اینکه سمتوسوی تمدن را به گونهای مدیریت کند، محل بحث است و به نظر میرسد کلام به این وظیفه خودش در طول تاریخ عمل نکرده است و این آسیب میتواند دلایل متعددی داشته باشد؛ مثلاً در شیعه اینطور بوده که شیعه در طول تاریخ یک حکومت و ساختار نداشته است که میتواند منجر شود کلام شیعی به صورت خاص به این سمتوسو حرکت نکند.
عالمی با طرح این سوال که آیا کلام توانسته تمدنسازی کند یا خیر؟ عنوان کرد: میان نظام معارف دینی و دانش کلام تفاوت وجود دارد اما عملا در تعریف معارف دینی متوقف شده و وارد فضای تمدنی و مطالعات تمدنی و رویکردهای تمدنی نشده و این از آسیبهای علم کلام به صورت تاریخی است.
او با بیان اینکه آیا فقه و اخلاق هم میتوانند در تمدنسازی، دستگاهمند باشند یا خیر اما اگر کلام وظیفه مدیریت این علوم را دارد آیا در طول تاریخ موفق بوده یا خیر؟ توضیح داد: باید ببینیم چه الگوهایی داریم که بتوانیم بازخوانی تمدنی ارائه کنیم. اگر مدلهایی هست میتوانیم اینها را پیاده کنیم و بگوییم میتوانیم یک دستگاه کلامی برای تمدنسازی بسازیم. اگر میخواهیم بازخوانی هم داشته باشیم، مسئله این است که باید این بازخوانی بر چه اساسی باشد. البته معیار میتواند قرآنی باشد اما آیا کلام میتواند خود یک مبنایی باشد؟
او با تاکید بر اینکه به نظر میرسد الگوهایی که با تمدنسازی ارتباط برقرار کند را در طول تاریخ نداشتهایم یادآور شد: به طور مثال ولایت به جای اینکه در شیعه یک رویکرد تمدنی یابد یک رویکرد فرقهای یافته اما در اهل سنت وارد فقه سیاسی شده است. این یعنی فقه هم میتواند دستگاهمند باشد و این کار را اهل سنت درباره بحث خلافت انجام دادند. خلافتی که از نظر ما ناقص است از نگاه آنها جایگاه تمدنی یافته است؛ در حالی که در شیعه در باب ولایت و امامت پارامترهای مختلفی را در بحث تمدنی داریم اما اینها در یک حوزه کوچکتر در حیات خود ادامه داده و وقتی در فقه میرود نحیفتر میشود و به جای اینکه کلام جنبه تمدنی داشته باشد، جنبه ضدتمدنی یافته است، مگر اینکه یک بازخوانی از مبانی کلامی خودمان داشته باشیم.
عالمی در پایان گفت: تعریفی درست و منطبق با آموزههای قرآنی از تمدن نداریم و نگاههایی داریم که با نگاه قرآنی در تضاد هستند و در تمدنسازی باعث اشکال میشود.
حجتالاسلام والمسلمین محمدصفر جبرئیلی، عضو هیئت علمی گروه کلام پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه باید ببینیم در میان مذاهب، کدام مذهب توانسته در تمدنسازی موفق شود و یا نشان دهیم کدام مذهب میتواند در راستای تمدنسازی نقش داشته باشد و باید وارد این وادی شویم گفت: باید توجه کنیم که بر کدام گزارش تاریخی میتوانیم الگویی ارائه کنیم که در این ۱۴۰۰ سال توانست قدمهایی بردارد و بعد روشن کنیم چرا به خاموشی رفتیم و باید چه بکنیم تا مجدداً این رویه را پی بگیریم. بنابراین لازم است میان کلام متکلمین و مذاهب و دورههای تاریخی یک آسیبشناسی انجام شود.
حجتالاسلام والمسلمین امیر غنوی، عضو هیئت علمی گروه اخلاق پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز طی سخنانی توضیح داد: اینکه گفته شود کلام در ساخت تمدن نقش دارد کاملاً درست است؛ چون کلام وظیفه خودش را پرداختن به سوالات اساسی انسان میداند و در مورد انسان و جهان و نسبت اینها بحث میکند و اگر دینی باشد، میخواهد جهانبینی دینی را اثبات و عرضه کند. با این نگاه، کلام دینی اگر کارش را آغاز نکند، حرفها و بحثهای دیگر دین قابل طرح نیستند؛ چون پایهها به دست کلام گذاشته میشود. باید توجه کنیم که دانش کلام کمتر در گذشته و امروز، چنین جایگاهی را داشته است. مسئله این است که آیا کلام میتواند عهدهدار تمدنسازی شود که از حالت انفعال بیرون آید؟ دانش کلام به خصوص در سالهای اخیر وضعیت منفعلی داشته و در برابر شبهات و ... کار دفاعی انجام داده یا اینکه تلاش کرده تا آموزههای دینی را ساختارمند کند.
به گفته غنوی، کلامی میتواند تمدنساز باشد که به فعالیت و به هجوم بیندیشد. کلام فعال نیز باید به سراغ مخاطبان برود و فاصلههای فکری و تفاوتها را از میان بردارد. اینکه نیاز داریم از چه مباحثی گفتوگو کنیم تا فاصلهها از بین برود خیلی مهم است. کلام فعال است که به سراغ مخاطب میرود و چنان ذهنیتی به او میدهد که از شبهات به انفعال نیفتد. پس اگر میگوییم کلام نقش تمدنساز دارد، باید توجه کنیم که کلام اگر به کلام عصر معصومین(ع) بازگردد.
او در ادامه با تاکید بر اینکه تفقه در دین محدود به حوزه احکام نیست و عرصههای مختلف محتاج تفقه است یادآور شد: در واقع دین صرف احکام نیست بلکه مجموعه آموزههایی که توسط خدا برای ما آمده دین است. پس نباید تفقه محدود به احکام باشد. از سوی دیگر ما محدوده فقهالکلام را به استخراج گزارهها محدود نمیکنیم و از فقه الکلام توقع داریم شیوه آغاز مباحث و چگونگی استدلال بر گزارهها را نیز مورد توجه قرار دهد و اگر بخواهیم عقلانیت کلامی را مددکار گزارههای کلامی کنیم، راهی را میرویم که شبیه راه خواجه طوسی بود و به تلفیق میان فلسفه و کلام و اخلاق یونانی و مطالب اخلاقی اسلامی روی آورد که به نظر نمیآید نیاز به تکرار آن تجربه باشد.
غنوی با بیان اینکه اگر کلام بدون راهبرد چگونگی ارائه و پرورش اعتقادیات باشد، عملاً تمدنی شکل نمیگیرد تاکید کرد: باید ببینیم چطور آموزش میدهیم که روی احساس و رفتار تاثیر زیادی نمیگذارد! کلام دینی کلامی بوده که میتوانسته با متفکرین بزرگ مرتبط شود و از سویی میتوانسته یک سازمان اعتقادی را به یک پیرمرد روستایی منتقل کند. همچنین اعلام استقلال کلام دینی به معنای حذف دیدگاههای حکیمان و فلاسفه نیست. نباید تکیه بر کلام اسلامی و فقهالکلام را در مقابل آوردههای فلاسفه و عرفای بزرگ بگذاریم.
حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانی نیز در ادامه این نشست با اشاره به دو مفهوم تمدن و کلام گفت: مراد ما از تمدن در اینجا نمود عینی حیات جمعی بشر است؛ یعنی اگر ساحتهای حیات انسان را به ساحت فردی و جمعی تقسیم کنیم، یکی از ابعاد مهم حیات انسانی، بُعد حیات بیرونی است؛ آن هم بُعد اجتماعی از حیات بیرونی. انسان در درون خودش وجوه و ابعادی از حیات را دارد و این نظام وجودی انسان وقتی جلوه بیرونی پیدا کرده و قابلیت مشاهده و اندازهگیری پیدا میکند با جلوه حیات بیرونی انسان روبهرو میشویم که ابعادی از حیات مربوط به حوزه فردی است. طبیعی است این عرصهای است که در حوزه تمدنی با آن سروکار نداریم و در یک مدنیت میتواند به تعداد گروههای اجتماعی، ابعاد عینی حیات اخلاقی، معرفتی و ... را داشته باشیم.
او ادامه داد: آنجا که انسانها در حوزه تعقل و فهم به نقطههایی از اشتراک میرسند، این معرفت در یک بعد دیگری نظام ارزشهای جمعی را به دنبال دارد. وقتی جامعهای مجموعهای از هنجارهای مشترک را مبنای تصمیمگیری قرار میدهد یا در حوزه کنش، ابعاد رفتار اجتماعی انسان شکل میگیرد و بینشها و ارزشهای انسان در برونداد خودش انسان را به رفتارهای جمعی و به تعبیری تمدنی میرساند، اینجا است که با پدیده حیات جمعی مواجه هستیم. حیات جمعی بشر در شکل متعالی خودش آن صورت مدنیت عالی یا تمدن را به خودش میگیرد. پس در تمدن، به بعد حیات بیرونی انسان توجه داریم و وقتی از تمدن صحبت میکنیم صرفا به جنبههای فیزیکی تمدن توجه نداریم. همچنین اگر بنا باشد به یک معنا ظهور تمدن را شناسایی کنیم، تمدن میتواند در سه لایه عناصر عینی، ساختاری و نهادی و همچنین فرهنگی مطرح باشد.
سبحانی با بیان اینکه کلام با سابقه هزار و ۲۰۰ ساله در حوزه فرهنگ اسلامی و بیش از دو هزار ساله در سنت مسیحی و غیرمسیحی، امروز به عنوان یک دانش شناختهشده جلوه میکند یادآور شد: مراد ما از دانش کلام، دانشی است که به تبیین مبادی، مبانی و قواعد اساسی جهانبینی انسان میپردازد و مولفههای اندیشه و نگرش انسان را تنقیح میکند و دستگاه معرفتی و نوع نگاه انسان را به جهان بیرون و خودش تنظیم میکند. در اینجا با یک افت و خیز تاریخی در قلمرو دانش کلام مواجه هستیم و به لحاظ حوزههای تمدنی نیز مسائلی وجود دارد؛ مثلاً در حوزه تمدن اسلامی و یهودی و مسیحی نیز با گسترههای متفاوت روبهرو هستیم.
به گفته او، دانش کلام دو رسالت بزرگ را بر عهده دارد؛ یکی بازنمایی یا صورتبندی اندیشهها و معارف و نگرههای حوزه دین و دیگری اینکه سعی میکند با سارختارمند کردن این مجموعه معارف و داشتهها و آگاهی هایدینی، انسان را به یک جهانبینی کامل و به یک نگرش جامع برساند. دانش کلام تنها به تبیین موردی و بخشی گزارههای دین نمیپردازد. یکی از تفاوتهای کلام با دیگر حوزههای معرفت دینی در همین است که فقه بتواند با نگاه موردی و بخشی، تکلیف متدینان را روشن کند یا در حوزه دانش اخلاق بتوانیم با برخی از ارزشهای اخلاقی زیست اخلاقی خود را دینی کنیم اما در حوزه کلام این نگاه بخشی مطرح نیست و دین آمده تا توجه معرفتی انسان را به ابعاد اصلی حیات تنظیم کند.
سبحانی با طرح این سوال که انتظار ما از دانش کلام در تمدنشناسی و تمدنسازی چیست و باید ببینیم این دانش تا چه میزان میتواند کمک کند توضیح داد: اولین کاری که دانش کلام انجام میدهد، تبیین رویکرد تمدنی از دین است. تفسیر ما از دانش کلام یک تفسیر تاریخی است اما باید به خاستگاه و موضوع این دانش پرداخت و آن نگاه درست را در باب دانش کلام پیدا کرد. در آن نگاه درست، دانشی که میتواند با یک نگره تمدنی دین را بازخوانی کند و دین را به صحنه مدنیت بیاورد، دانش کلام است. البته به دنبال کلام، سایر دانشها هم میتوانند متحول شوند و نگاه تمدنی یابند و نظام اخلاقی نیز میتواند معنای تمدنی بیابد، اما زیرساخت اصلی که میتواند در بازنمود دین در عرصه تمدن ظهور یابد، دانش کلام است.
او با اشاره به اینکه در حوزه تفسیر از دین، دانش کلام تعیینکننده است و نشان میدهد این متن تا چه اندازه گویای درونمایههای باطنی انسان است و تا چه میزان به عرصههای فردی و اجتماعی میپردازد توضیح داد: البته کلام هم قواعدی دارد و متن دینی نیز صامت نیست و دارای شبکه معنایی است اما کشف این شبکه معنا و سپس بازتفسیر زمانمند آن متن، کار دانش کلام است. از سوی دیگر دانش کلام در تفسیر دین نگاهی دستگاهمند و کاربردی به ما میدهد.
سبحانی درباره ظرفیتهای عام کلام در تمدنسازی گفت: کلام بر پایه عقلانیت شکل میگیرد. همچنین موضوع کلام چیزی است که در حیات انسان وجود دارد و همه عناصر حیات میتواند وارد دستگاه کلام بشود و این چیزی است که ممکن است در فلسفه یا عرفان نظری نباشد. اما همه موضوعات میتوانند در ساحت دانش کلام بنشینند و کلام از آنها تفسیری الهیاتی ارائه کند. بنابراین با توجه به سعه دانش کلام در میان دانشهای دیگر و نیز با توجه به هویت و ماهیت تمدن و قرابت کلام با مقوله تمدن، میتوان گفت که دانش کلام به خصوص دانش کلام شیعی یکی از مهمترین عناصر و بلکه بنیادیترین عناصر در شکلبخشی به حوزه مطالعات تمدنی دینی است.
نظر شما