«عکسهای حضرت امام که مربوط به سال 1342 و سالهای قبل از آن بود، کیفیت مناسبی نداشت. یکی از بستگان و چند نفر از دوستانم به نجف رفتند و با هماهنگی سید احمد آقا خمینی چند عکس از امام گرفتند...»
سردار حسن رستگارپناه در کتاب تاریخ شفاهی خود با عنوان «کردستان در بحران امنیت و محرومیت» در رابطه با دوران مبارزاتی خود با رژیم شاهنشاهی میگوید:
پخش عکسها و پیامهای امام در سال 1357
در ماه مبارک رمضان، با برنامهریزیهایی که انجام دادیم، چند سینما و مرکز مشروبفروشی را در مناطقی از شهر اصفهان تخریب کردیم که نیروهای نظامی وارد عمل شدند و چند نفر را به شهادت رساندند. این حادثه عصر اتفاق افتاد و تا سحر روز بعد، پیام حضرت امام برای مردم اصفهان صادر شد. رابط ما در فرانسه داییام بود. او اطلاعیه امام را تلفنی برای ما خواند. در منزل آیتالله خادمی تجمع و تحصنی برپا شده بود. بچهها تا آمدند سحری بخورند، ما آن اطلاعیه را تکثیر و پخش کردیم. همه تعجب کرده بودند که با وجود درگیری تا ساعت دوازده شب، چطور خبر حادثه به فرانسه رسیده است و امام اطلاعیه صادر کردهاند و ما هم آن را تکثیر کردهایم. یادم هست وقتی داییام بیانیه امام را تلفنی میخواند، صدای تلفن کمی مشکل داشت. ما در نواری آن را ضبط و بعد تکثیر و بهسرعت در سطح اصفهان پخش کردیم. برای بقیۀ استانها ازجمله تهران، قم و جاهای دیگر هم فرستادیم. آن نوار را هم بعدا بهعنوان سند تحویل بچههای اصفهان دادیم. نمیدانم چهکارش کردند. اولین باری که حکومتنظامی اعلام شد، بعد از همین حادثۀ اصفهان بود.
کارهای دیگر ما جنبه فرهنگی داشت؛ مثلا یک کار خیلی سازماندهی شده در مسجد امام علی اصفهان، با علیاکبر اژهای که جزو 72 تن شهدای انفجار حزب جمهوری بود، انجام میدادیم.
در آنجا کتابهای آیتالله مطهری و کتابهای اعتقادی دیگری را مطالعه میکردیم. گروههای گوناگون را هم هدایت میکردیم و با آنها کار مطالعاتی اعتقادی و اسلامی انجام میدادیم.
عکسهای حضرت امام که مربوط به سال 1342 و سالهای قبل از آن بود، کیفیت مناسبی نداشت. یکی از بستگان و چند نفر از دوستانم به نجف رفتند و با هماهنگی سید احمد آقا خمینی چند عکس از امام گرفتند؛ یک عکس در حالت ایستاده و چهار عکس در حالت نشسته. آن عکس ایستادۀ حضرت امام که خیلی شیک و بزرگ است، یکی از همین عکسهاست. حلقۀ فیلم عکسها را داخل فلاسک چای جاسازی کرده و به منزل ما در اصفهان آورده بودند. ما دستگاه تکثیر عکس خریدیم و شروع به چاپ و تکثیر عکسها کردیم. اولین بار، عکسها را به بچههای دانشگاه تهران، بعد در قم به تشکیلاتی که با آنها مرتبط بودیم و سپس در شهر یزد تحویل دادیم؛ یعنی در سه استان عکسها را پخش کردیم. اولین بار بود که عکسهای جدید حضرت امام، در سطح کشور چاپ و تکثیر میشد. بعدازآن، دیگر بهسرعت همهجا پخش شد. یک طراح عکس در زیرزمین منزل ما از روی عکس امام یک عکس هشت در چهار متر کشید و ما آن را در یکی از مراسمهای اصفهان، جلوی عمارت عالیقاپو آویزان کردیم. آن عکس الآن موجود است. آن صحنه، شور و هیجانی در جمعیت حاضر در میدان ایجاد کرد. این جریان مربوط بهعکس حضرت امام مقابل عمارت عالیقاپوی اصفهان اواسط سال 57 است.
ماجرای سقوط مجسمه شاه در میدان 24 اسفند (میدان انقلاب کنونی)
در میدان 24 اسفند مجسمهای از شاه نشسته روی اسبی قرار داشت. ما رفتیم پایههای آن مجسمه را بررسی کردیم و یک وانت، نردبان و دستگاه جوش تدارک دیدیم. در یکی از تظاهراتهای دورۀ حکومتنظامی، جمعیت را از کوچه پشت میدان امام هدایت کردیم و به محوطۀ میدان بردیم. تراکم جمعیت زیاد بود. عدهای از نیروهای ارتش، در دروازه دولت، روبه روی شهرداری ایستاده بودند. سه نفر از بچهها بهسرعت نردبان گذاشتند و پای مجسمه را با جوش بریدند. بعد طناب انداختند؛ یک طناب دور گردن شاه و یک طناب دور اسب انداختند و هردوی آنها را پایین کشیدند. بعد، نیروهای ساواک و ارتش در خیابانهای اصفهان تیراندازیهایی کردند. عکس آن موجود است. هماهنگ کرده بودیم که بچهها از پایین کشیدن مجسمه هم فیلمبرداری کنند.
نظر شما