دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۱:۴۷
تَعریفِ مُعرَّفِ تَعریف ­گُریز؛ کوتاهه‌ای در پیچیدگی تعریف «رمان»

شباهت شیرینی بین «انسان عصر جدید» و «رمان» است. شباهتی شبیه شباهت مادر و فرزند. انسان مدرن، تنوع‌طلب­‌ترین موجود روی زمین است و رمان - به قول آندره ژید - «بی‌قانون‌­ترین» شکل ادبی. اما چگونه می‌توان این جانِ ناآرام را تعریف کرد؟

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) حامد رشاد، عضو هیات علمی‌پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی: هگل، فیلسوف آلمانی در كتاب فلسفه‌ هنر، رمان را «حماسه‌ عصر مدرن» می‌نامد و درواقع می‌كوشد با این تعبیر، بر پیوند و نزدیكی رمان- به عنوان یك صورتِ ادبی- با عصر مدرن تأكید کند؛ همان‌طوركه «درام»، به‌ویژه درام تراژیك، به عنوان صورتِ ادبی غالب بر تمدن كلاسیك یونان باستان ظاهر شده بود؛ و «رمانس» را صورتِ ادبی غالب بر قرون وسطی خصوصا در دوره‌ی پایانی آن دانستند.[1]

شباهت شیرینی بین «انسان عصر جدید» و «رمان» است. شباهتی شبیه شباهت مادر و فرزند. انسان مدرن، تنوع طلب­ترین موجود روی زمین است و رمان - به قول آندره ژید - «بی‌قانون‌­ترین» شکل ادبی. اما چگونه می‌توان این جانِ ناآرام را تعریف کرد؟

بعضی کتاب‌های داستان شناخت، صحبت را با این گزاره از هگل شروع می‌کنند: «رمان، حماسه جامعه بورژوازی است»[2] . این کلام - اگر در پی تعریف مبناشناختی رمان باشیم - جان سخن را گفته است.

میخائیل باختین، نظریه ­پرداز روس، در کتاب تخیل گفتگویی بجا اشاره می‌کند که تحقیق درباره رمان دشواری خاصی دارد که یقیناً در مورد سایر ژانرها مصداق ندارد. آن دشواری این است که از میان همه ژانرها در ادبیات، رمان یگانه ژانری است که همچنان در حال تکوین و بسط یافتن است.[3] به بیان دیگر، از آنجا که این ژانر هنوز کامل نشده، نظریه پردازی درباره آن یا حتی تبیین همه ویژگی‌هایش، کاری بسیار دشوار، و حتی به قول برخی ناشدنی است[4].

به قول باختین، «سفت شدن استخوان‌های ژنریک رمان، هنوز مستلزم گذشت زمانی طولانی است و امروز نمی‌توانیم امکانات شکل پذیرانه آن در آینده را پیش بینی کنیم». از این حیث، رمان وضعیتی متفاوت با سایر ژانرهای تثبیت شده دارد. برای مثال، حماسه یا حتی تراژدی ژانرهایی هستند که پیش از این به طور کامل شکل گرفته‌اند و شاید بتوان گفت که مثلاً حماسه ـ در معنی خاصش ـ امروز در زمره ژانرهای منسوخ شده قرار دارد. این ژانرها به صورت نیرویی تاریخی در ادبیات عمل می‌کنند و واجد نمونه‌های پذیرفته شده و مناقشه ناپذیر هستند. همگی این ژانرها پیش از پیدایش کتابت و اختراع چاپ ظهور کردند و تا به امروز هم توانسته اند ویژگی‌های اساسی اولیه خود را حفظ کنند.[5]

اما احتمالاً یگانه ژانری که بعد از اختراع چاپ به وجود آمد، رمان است. این تفاوت را باختین، به جهت علاقه‌اش به زبانشناسی، از راه قیاس با تحقیقات زبان شناسانه چنین بیان می‌کند: «مطالعه درباره سایر ژانرها، به پژوهش درباره زبان‌های مرده شباهت دارد؛ حال آنکه مطالعه درباره رمان، مانند پژوهش درباره زبان‌هایی است که نه فقط زنده بلکه هم­چنان هنوز جوان هستند»[6]

دشواری ذاتی نظریه پردازی درباره چیستی رمان، از همین وضعیت ناشی می‌­شود. برخلاف سایر ژانرها که به صورتی میراثی کهن از اعصار گذشته به دوره مدرن رسیدند، رمان خود زاده عصر جدید و منعکس کننده تحولات پرشتاب آن است. البته اقبال عمومی‌به رمان را هم باید از نتایج همین سنخیت تام و تمام داشتن با زمانه‌­اش دید. رشد محبوبیت رمان همزمان بوده است با افول ژانرهایی که ریشه در گذشته تاریخی دارند.

رمان ژانر زمانه ما است که به سبب ظرفیت تغییریابندگی ­اش، توانایی منحصربه فردی برای انعکاس واقعیت‌های تغییریابنده دوره مدرن دارد.[7] سرشت پویا و حد و مرزناپذیر و قاعده شکن و بدعت گذار خود این هنر، دیر و زود، تعاریفی را که به قامتش دوخته اند، کهنه می­‌کند[8]. رمان حتی سنت‌های قبلی خود را هم مدوام پشت سر می‌گذارد و این احتمالاً برخواسته از طبع نوجو، سنت شکن، نسبی­گرا و سیال عالم مدرن است. همین باعث شده است برخی بگویند بهترین راهی که از آن طریق می­‌شود رمان را شناخت، خواندن رمان است![9]

با این حال تعاریفی که از رمان ارائه شده کم نیست. بسیاری کوشیده‌­اند رمان را دست کم به یکی از وجوه‌اش تعریف کند؛ مثلا یکی توجه به پیشینه تاریخی رمان و نمونه‌های زاینده‌اش داشته است و سخن از آغازش گفته است و نسبتش با گونه‌های ادبی پیشینش چون قصه و تراژدی و رمانس و... را پرداخته؛[10] دیگری توجه به ارکان و عناصر اصلی اش چون موضوع، شخصیت، پیرنگ، حادثه، و.. داشته  و آن را بر شمرده ­است؛[11] آن دیگری به مبانی فکری و تعلقش به عالم مدرن و همراهیش با سرگردانی انسان امروز و مولفه‌های فلسفی اش اشاره داشته؛[12] خصوصیت‌های قالبی آن چون منثور بودن، حجم و رسم ظاهری اش را دیده­‌اند و بدین شکل خواسته‌اند او را از گونه‌های مشابه ادبیات داستانی متمایز کنند؛[13] و ... اینها همه، به جهتی درست است.

این بغرنجی در شناخت و تعیین مفهومی، وقتی با تکثر برابرهای واژگانی همراه می‌شود، پیچیدگی‌ای مضاعف می‌یابد. بد نیست در اینجا اشاره کنیم که به دلیل تلقی­‌ها یا سلیقه‌های مختلف منتقدین، یا تسامح مترجمین، یا پایین بودن سطح شناخت عمومی‌و تخصصی از ماهیت گونه­های روایی مدرن در بدو آشنایی با آن، و در نتیجه بکار بردن یک اصطلاح برای چند منظور یا قراردادن برابرنهادهای نادرست؛ رسیدن به تعریف رمان از خلال نظر صاحبنظران ایرانی نیز مسیری پیچیده است. از باب نمونه: جمال زاده در مجموعه داستان یكى بود و یكى نبود، واژه «رومان» و «حكایت» را مترادف و در كنار هم به كار می‌برد. وى رمان را در معناى عام روایت یا به عبارتى همه ادبیات داستانى می‌نشاند و بین گونه‌هاى مختلف روایى تمایزى نمی‌گذارد. همین كه مجموعه داستان كوتاه خود را تلویحا «رمان» می‌خواند گویی تنها ویژگى روایى بودن كافى است تا نوشته‌اى را رمان بداند.[14]

نیما یوشیج از واژه «نوول» براى «قصه كوتاه» (داستان كوتاه)، و از واژه «رمان» براى رمان استفاده می‌كند. [15] «قصه» اصطلاحى است كه در متون بسیارى به كار رفته است. سپانلو از «قصه نویسى» براى نام گذارى یكى از فصول كتاب نویسندگان پیشرو ایران، استفاده می‌كند. او «قصه» و «قصه كوتاه» را معادل داستان كوتاه ، و «داستان دراز» را در معناى رمان به كار می‌برد؛ در مجموع او «داستان» را به طور كلى در معناى «قصه»، «رمان»، «افسانه» و «حكایت» به تسامح استفاده می‌كند.[16]

 ابراهیم یونسى «داستان» را در معناى داستان كوتاه به كار می‌گیرد.[17]. میرصادقى در اشاره به انواع ادبى روایى نوین به جاى «قصه» از «داستان» استفاده می‌كند: داستان كوتاه و داستان بلند (داستان كوتاه بلند). میرصادقى واژه فرانسوى «رمان» را به معادل‌هاى پیشنهادى فارسى «داستان دراز» یا «داستان بلند» ترجیح می‌دهد. [18]

ناصر ایرانی در هنر رمان، می‌نویسد: «رمان در معنای عامش، رمانس را هم شامل می‌شود و در معنای عام فرقی بین رمانس و رمان نیست». لذا در مواقعی رمانس را رمان می‌گوید و در مقابل برخی گونه‌های رمان را، مثل رمان علمی‌تخیلی یا رمان‌های زرد را رمانس جدید می­نامد؛ بر این اساس دن‌کیشوت رمانس کمیک واقعگراست و می‌توان در معنایی کلی همه داستان‌های بلند منثور را رمان لقب داد.[19]
و این قصه سر دراز دارد...

[1]. شهریار زرشناس؛ پیش درآمدی بر رویکردها و مکاتب ادبی؛ ج دوم؛  پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1389، صص 8-10
[2]. محمد پوینده؛ «رمان از نظرگاه هگل»؛ کتاب صبح؛ تابستان ؛1369، شماره 7
[3]. یا به قول ناتالی ساروت: «همواره» در حال تغییر و تحول! ؛ گویی این نوبه­نوشدگی از عناصر جوهری رمان است (ژان میشل پوربوآ؛ «ساروت،رمان­نویسی و نظریه رمان»؛ ترجمه: مریم حیدری؛ کلک شهریور 1374 شماره 66
[4]. ناصر ایرانی؛ هنر رمان؛ ص1
[5]. حسین پاینده، رمان از منظر میخائیل باختین، روزنامه اعتماد شماره 1410 ؛ 16/3/86
[6]. حسین پاینده، رمان از منظر میخائیل باختین، روزنامه اعتماد شماره 1410 ؛ 16/3/86
[7]. حسین پاینده، رمان از منظر میخائیل باختین، روزنامه اعتماد شماره 1410 ؛ 16/3/86
[8]. ناصر ایرانی؛ هنر رمان؛ ص3
[9]. ناصر ایرانی؛ هنر رمان؛ ص3
[10]. مثل اینکه گفته‌­اند: نوع ادبی است که در قرن هفدهم، در ادامه نوع ادبی رمانس، با دن‌کیشوت خلق شد و...
[11] مثل اینکه نوشته­‌اند: داستانی است که زندگی  یک شخصیت را بر بستر حوادث روایت می­کند و...
[12]. مثل اینکه گفته‌­اند: بازنمون جهان از منظر انسان مدرن است و...
[13]. مثل اینکه تعریف کرده‌­اند: متن بلند منثوری که  بالغ بر پنجاه هزار کلمه است و...
[14] محمدعلی جمال زاده؛ دیباچه یكی بود و یكی نبود؛ تهران: بنگاه پروین؛ 1305؛ ص2
[15] نیما یوشیج؛ نامه‌ها: از مجموعه آثار نیمایوشیج؛ گردآوری سیروس طاهباز؛ تهران: دفترهای زمانه؛ ص 540
[16] محمدعلی سپانلو؛ نویسندگان پیشرو ایران؛ تهران:  نگاه؛ ص 95
[17] ابراهیم  یونسی؛ هنر داستان نویسی؛ مقدمه؛ چاپ پنجم، تهران: نگاه
[18] جمال میرصادقی،. ادبیات داستانی: قصه، داستان كوتاه، رمان ص 385. تهران: شفا
[19] ناصر ایرانی، هنر رمان، صص 49، 87، 173، 648، فرهنگ نشر نو، 1393

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها