بازخوانی اظهارات حامد الگار درباره انقلاب اسلامی و نقش امام خمینی (ره)؛
انقلاب در ذات خود کاملا اسلامی بود
حامد الگار، استاد غربی مطالعات اسلامی میگفت: بدون پافشاری امام خمینی در تغییر حکومت و بدون لیاقت او در بسیج و هدایت مردم، انقلابی به پیروزی نمیرسید و آن همه نارضایتی و اعتراض از حد یک درگیری گذرا و بینتیجه دیگر در تاریخ ایران فراتر نمیرفت.
الگار، اکنون 82 ساله است و برخی نظریاتش مثل نفی کشتار ارامنه در جنگ اول جهانی (در خاک عثمانی) مناقشهبرانگیز و جنجالی شدهاند، اما آثار پژوهشی او و همچنین تحلیلهایش از سیر تحولات مذهب در ایران، هنوز معتبر و خواندنیاند. او یکی از نویسندگان مجموعه «تاریخ ایران کمبریج» هم بود و فصل مربوط به نقش نیروهای مذهبی در ایران معاصر را نوشت [1]. او در این مقاله بلند (که دو بخشی است) سیر نقشآفرینی نیروهای مذهبی از زمان سقوط صفویه تا حوادث منتهی به انقلاب 1357 را بررسی میکند و با تکیه بر شواهد و اسناد تاریخی، از ماهیت اسلامی انقلاب سخن میگوید.
انقلاب 1357؛ مردمیترین تحول تاریخ ایران
حامد الگار میگفت از دیماه 1357، بعد از اینکه شاه کشور را ترک کرد پیروزی انقلاب قطعی و «فقط مسأله زمان بود.» او میافزاید: تدبیر روی کار آوردن دولت شاپور بختیار که چند روز پیش از فرار شاه از ایران در 26 دی تشکیل شد هیچ شانسی برای موفقیت نداشت و از اساس تدبیری محکوم به شکست بود. همچنین برخلاف آنچه سردمداران حکومت آمریکا میپنداشتند هیچگونه امکان واقعی برای کودتای نظامی نیز موجود نبود. دو هفته پس از عزیمت شاه، امام خمینی به تبعید چهارده ساله خود پایان داد و در میان استقبال پرشور انبوه مردم به تهران بازگشت. او در 16 بهمن دولت موقت جمهوری اسلامی ایران را به ریاست مهدی بازرگان تشکیل داد «و یک هفته بعد، پس از فوران نهایی وحشیگری، سرانجام بقایای نظام کهن فروریخت. جمهوری اسلامی، با آن چه بیگمان عمیقترین دگرگونی از زمان ورود اسلام به ایران بود، متولد گردید.»
الگار انقلاب سال 1357 را از دو جنبه، حادثهای چشمگیر میبیند، یکی وسعت مشارکت عموم مردم در نهضت که در سایر انقلابهای سده بیستم میلادی سابقه نداشت و دیگری غلبه ماهیت اسلامی آن از لحاظ ایدئولوژیکی، سازماندهی و رهبری. او درباره مشارکت عمومی میگوید: عملا هر شهر بزرگ و کوچک در ایران علیه رژیم پهلوی بسیج شد و زنان و مردان تقریبا تمام طبقات جامعه ایران تمایل خود را به سرنگونی نظام پادشاهی و پایان دادن به آنچه سرکردگی خارجیان میدانستند، نشان دادند. گرچه بحث ما کشدار میشود و به سالها پیش بازمیگردد، نخستین نمونههای شورش و اعتراض علیه حکومت یا ضد دخالت خارجی - مثل انقلاب مشروطه در اولین دهه قرن بیستم یا مبارزه پس از جنگ دوم جهانی برای ملی کردن صنعت نفت کشور - هیچیک نتوانسته بودند تا این اندازه گسترده و عمیق همه مردم را بسیج کنند.
انقلاب 1357؛ انقلاب مردان مسجدها
الگار بحث خود را با اشاره به ماهیت اسلامی جنبش منتهی به انقلاب ادامه میدهد و آن را با جنبشهای قبلی که متکی به ائتلاف بخشی از روحانیت با عناصر و گروههای غیرمذهبی و ناسیونالیست بودند، متفاوت میداند. میگوید: انقلاب 57 در ذات خود کاملاً اسلامی بود. مشارکت عناصر غیرمذهبی در این انقلاب مطلقا جنبه حاشیهای داشت. مثلا نه جبهه ملی و نه حزب توده هیچیک نقش مهمی در انقلاب نداشتند. بیشتر افراد مسلحی که در واپسین روزهای انقلاب در روزهای 21 و 22 بهمن 57 با ارتش به نبرد پرداختند، برخلاف آنچه گاهی ادعا شده، عضو سازمان چریکی چپ نبودند، بلکه مردان مسجدها و کمیتههای انقلاب وفادار به امام خمینی بودند که پس از پیروزی انقلاب هسته اصلی «پاسداران انقلاب» را تشکیل دادند.
او سخنانش را با چند استدلال دنبال میکند: شعارهایی که در طی تظاهرات انبوه مردم داده میشد اکثراً اسلامی بود، اسلحه انقلابیون - غیر از دو روز آخر - نماز جماعت و شهادت بود، و ایام مهم مذهبی بهویژه ماه محرم بود که جنبش انقلابی را پیش برد [2]. از آن مهمترین، مساجد واحدهای اصلی سازمانی انقلاب محسوب میشدند. در تهران بهخصوص مسجد قبا به امام دکتر مفتح (که در آذر 1358 به شهادت رسید) و مسجد امیرالمومنین به امامت آیتالله موسوی اردبیلی (که بعدا رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی شد) نقش مهمی ایفا کردند. فعالیتهای این مسجدها و مساجد دیگر را «سازمان روحانیت مبارز» هماهنگ میکرد، که گروهی بود که در اواخر سال 1355 به ابتکار آیتالله بهشتی تأسیس شد. مرکز این سازمان در تهران بود و در مراکز استانهای مهم و کلیدی شعبه داشت و نقش ضروری و انکارناپذیری در ایجاد ارتباط و هماهنگیهای راهبری در سراسر کشور ایفا کرد.
برخی میگویند مساجد توانستند نقش رهبری مردم معترض را به عهده بگیرند و نقش محوری را در حوادث آن مقطع ایفا کنند، زیرا شاه قبلا گروهها و احزاب سیاسی دشمن رژیم خود را سرکوب کرده بود. الگار این گفته را رد میکند و میگوید: باید گفت که مساجد و شخصیتهای مذهبی نیز به هیچوجه از دشمنی رژیم بینصیب نمانده و هزینههای گزافی در مبارزه با رژیم پهلوی پرداخته بودند. رژیم چند تن از علما را دهه 1350 کشت که مشهورترین آنها آیتالله محمدرضا سعیدی در اردیبهشت 1349 و آیتالله حسین غفاری در آذر ماه 1353 بودند. شمار زیادی از آنان را هم که پس از انقلاب دارای مقامهای مهمی شدند، بارها دستگیر یا به مناطق دورافتاده کشور تبعید کرد.
ناممکن بودن انقلاب بدون امام خمینی
از نگاه الگار، در کنار همه این واقعیتها، واقعیت مهم دیگری هم وجود داشت و آن اینکه نیروهای غیرمذهبی، چه چپ و چه ملیگرا، به کلی بیبهره از شخصیتهای برجستهای بودند که بتوانند وفاداری تودهها را به خود جلب کنند و روحیه ایثار فعال برای دستیابی به یک هدف ایدئولوژیکی را در آنان بدمند. «در افق ایران هیچکس دیگری وجود نداشت که به هیچوجه با امام خمینی و دعوت او قابل مقایسه باشد.» شخصیت شاخص و برجسته امام خمینی چه در جریان و چه پس از پیروزی، کامل و بینقص بود. او با آن که جسما 14 سال از هممیهنانش دور بود، احساس و درک درستی نسبت به پتانسیل انقلابی بیدار شده در مردم داشت و توانست انبوه گسترده مردم ایران را برای رسیدن به آنچه بسیاری کسان در داخل کشور و حتی در پاییز 57 هدفی دوردست و بسیاری بلندپروازانه میپنداشتند بسیج کند.
الگار اضافه میکند: افزون بر این، نقش او فقط اخلاقی و روحیهبخشی و رهبری نمادین نبود، بلکه در عین حال رهبر عملی انقلاب نیز به شمار میرفت. گرچه گاهی در مسائل جزئی نظریاتی از سوی فعالان مقیم ایران به او میرسید، اما همه تصمیمهای مهم و کلیدی را خودش میگرفت و از همان آغاز در مورد الغای سلطنت و تأسیس حکومت اسلامی با پافشاری آمرانهای، دهان همه هواداران سازش با شاه را بست. بدون این پافشاری و بدون لیاقت امام در حفظ وفاداری و اطاعت تودههای ایرانی، آنچه به انقلابی پیروزمند انجامید از حد یک یک درگیری گذرا و بینتیجه دیگر در تاریخ ایران - میان حکومت و مخالفانش - فراتر نمیرفت. امام بود که مفاهیمی مثل شهادت و عدالت را در بسیج مردم به کار بست و نارضایتی فراگیر در کشور را به سوی یک دگرگونی بزرگ سوق داد.
توضیحات بیشتر درباره ارجاعات درون متن:
[1] مجموعه تاریخ ایران کمبریج به فارسی هم ترجمه و منتشر شده است (ترجمه مرتضی ثاقبفر، نشر جامی). فصل «نیروهای مذهبی در ایران» که حامد الگار آن را نوشته است در دومین جلد از هفتمین کتاب قرار دارد.
[2] برای بازخوانی شعارهای روزهای انقلاب کتاب «انقلاب» علی کمالی هنوز بهترین پیشنهاد است.
نظر شما