شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۵:۱۴
آیا انقلاب‌ها جهان بهتری ساخته‌اند؟/ هیچ‌ انقلابی با انقلاب ایران قابل قیاس نیست

قیاس انقلاب اسلامی با انقلاب فیلم و کتاب و حتی انقلاب‌های دیگر ممکن نیست. وقتی درباره انقلاب اسلامی ایران صحبت می‌کنیم باید با یک سینما یا کتابی که یا مولود این انقلاب بوده بررسی‌اش کنیم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، سومین رویداد فیلم‌کتاب دوزیست در بهمن ماه، به همت حوزه هنری در خانه اندیشه‌ورزان برگزار شد. مجله چندرسانه‌ای دوزیست، که قریب به دو سال است کار خود را در حوزه سینما، ادبیات و اندیشه آغاز کرده است، هر ماه در پرونده ویژه خود به مطالعه تطبیقی میان یک فیلم و یک کتاب می‌پردازد و تلاش می‌کند تا موضوع مشخصی را در حیطه ادبیات و سینما واکاوی کند.

همچنین در انتهای هر ماه در یک نشست عمومی تحت عنوان «رویداد فیلمکتاب دوزیست» ابعاد موضوع، فیلم و کتاب را همراه با کارشناسان و جمعی از علاقه‌مندان سینما و ادبیات پی می‌گیرد. موضوع مورد مطالعه دوزیست‌ در ماه بهمن موضوع انقلاب بود. آنها سعی داشتند با پرداختن به کتاب «قلب سگی» اثر میخاییل بولگاکف و فیلم «وی مثل وندتا» اثر جیمز مک تیگو به این سوال پاسخ دهند که: «آیا انقلاب‌ها جهان بهتری ساخته‌اند؟»

کارشناسان مدعو در این رویداد هنری فرهنگی، محمدرضا کردلو و داوود طالقانی بود.

انقلاب؛ تخیل یا واقعیت
در ابتدای بحث، محمدرضا کردلو در جواب به این سوال که «آیا انقلاب در هر دو این آثار به یک تصویر فانتزی نزدیک نشده است؟» پاسخ داد: در «قلب سگی» نویسنده، فارغ از اینکه ما چه نظری درباره استالین، لنین یا انقلاب اکتبر داریم و فارغ از اینکه با آن موافق یا مخالفیم، یک تصویری ارائه می‌دهد که تصویر واقعی انقلاب اکتبر نیست. در واقع ما را به آنچه که تلقی خودش است، نزدیک می‌کند و هم در تشریح داستان هم در پایان‌بندی می‌خواهد. آن نتیجه‌ای که مدنظرش است را بگیرد. در فیلم «وی مثل وندتا» همین‌طور است. یعنی شما وقتی به یک انقلاب مفهوم خشونت را خیلی پررنگ گره بزنید، عملاً وقتی دارید آن را تعریف می‌کنید، می‌توانید آن را نقد کنید یا زیر سؤال ببرید. دقیقاً مثل همان چیزی که کارآگاه در «وی مثل وندتا» می‌گوید: «ما همه جزء این بازی هستیم و کافی است تا یک نفر اشتباهی کند تا هرج و مرج همه جا را فرا بگیرد.»

هیچ‌انقلابی با انقلاب ایران قابل قیاس نیست 
کردلو عقیده داشت این دو اثر به دلیل پرداخت غیررئالیستی به موضوع انقلاب، نمیتوانند به سوالات ما درباره این موضوع پاسخ مناسبی دهند. و اضافه کرد: در قلب سگی، اغراق مایه اصلی‌اش است و یک مقدار هم بنظرم خیال‌پردازی به آن کمک کرده. در «وی مثل وندتا» هم تحریف و حس کمک گرفتن از خشونت وجود دارد. بخاطر همین مسائل است که بنظرم این‌ها نمی‌توانند خوب گزاره‌ای که مدنظرشان است را منتقل کنند. بنظرم نمی‌توانند توضیح‌دهنده خوبی برای مفهوم انقلاب باشند.

داوود طالقانی عقیده داشت هم فیلم و هم کتاب مفهوم انقلاب را نمایندگی می‌کنند، زیرا در هر دو این گزاره تایید می‌شود که انقلاب به یک موقعیت تخیلی نزدیک است. همچنین اضافه کرد: در فیلم، معترضان دنبال وضعیت بی‌دولتی‌اند، تا دولت فعلی را سقط کنند و دولت جدیدی بیاورند. دولت جدید کارش چیست؟ اینکه دوباره نظم را برقرار کند و ساختار سیاسی بیاورد. خب این دوتا نیاز به کنترل دارد، دوباره نیاز به اعمال قدرت مشروع دارد. حالا بعضی نمی‌خواهند مشروعیتش را قبول کنند؟ دوباره فیگور آنارشیسم می‌گیرند و می‌گویند ما با این وضعیت دولت مشکل داریم و دنبال یک وضعیت بی‌دولتی جدید هستیم. برای همین کلاً آنارشیسم یک تخیل است. بنابراین انقلابی‌هایی که فاز آنارشیسم دارند و خیلیاهل فانتزی‌بازی هستند که یک موقعیت تخیلی درست می‌کنند و می‌گویند ما می‌خواهیم به آن برسیم؛ هیچ‌وقت هم به آن نمی‌رسند!

انقلاب به مثابه تراژدی
داوود طالقانی با توضیح اینکه بازنمایی انقلاب‌ها در ادبیات و کهن‌الگوها پایان تراژیکی دارند گفت: همه انقلاب‌ها محکوم به شکست هستند و فیلم «وی مثل وندتا» درباره این است که حکومت سابقی که با انقلاب بالا آمده، چگونه دارد شکست می‌خورد. در داستان قلب سگی هم بحث سر این است که یک انقلابی شده، یک انقلاب حیوانی_انسانی دیگر هم رخ می‌دهد، و هر دوی این انقلاب‌ها محکوم به شکست هستند و یک حهان اسطوره‌ای پشت خودش دارد. یعنی شکست انقلاب‌ها، اسطوره دگردیسی‌هاست. داستان‌هایی که همه‌شان درباره دگردیسی انسان و جهان‌اند هم همه‌شان محکوم به شکست هستند. رمان‌هایی مثل طاعون، مسخ، کرگدن، کوری و… همه درباره تغییر و یک انقلاب در جهان است که همگی فرجام تراژیک دارند.

انقلابی که با همه انقلاب‌ها فرق دارد
محمدرضا کردلو عقیده داشت قیاس انقلاب اسلامی با انقلاب فیلم و کتاب انتخابی، و حتی انقلاب‌های دیگر ممکن نیست و افزود: وقتی درباره انقلاب اسلامی ایران صحبت می‌کنیم باید با یک سینما یا کتابی که یا مولود این انقلاب بوده باشد یا آن را پیش‌بینی کرده باشد، بررسی‌اش کنیم. وقتی از عینک قلب سگی نگاه می‌کنید، به هر پدیده‌ای که نگاه کنید، همه چیز منزجرکننده، اعصاب‌خردکن، احمقانه و مسخره است و همه چیز با شکست مواجه می‌شود.

اینکه یک انقلابی دارای یک الهیاتی باشد، یک ویژگی برجسته‌ای است که من در انقلاب‌های دیگر نمی‌بینم. به زور هم نمی‌توانم به آن‌ها بچسبانم و بگویم آزادی الهیات است. آزادی و برابری الهیات نیست. اگر الهیات حاکم شود، این‌ها می‌توانند یکی از شعبش باشند. ولی اینکه خود الهیات و خود معنویت امر برجسته‌ای شود، فرق دارد. خود معنویت چیزی شود که وقتی یک استاد یا آیت‌اللهی در حوزه به سن پیری برسد، خیلی زور زده باشد چند شاگرد مثل خودش تربیت کرده باشد. ولی شما در انقلاب اسلامی ایران یک رهبری داری که می‌گوید جبهه.ها را پر کنید، جبهه پر می‌شود. این عرفان چطور منتقل می‌شود؟ این تربیت چطور؟ می‌گویی این دارد این کار را می‌کند. من از آن دارم صحبت می‌کنم و می‌گویم وقتی یک انقلاب دارای یک الهیاتی است، حالا مثلاً ۴۰ سال هم وجود باشد. اینکه این مفهوم در ۴۳ سال قبل زنده شده باشد، این آنقدر ارزشمند است و آنقدر چیز گران‌بهایی است که شما با دوتا دولت و چهارتا مسئله معیشتی و چند مشکل اقتصادی و اینکه اصلاً همه انقلابی‌ها بین راه رفته باشند، این‌ها اصلاً عمر نمی‌تواند به آن وضعیت و مفاهیم خدشه‌ای وارد کند.

معمای محافظه‌کاران انقلابی
طالقانی در ادامه بحث انقلاب و آینده گفت: به‌نظرم انتخاب رمان و فیلم مناسب بوده، اگر آن فرجام تراژیک انقلاب را در نظر بگیریم. اگر یک آغاز حماسی در نظر بگیریم، آن موقع می‌توانیم بگوییم بله، دن آرام یا بینوایان کتاب‌های خوبی هستند. زیرا یک سرود حماسی‌اند، دارند حماسه را نشان می‌دهند. ولی پایان انقلاب را به ما نشان نمی‌دهند. از فردای انقلاب باید چه اتفاقی بیفتد؟ یک ساختار سیاسی وسط می‌آید. من به هانا آرنت ارجاع می‌دهم. هانا آرنت می‌گوید از فردای انقلاب، رادیکال‌ترین انقلاب‌ها هم به یک محافظه‌کار تبدیل می‌شوند. چون می‌خواهند این موقعیتی که الان در آن هستند را حفظ کنند. غالب سیاستمدارهای ما پیش از انقلاب انقلابی بودند ولی بعد از انقلاب خیلی شخصیت‌های میانه‌رویی شدند. دنبال تثبیت موقعیتشان در ساختار سیاسی کشور بودند، ساختاری که قرار بود خودشان بسازند. شما نمی‌توانید یک فیگور انقلابی به عنوان مؤید کلامتان مثال بزنید ولی مثال‌ها در نهایت برای یک ادعای خیلی گزاف استدلال باشند. با مثال‌ها فقط می‌شود ادعاها را نقض کرد.این دوتا نمونه فکر می‌کنم درباره فرداهای انقلاب هستند. درباره لحظه انقلاب نیستند.

هیچ وضعیت موجودی مطلوب نیست
میزبان جلسه در پاسخ به سوال «آیا انقلاب‌ها جهان بهتری ساخته‌اند؟» گفت: انقلاب این امکان را به همه ما، نه فقط در ایران بلکه همه مردم جهان نشان داده که می‌شود عادت نکرد و تغییر داد. می‌شود نسبت به وضع موجود منفعل نبود. شاید اگر انقلاب ایران نبود این کنشگری و این چیزهایی که ما می‌خواهیم و از وضع موجود می‌طلبیم هم نمی‌خواستیم و می‌گفتیم خب این وضعیتی است که همیشه بوده و ما باید به آن عادت کنیم. محمدرضا کردلو نیز در ادامه، به نقل از شهید بهشتی اضافه کرد:«جمهوری اسلامی در آغاز یک انقلاب بود و همواره باید یک آیین انقلابی بماند. چون همه شما به سمت وضع مطلوب باید پیش بروید. و هیچ وضعیت موجودی مطلوب نیست.»

گروه فرهنگی هنری دوزیست در هفته پایانی هر ماه، یک رویداد با موضوع مشترکی در یک فیلم و یک کتاب برگزار می‌کند که با استقبال اهالی سینما، ادبیات و کنشگران رسانه قرار گرفته‌است. فعالیت این مجله چندرسانه‌ای در اینستاگرام با آدرس @dozistgah قابل مشاهده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها