حسین آشوری درباره کتاب «فرمانده در سایه»، گفت: دشمن به این نتیجه رسید که حاج قاسم نه میترسد و نه اهل سازش و بدهبستان است و شیری نیست که بشود دندانهای او را کشید. از آن دسته دیپلماتها نیست که سرش کلاه برود.
عباس صفاییمهر که اجرای این برنامه را بر عهده داشت در آغاز، ضمن توضیح درباره محتوای کتاب از بزرگی سردار گفت و به این واقعیت اشاره کرد که حتی بسیاری از دشمنان و معاندان شهید سلیمانی هم او را ستایش میکنند.
روایتهای این کتاب، پاسخ به چرایی ناکامی آمریکا در منطقه است
در ادامه حسین آشوری؛ مدیر فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران، بیان کرد: کتاب «فرمانده در سایه» مجموعهای از یادداشتهای یک ستون ثابت در مجله نیویورکر درباره شهید سلیمانی است که از حدود یک دهه پیش در این هفتهنامه آمریکایی منتشر میشد. اینکه آمریکاییها از 10، 12 سال پیش به سردار سلیمانی توجه داشتند، بهخوبی نشان میدهد که او برای دیگران شناختهشدهتر بود و ما شاید کمی دیر او را شناختیم. فقط هم این نشریه آمریکایی نبود که دربارهاش مینوشت و روزنامههایی مثل گاردین و لوموند هم به فرمانده بزرگ جبهه مقاومت میپرداختند. اما این کتاب بهنظر من، در زمره کتابهای مستشرقین است. یعنی شرقیشناسی از دیدگاه غربیها، با محوریت یک چهره شرقی. به تعبیر دیگر، سردار شهید به روایت دشمن و از اینرو در این کتاب از واژههایی که برای ما تقدس دارند مثل «شهید» استفاده نمیشود. چون روایت دشمن است.
وی افزود: این کتاب روایت دشمن است، با همان نگاه مغرضانه و آلوده به کینه و غرضورزی، اما میتواند بهعنوان مجموعه سند، برای شناخت نگاه دشمن به حاج قاسم بسیار مفید باشد. منابع این اسناد، یعنی از مأموران اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل هستند و حتی شماری از بازماندگان رژیم سرنگونشده بعث عراق را هم شامل میشود. همگی اینها دشمنان حاج قاسم بودند و نفرتی که از او داشتند در روایتشان پنهان نمانده است. از او نفرت داشتند، چون حاج قاسم به آنها و به منافع نامشروع و اهداف نادرستشان ضربه زده بود.
آشوری گفت: همچنین «فرمانده در سایه» بازخوانی یک برهه از تاریخ منطقه ما نیز هست. مقطعی که با دخالت نظامی آمریکا آغاز میشود و با سرنگونی صدام ادامه پیدا میکند، اما متجاوزان که در صحنه نظامی به ظاهر پیروز شدهاند، نمیتوانند به اهداف سیاسی خودشان برسند. بسیاری از روایتهای این کتاب، پاسخ به چرایی این ناکامی است. حتی میتوان گفت که این کتاب، یک پرونده جنایی هم هست و خواندن آن، راز جنایت آمریکاییها در به شهادت رساندن حاج قاسم را معلوم میکند. نکته اینجاست که آمریکاییها که همیشه، یا تقریبا همیشه از مواجهه مستقیم با ما پرهیز میکنند، در مورد خاص حاج قاسم احتیاط را کنار میگذارند، خطر میکنند و هزینههای سنگین حذف مستقیم او را میپذیرند، زیرا در محاسبات خودشان به این نتیجه رسیدهاند که وجود سردار سلیمانی که الگویی عملی در این جغرافیاست، همه برنامهها و نقشههایی را که کشیدهاند، خنثی میکند.
مدیر فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران در پایان سخنانش، اظهار کرد: دشمن به این نتیجه رسید که حاج قاسم نه میترسد و نه اهل سازش و بدهبستان است و شیری نیست که بشود دندانهای او را کشید. از آن دسته دیپلماتها نیست که سرش کلاه برود. از آن طرف، خود دشمن هم از منافع نامشروع خودش دست نمیکشد و از اهدافی که تعریف کرده، عقبنشینی نمیکند. پس مجبورند که او را شهید کنند. زیرا، طبق روایتهای موجود در این کتاب، او سرباز مخلصی است که تطمیع نمیشود. بعد از شهادت هم برای مخدوش کردن چهرهاش، با انگهایی مثل «تروریست»، فضاسازی رسانهای راه میاندازند تا الگویی که منطقه را به حرکت واداشته است از بین برود. حتی صفحات شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام را میبندند تا چهره واقعی حاج قاسم از دید مردم دنیا پنهان بماند.
در موضوع حاج قاسم، اولویت اصلی جمعآوری تاریخ شفاهی است
عزتالله صادقینژاد؛ مدیر روابط عمومی شرکت ملی مس ایران هم در این آئین، گفت: حاج قاسم بیشک فرمانده بزرگی بود که هم در جنگ تحمیلی و سالهای دفاع مقدس و هم در جنگ با تروریسم در منطقه، بزرگی خودش را نشان داد و از آن مهمتر اینکه پروپاگاندای غربیها را بیاثر کرد. حاج قاسم انسان مخلصی بود و به تعبیر حضرت آقا، اخلاص او بر همه ویژگیهای دیگرش غلبه داشت. اغلب دشمنان و حتی بسیاری که نظام را قبول ندارند، به میهنپرستی سردار سلیمانی اذعان میکنند. درست است که ما او را از دست دادیم، اما مکتب ایشان با شهادتش جان گرفت و قویتر شد. شرکت ملی مس ایران هم در راستای اجرای بخشی از مسئولیت اجتماعی خودش، سرمایهگذاری روی این کتاب را - که انتشارش کاری فرهنگی است – پذیرفت و از آن استقبال کرد. بهویژه موضوع و محتوای آن به نظر ما، موضوعی درخور آمد که میتواند به کاری ماندگار تبدیل شود.
این اساطیر هستند که جامعه را از تشتت و پراکندگی حفظ میکنند
امیرپژمان حبیبیان؛ مستندساز، دیگر مهمان این برنامه نیز در شروع صحبتهایش در پاسخ به پرسش مجری، درباره امکان خلق روایت تصویری مناسب از شهید سلیمانی، بیان کرد: زمانی که صحبت درباره ساخت فیلمی از امام موسی صدر بود، گفتم نباید درباره چهرههایی که اسطورهاند فیلم داستانی ساخت، زیرا درنهایت باعث تضعیفشان میشود. برای ساخت فیلم مستند قوی و تأثیرگذار هم نیاز به پژوهش گسترده، همراهی خانواده شهید و همکاری برخی نهادها مثل سپاه وجود دارد، درغیراینصورت روایت خوبی شکل نمیگیرد، آنهم در شرایطی که ما بیشتر از درگیری مسلحانه در جنگ روایتها هستیم. اولویت اصلی و اولین قدم، جمعآوری تاریخ شفاهی است، زیرا ممکن است فرصت کوتاه باشد و بعضی از بزرگواران را از دست بدهیم.
وی افزود: نیویورکر، برای ساختن روایت آمریکایی مبتنی بر ذهنیت هالیوودی به سردار سلیمانی میپردازد، اما بهنظر میرسد ما اصلا حرکتی نمیکنیم و دغدغهای نداریم. متولیان امر هم که جز تبلیغات کار خاص دیگری نمیکنند، درحالیکه افراط در تبلیغات نتیجه عکس میدهد. ما به اسطوره نیاز داریم، زیرا طبق تعاریف، این اساطیر هستند که جامعه را از تشتت و پراکندگی حفظ میکنند. با غفلتمان، آن ویژگی اسطورهای قهرمانان جنگ هشتساله، از باقری و بروجردی تا زینالدین و باکری را از دست دادیم و نامشان به چند خیابان محدود ماند که آنهم از فرط تکرار دیگر تأثیر چندانی بر کسی ندارد. به مرور، به سبب کمکاری در کشور ما و تبلیغات دشمن، الگوها و اسطورههای بخشی از جامعه تغییر کردند و آن تشتتی که نباید شکل میگرفت، شکل گرفت. چون ما اسطورههای خودمان را از دست داده بودیم. اما شهید سلیمانی، که مصداق آیه «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» بود، از دل حوادث منطقه همچون اسطوره بیرون زد و به این نیاز جامعه پاسخ داد. تشییع باشکوه او نشان داد که به اسطورهای برای مردم ما تبدیل شده و میتواند جامعه را از تشتت نجات دهد.
نظر شما