انقلاب اسلامی به روایت فرماندهان
-
انقلاب اسلامی به روایت فرماندهان/9
شکستن مقاومت نیروهای نظامی در مقبره رضاشاه
خبر آوردند مقبره رضاشاه در شهر ری، دژ نیروهای ارتش شده و یک تیپ از زنجان آمده و آنجا مستقر شده است...
-
انقلاب اسلامی به روایت فرماندهان/8
ماجرای ترکیدن سیلندر گاز و حساسیت ساواک در اهواز
احمد غلامپور: «ما مواد منفجره و اسلحه قدیمی اسپانیایی پدرم را در یک انباری نگه میداشتیم. متأسفانه انباری منفجر شد و تمام مواد منفجره و تجهیزاتمان از بین رفت. باآنکه انفجار خیلی مهیب بود، اما خوشبختانه کسی آسیب ندید. برای آنکه پلیس و ساواک حساس نشوند، گفتیم سیلندر گاز ترکیده است.»
-
انقلاب اسلامی به روایت فرماندهان/7
تظاهرات در مدارس و دبیرستانها نشانهای از حیات انقلاب بود
سردار مهدی شیرانینژاد: «کارهای مقدماتی انجام میشد و رأس یک ساعتی تظاهرات شروع میشد و بعد هم دبیرستان را تعطیل میکردیم و اغلب بچهها میآمدند بیرون. بیرون مدرسه شعار میدادیم و متفرق میشدیم.»
-
انقلاب اسلامی به روایت فرماندهان/6
استقلال آزادی، این آخرین پیام است
«یکبار میخواستیم اعلامیهای از امام تکثیر کنیم که بحث استقلال، آزادی و جمهوری در آن مطرح شده بود. ما گمان میکردیم که این پیام امام جدید است و کسی نشنیده، اما وقتی به راهپیمایی رفتیم، دیدیم مردم از روی آن پیام، شعار درست کردهاند و...»
-
انقلاب اسلامی به روایت فرماندهان/5
روزی که از فلسطین برای انقلاب نیروی کمکی رسید!
«شنیدم که بعضی از آنها به همدیگر میگفتند: از فلسطین برای ما نیروی کمکی آمده و فلسطینیها به کمک ما آمدهاند!»
-
انقلاب اسلامی به روایت فرماندهان/4
ورود به گارد شاهنشاهی و مشاهده تنها سیستمهای نظامی واکنش سریع در کشور
«این سیستمها را آمریکا برای هدایت و فرماندهی سیستمهای نظامی واکنش سریع خودش دایر کرده بود. این سیستم فقط در گارد بود، چون گارد هم یکی از نیروهای واکنش سریع خودشان تلقی میشد و خاص شاهنشاهی بود.»
-
انقلاب اسلامی به روایت فرماندهان/3
ماجرای فرار از پادگان نوحهسرای جبههها به فرمان امام خمینی (ره)
حضرت امام برای جلوگیری از رویارویی نیروهای ارتش و مردم و همچنین ممانعت از قتلعام مردم، به افسران و سربازان فرمان دادند که خود را از اطاعت رژیم رها کنند و به آغوش ملت پناه ببرند.
-
انقلاب اسلامی به روایت فرماندهان/۲
ماجرای آویختن عکس حضرت امام مقابل عمارت عالیقاپوی اصفهان
«عکسهای حضرت امام که مربوط به سال 1342 و سالهای قبل از آن بود، کیفیت مناسبی نداشت. یکی از بستگان و چند نفر از دوستانم به نجف رفتند و با هماهنگی سید احمد آقا خمینی چند عکس از امام گرفتند...»