دوشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۰ - ۱۰:۱۲
منم تمام افق را به رنج گردیده...

بیستم دی‌ماه سالروز تولد محمدکاظم کاظمی شاعر، مؤلف، منتقد ادبی و ویراستار افغانستانی مقیم مشهد است. وی سال ۱۳۹۵ دبیری علمی یازدهمین جشنواره شعر فجر را بر عهده داشت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در خراسان رضوی، محمدکاظم کاظمی شاعر و نویسنده افغانستانی سال 1346 در هرات به دنیا آمد و سال ۱۳۵۴ به کابل کوچ کرد و تا سال آخر دبیرستان در این شهر درس خواند. در سال ۱۳۶۳ به ایران آمد و مدرک کارشناسی خود را در رشته مهندسی عمران از دانشگاه فردوسی مشهد گرفت. از سال ۱۳۶۵ فعالیت‌های ادبی‌اش را آغاز کرد و در سال ۱۳۶۷ به عضویت گروه شعر حوزه هنری مشهد درآمد و در سال ۱۳۶۹ به انجمن شاعران انقلاب اسلامی افغانستان پیوست. کاظمی هم‌اکنون به همراه همسر و سه فرزندش در مشهد ساکن است.
 
وی علاوه بر سرودن شعر، در زمینه‌های آموزش شعر، برگزاری محافل و انجمن‌های ادبی مهاجران افغانستانی در ایران، انتشار نقدها و مقالاتی در مطبوعات، تألیف و ویرایش کتاب‌هایی در زمینه زبان و ادبیات فارسی فعالیت دارد. همکاری با سرویس هنر و ادبیات روزنامه قدس و مسئولیت صفحه ادب این روزنامه و عضویت در هیئت تحریریه فصلنامه‌های «دُرّ دری» و «خط سوم»، مسئولیت دفتر هنر و ادبیات افغانستان و عضویت در مؤسسۀ فرهنگی دُرّ دری از دیگر فعالیت‌های محمدکاظم کاظمی است.
 

 
«پیاده آمده بودم»، «روزنه»، «کلید در باز: رهیافته‌ایی در شعر بیدل»، «همزبانی و بی‌زبانی»، «رصد صبح: خوانش و نقد شعر جوان امروز»، «قصه سنگ و خشت»، «کفران»، «گزیده رباعیات بیدل»، «این قند پارسی»، «فارسی دری در افغانستان امروز»، «مرقع صدرنگ: صد رباعی از بیدل»، «ده شاعر انقلاب»، «شعر مقاومت افغانستان»، «گزیده دیوان بیدل»، «شمشیر و جغرافیا»، «گردآوری دیوان خلیل‌الله خلیلی» و ویراستاری کتاب‌هایی چون «افغانستان در پنج قرن اخیر» میرمحمدصدیق فرهنگ، «نقد بیدل» صلاح‌الدین سلجوقی، «آثار هرات» خلیل‌الله خلیلی، «اخلاق نیکوماخوس» صلاح‌الدین سلجوقی، «تجلی خدا در آفاق و انفس» صلاح‌الدین سلجوقی، «افغانستان در قرن بیستم» ظاهر طنین، «هزاره‌ها» حسن پولادی و «شناسنامه افغانستان» بصیراحمد دولت‌آبادی، از جمله آثار محمدکاظم کاظمی به شمار می‌رود.
 

 
در نخستین جشنواره بین‌المللی شعر فجر در ایران در سال 1385 کاظمی به همراه لطیف پدرام، برگزیده بخش فارسی‌زبانان غیرایرانی شدند. وی و سرور مولایی، پژوهشگر ادبیات، در سال 1391، به عنوان دو عضو افغان و غیر ایرانی، در فرهنگستان ادب و زبان فارسی ایران پذیرفته شدند و سال ۱۳۹۵ نیز محمدکاظم کاظمی به عنوان دبیر علمی یازدهمین جشنواره شعر فجر انتخاب شد.
 

 
سال 1392 در هشتمین نشست شب شاعر با موضوع پاسداشت فعالیت‌های ادبی محمدکاظم کاظمی در سازمان هنری ـ رسانه‌ای اوج با حضور حداد عادل، سعید جلیلی، سید عباس صالحی، آیت‌الله حائری شیرازی، قنبرعلی تابش، سفیر افغانستان و شاعرانی چون قزوه، مودب، رضا اسماعیلی، اسماعیل امینی از چندین دهه فعالیت و تلاش کاظمی برای توسعه و ترویج ادبیات انقلاب اسلامی و شعر فارسی‌زبانان در مراسمی با عنوان «شمشیر و جغرافیا» تجلیل شد.
 

 
همچنین در نظرسنجی سالانه اصحاب رسانه خراسان‌رضوی به همت سازمان بسیج رسانه استان و با شرکت قریب به ۲۵۰ نفر از خبرنگاران و دست‌اندرکاران رسانه‌های خراسان رضوی برای انتخاب چهره‌های سال ۹۷ در عرصه‌های مختلف فرهنگی و هنری، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و غیره که بیشترین تعامل را با اصحاب رسانه و افکار عمومی داشتند، محمد کاظم کاظمی عضو گروه علمی برون‌مرزی فرهنگستان زبان و ادب فارسی و مسئول جلسه نقد و پژوهش شعر حوزه هنری انقلاب اسلامی خراسان رضوی به‌عنوان یکی از چهره‌های سال خراسان رضوی در عرصه فرهنگی و هنری معرفی شد.
 

 
کاظمی در شهریور ماه سال 1368، شعر کوتاهی را به نام هفتاد و دو تیغ، درباره واقعه عاشورا سروده است. در اشعار کاظمی نگرانی و بیم، اندوه غربت و هجرت، امید و بشارت و مقاومت و تلاش برای صلح و آرامش دیده می‌شود. اولین اثر شعری او به نام «پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت» در سال ۱۳۷۱ نشر شد. مثنوی «بازگشت» در این مجموعه شعر، باعث همدلی یا پاسخ تعدادی از شاعران ایرانی با سرودن شعر شد و تا حدودی این اثرش باعث شهرت او شد. غزلی از کاظمی با نام «مسافر» در کتاب درسی ادبیات فارسی، پایه دوم دبیرستان ایران افزوده شد. این غزل، درباره شهید سروده شده است. کاظمی در خرداد ماه سال ۱۳۹۵، شب شعر سالانه رهبر انقلاب در سالروز میلاد امام حسن مجتبی (ع)، شعری برای نوجوانان هموطن مهاجرش خواند.
 
در ادامه مثنوی «بازگشت» محمد کاظم کاظمی را با هم می‌خوانیم:
 
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت
 
طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره‌ای که تهی بود بسته خواهد شد
 
و در حوالی شبهای عید، همسایه
صدای گریه نخواهی شنید، همسایه
 
همان غریبه که قلک نداشت خواهد رفت
و کودکی که عروسک نداشت خواهد رفت
 
منم تمام افق را به رنج گردیده
منم که هرکه مرا دیده در گذر دیده
 
منم که نانی اگر داشتم از آجر بود
و سفره‌ام که نبود از گرسنگی پر بود
 
به هر چه آینه تصویری از شکست من است
به سنگ سنگ بناها نشان دست من است
 
اگر به لطف و اگر به قهر می‌شناسندم
تمام مردم این شهر می‌شناسندم
 
من ایستادم اگر پشت آسمان خم شد
نماز خواندم اگر دهر ابن ملجم شد
 
طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره‌ای که تهی بود بسته خواهد شد
 
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت
 
چگونه باز نگردم که سنگرم آنجاست
چگونه، آه، مزار برادرم آنجاست
 
چگونه باز نگردم که مسجد و محراب
و تیغ منتظر بوسه بر سرم آنجاست
 
اقامه بود و اذان بود  آنچه اینجا بود
قیام بستن و الله اکبرم آنجاست
 
شکسته بالی ام اینجا شکسته، طاقت نیست
کرانه‌ای که در آن خوب می‌پرم آنجاست
 
مگیر خورده که یک پا و یک عصا دارم
مگیر خورده که آن پای دیگرم آنجاست
 
شکسته می‌گذرم امشب از کنار شما
و شرمسارم از الطاف بی‌شمار شما
 
من از سکوت شب سردتان خبر دارم
شهید داده‌ام از دردتان خبر دارم
 
تو هم بسان من از یک ستاره سر دیدی
پدر ندیدی و خاکستر پدر دیدی
 
تویی که کوچه غربت سپرده‌ای با من
و نعش سوخته بر شانه برده‌ای با من
 
تو زخم دیدی اگر تازیانه من خوردم
تو سنگ خوردی اگر آب و دانه من خوردم
 
اگر چه مزرع ما دانه‌های جو هم داشت
و چند بته مستوجب درو هم داشت
 
اگر چه تلخ شد آرامش همیشه‌تان
اگر چه کودک من سنگ زد به شیشه‌تان
 
اگر چه متهم جرم مستند بودم
اگر چه لایق سنگینی لحد بودم
 
دم سفر مپسندید نا امید مرا
ولو دریغ عزیزان بهل کنید مرا
 
تمام آنچه ندارم نهاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت
 
به این امام قسم چیز دیگری نبرم
بجز غبار حرم چیز دیگری نبرم   
 
خدا زیاد کند اجر دین دنیاتان
و مستجاب شود باقی دعاها تان
 
همیشه قلک فزند‌هایتان پر باد
و نان دشمنتان هر که هست آجر باد

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها