این دفتر شعر با اندوهی اصیل و همیشگی که رنگ و بوی عاطفه فردی میدهد آغاز میشود. این روند با تکرار و رد العجز علی الصدر آغاز شده است تا با این تکرار، شکل و شمایل عاطفه فردی اص یلتر خود را نمایان کند:
«گم میشوم برای چه هر بار
پیچیده نسیمی و بوی گُلی
بوی گُلی که نام تو را
روی خودش گذاشته
نام تو را! تو را! (مجموعه شعر «موهایت را دم اسبی که میکنی»)
تکرارها تأکیدی بر مفهومی است که مدِنظر راوی است. این تکرارها به عمد حالتی طرد و عکس میگیرند تا علاوه بر اینکه ذهن خواننده را به کلنجار بکشانند، در ارسال مفهوم مورد طبع راوی و شاعر مؤثر افتد:
«نخستین پرواز
نخستین خستگی
نخستین فرود
نخستین پروازها
نخستین خستگیها
نخستین فرودها
واپسین پروازها
واپسین خستگیها
واپسین فرودها
واپسین پرواز
واپسین خستگی
واپسین فرود» (همان، ص 49)
یا
«چشیدن مزهی نامت
چشیدن مزهی واژهای
یکی واژه که به تنهایی
یکی ترانهاست
یکی ترانه که به تنهایی
یکی واژه» (همان، ص 54)
و
«چه دیوارها کشیده
چه کشیدههای دیوار
چه کشیده
چه دیوار
دیوارهای از هر طرف
کشیدههای از هر طرف» (همان، ص 66)
در توصیف و تصویرسازی مفاهیم که از نظر شاعر میگذرد، تکیه اصلی شاعر روی واژههای حسی است و از این منظر به این رتبه شعری میرسد که با مدد گرفتن از عوامل پویاساز، مانند همین پربسامد بودن واژههای حسی، متن خود را حرکتزا و پویا میسازد. بهطور مثال در شعر «بهار میگذرد/ از درخت چشم به راه» که هشت سطر بیش نیست، حدود 19 اسم به کار رفته که همگی حسیاند و این حسی بودن راه را بر عوامل ایستایی میبندد. اسامی مانند بهار، درخت، چشم، راه، برگ، پرنده، ماه، رخ، آفتاب، آب، هوا، نیمرخ، سبز، سایه و درخت که همگی در تص ویرسازی یک مفهوم انسانی و بشری نقش فعال و پویا داشتهاند.
شاعر این مجموعه، در گونههای نوآوری نیز حرکتهای مطلوب و مفیدی از خود نشان داده است؛ حرکتهایی که از رویکردهای روبه جلو این مجموعه محسوب میشود. این نوآوریها هم در حیطه واژگانی است و هم در حیطه نحوی:
حیطه واژگانی استفاده درست و تُرد از واژههای امروزی و دمِ دست مانند میز، مداد، دفتر و سینهریز در این ایماژ:
«موج و موج گیسوان ناگهان جاری تو
روی میز و منظر و مداد دست و دفترم
سینهریزت این شکوفههای بوسه را
چگونه تا به ریسمانی از نفس کشم»
و از دیدگاه نحوی نوعی نوآوری تکراری؛ اما نمکین در این دفتر جریان یافته که تقریبا جز ویژگیهای سبکی این اثر محسوب میشود و آن به کار بردن حرف«وُ» در آخر مصراع برای ارتباط دادن مفهوم و نحو به مصراع بعدی است. این ویژگی سبکی در شعر دیّری پربسامد است که در ادامه به نمونهای از آن اشاره میشود:
«بوی خوشش شنیدن وُ
نیلوفرانه/ بردن پیچیدگی
از این جهان دیوار» (همان، ص 11)
*
«رودخانه در اتاق وُ
کرسی ترانههای چوبیام بر آب وُ آب» (همان، ص 12)
*
«شیب شب و
کبوتر ساقات» (همان، ص 13)
*
«آتش گرفته باشی وُ
در پرسه با درازی جوی پیادهرو
و ماندن ردیف درختان بیجهت
آتش گرفته باشی وُ
یکپاره ابر از این همه نشناسد» (همان، ص 23)
*
«آتش گرفته باشی وُ
خاکسترت به کف» (همان، 24)
*
«انگشتر عقیقی و ُ
شاهین و کفهها» (همان، ص 27)
*
«صدف فراموش سپیده وُ
لؤلؤ غلتان نیمروز» (همان، ص 34)
*
«نه کنار بیایم وُ
نه کنار بروم» (همان، ص 46)
متن هرچند با عاطفه فردی آغاز شده است، منتها در ادامه کار به زیبایی و پربسامد به عاطفه انسانی میرسد و به خوبی در همان نقطه به دغدغههای انسانی خود میپردازد:
«من که گناهی نداشتم
من چه میدانستم
یک روز
از اینجا
سر در میآورم» (همان، ص 51)
یا
«هر چه هم که بدوم
میدانم که نمیرسم
نه به این باد
نه به آن کلاهم
هر چه هم که بدوم» (همان، ص 61)
حذف فعل کمتر صورت گرفته و با حضور فعلهای فراوان مواجه هستیم. این کار چون با حسی بودن افعال صورت گرفته، رویکرد پویایی بسیار مناسبی برای متن ایفا کرده است.
«هیچ جانوری از درخت
قفسی نساخت
نخرید
نفروخت
نیاویخت» (همان، ص 68)
روانی و سادگی زبان و تعبیرات دلنشین و ساده و دوری از ابهامگویی و دل بستن به تصاویری که رنگ و نوای امروزی دارد و از نوع تصاویر اثباتیاند، از ویژگیهای سبکی این دفتر شعر است. زبان و مفاهیم و ایماژ شعر، هماهنگ و همراه هم هستند. حضور فعل با اسامی و صفتهای مناسب در تولید عاطفه مفید شعر مؤثر بوده و این همسویی و همراهی شعر را دلنشین کرده است.
حضور تشبیهات حسی به حسی و حسی به عقلی بیشترین بسامد را به خود گرفته است. حدود تنها 8/2 درصد تشبیهات عقلی به عقلی است. تشبیهات کامل آمار بالایی در حدود 58 درصد دارند که این روند و عدم حذف فعل بر پویایی متن تأثیر بسزایی ایجاد کرده است.
زبان و خیال دو عنص ر بسیار موفق این متن هستند که از عهده کار خوب برآمدهاند. زبان این متن پاک و بیعیب و مصراعهای کوتاه که در مواردی یک یا دو کلمه هستند از ویژگیهای این متن بهشمار میرود. تلاش برای بومیسرایی نداشته است. کشف و شهود زبان و شعف شاعرانه از قواعد هنجارگریزی زبان عدول نمیکند و سرپیچی از قواعد دستوری و نحوی را نمیپذیرد. به ارزش بصری و آوایی واژهها توجه کرده و ساختار و نظام مألوف کلمات را بر هم نمیزند.
«تشخیص» و «تشبیه» دو عامل فعال بیانی هستند که در ساختار ایماژها دخالت کردهاند. بسامد بالای «تشخیص » باعث شده علاوه بر اینکه متون خاصی تولید شوند در پویایی هم نقش مؤثری ایفا کنند. راوی اول شخص مفرد پربسامدترین عنوان راوی را در این دفتر به خود اختصاص داده است.
نظر شما