یک روز و یک نکته، بیستودوم دیماه 1360؛
ندیدن آنچه باید میدیدند، رسیدن به «صلح» را ناممکن کرده بود
گاهی ضروری است که در استفاده از واژه «صلح» احتیاط کنیم، بهویژه زمانی که یک طرف مرتکب ظلم و تجاوز شده و طرف دیگر فقط از خودش دفاع کرده است. بازخوانی روزی از روزهای جنگ تحمیلی، به درک بهتر ما از این نکته به ظاهر بدیهی کمک میکند.
همچنین دولت یوگسلاوی نیز که آن زمان ریاست دورهای سازمان کشورهای غیرمتعهد را بر عهده داشت، تلاشهای دیپلماتیک زیادی برای فرونشاندن آتش جنگ انجام میداد. معاون رئیسجمهور این کشور (پیتر استامبولیک) به عراق رفت و بعد از مذاکره با مقامات رژیم بعث، بیانیه مشترکی با آنان صادر کرد. بیانیهای که هر دو طرف درگیر را به ترک مخاصمه و شروع مذاکرات صلح دعوت میکرد و آمادگی جنبش غیرمتعهدها (و نیز دولت یوگسلاوی) را برای ایفای نقش میانجی اعلام میداشت. عراق هم که آغازگر جنگ بود -مطمئن به اینکه به اهداف اولیهاش از جنگ نمیرسد- تمایلش به پایان درگیریها را ابراز میکرد و چهرهای آشتیجو از خودش نشان میداد. این را هم میدانیم که ایران از ابتدا خواهان جنگ و ادامه تنش در مرزهایش نبود.
پس چرا «صلح» به آن معنی که بسیاری در آن مقطع میگفتند و به ظاهر برای تحقق آن میکوشیدند، محقق نشد؟ پاسخ مشخص است. هیچکدام از این بازیگران صلح، چه منطقهای و چه جهانی، به این واقعیت توجه نمیکردند که اساسا ایران جنگ را شروع نکرده بود و کسی که باید رفتار و رویهاش را تغییر میداد ایران نبود. نکته اینجا بود که واسطههای مطالبهگر صلح حاضر به اذعان به متجاوز بودن عراق و تعدیاش به مرزهای ایران نبودند و حضور نیروهای اشغالگر در برخی از مناطق غربی و جنوبی کشور ما را نادیده میگرفتند. این واقعیتهای عینی و انکارنشدنی را نادیده میگرفتند و بعد از ایران میخواستند که سلاحش را زمین بگذارد و با «مذاکرات صلح» همراه شود. همین قدم اولشان اشتباه بود. گره کارشان این بود که به عمد یا به جهل، نقش ایران و عراق را در این جنگ مثل هم میدیدند و فرق و تفاوتی میان «متجاوز و اشغالگر» با «کشوری که مجبور به دفاع از خودش شده است» قائل نمیشدند. به بهانه یا زیر نام صلح، ظلم آشکاری را که به کشور ما شده بود نمیدیدند (یا نمیخواستند ببینند) و مدام هر دو طرف درگیر در جنگ را به خویشتنداری دعوت میکردند.
جنگ مسلما مذموم و زشت است، اما «خویشتنداری» طرفی که چنین آشکارا مورد ظلم و تعدی قرار میگیرد، آشتیطلبی یا پذیرش صلح معنی نمیشود. هم تن دادن به ظلم و زور است و هم اینکه گستاخی متجاوز برای تکرار دوباره تجاوزش را بیشتر میکند. همچنین هر کوششی هم که حق پایمالشده مظلوم را درنظر نگیرد، اگر همراهی با ظالم و متجاوز نباشد، حتما چشم بستن به روی آن است. بگذریم از اینکه بسیاری از واسطههای صلح در آغاز تجاوز رژیم بعث - یعنی همان روزهایی که سربازان عراقی با نقض تمام قوانین و قواعد بینالمللی، مرزهای ما را زیر پا میگذاشتند و بذر وحشت و آوارگی میپاشیدند - سکوت کرده و منتظر نتیجه نهایی کار مانده بودند. بعد که معلوم شد زور صدام به ایران نمیرسد و اهدافی که او در شروع جنگ برای خودش تعیینکرده، تخیلی و موهوم است و هرگز محقق نمیشوند، به تکاپو افتادند که آتش جنگ را خاموش کنند.
[1] این کتاب، در سال 1400 به کوشش نعمتالله سلیمانیخواه از سوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس تولید و منتشر شده است.
نظر شما