دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۸:۰۶
ما در تعامل با مفاهیم قرآن سهل‌انگاری کردیم/ قرآن عینیت دارد

زبان قرآن و آنچه که عرضه می‌کند، متناسب با فطرت انسان و نیازهای کلان اوست به همین دلیل شاید شکل و قالب عوض شود اما درون مایه‌ها عوض نمی‌شوند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) ماه مبارک رمضان با قرآن پیوند خورده است و توجه به این کتاب آسمانی در این ماه افزون می‌شود. پیامبر اسلام(ص) همواره قرآن را تنها معجزه خود معرفی کرده‌اند و به همین دلیل برای مسلمانان بازگشت به قرآن و نحوه رجوع به آن  یک ضرورت مهم بوده و هست. در این گفت‌و‌گو با محمد علی مهدوی راد قرآن پژوه در مورد جایگاه قرآن در زیست امروز و بازگشت به این کتاب آسمانی به بحث نشسته‌ایم.
 
رابطه قرآن به عنوان یک کتاب آسمانی با مسلمانانی که زیست خود را در دوران کنونی و جهان تکنولوژیک به سر می‌برند به چه شکل است؟ رجوع به قرآن در این زمان چه اقتضائاتی را طلب می‌کند؟
حضرت باقر(ع) در جمله‌ای بسیار تامل برانگیز و عمیق فرموده‌اند که آموزه‌ها و معارف قرآن مانند شمس و قمر جاری هستند؛ یعنی به همان نحو که آفتاب و ماه در حال جریان هست و هیچ گاه کهنگی و انقراض بر آن حاکم نمی‌شود، آموزه‌های قرآن هم کهنگی نمی‌گیرند. مجموعه معارف قرآنی به لحاظ ارتباط با ما را به دو بخش می‌توان تقسیم کرد؛ یک بخش از آیات قرآن کریم که دارای پی‌رنگ‌ها و زمینه‌های ظهور هستند و به تعبیر عالمان قرآنی سبب نزول دارند که فضا یا زمینه‌هایی باعث نازل شدن آن‌ها شده و دسته دیگر ازآیات، معارف، حقایق و دستوراتی که توسط رسول خدا  از پیک وحی دریافت و برای مردم خوانده شده‌اند. من ادعا می‌کنم که تمام آیات بخش اول و تمام آیات بخش دوم، هیچ کدام در چنبره مکان و زمان محصور نشده و فرا زمانی و فرا مکانی هستند و اگر ما خود نیز در آیات قرآن تامل کنیم این امر را در خواهیم یافت.

مثلا آیات مربوط به حقوق را در نظر بگیریم که گاهی و بیشتر از گاهی گفته می‌شود این قوانین مربوط به 1400 سال قبل است و اکنون ما چه بهره‌ای می‌توانیم از آن بگیریم؟ در اینجا باید این در مرحله نخست این  نکته را در نظر داشته باشیم که زبان قرآن و آنچه که عرضه می‌کند، متناسب با فطرت انسان و نیازهای کلان اوست به همین دلیل شاید شکل و قالب عوض شود اما درون مایه‌ها عوص نمی‌شوند. علاوه بر این زبان قرآن در عرضه این حقایق متفاوت با همه آن چیزی است که انسان در طول تاریخ داشته است. برای مثال کتاب قانون را در نظر بگیرید این کتاب می‌گوید مطابق ماده یک، حقوق زن نسبت به مرد این است، یا مطابق ماده دو، مرد باید در برابر زن چنان و چنان باشد. اما هیچگاه نمی‌گوید زن باید این چنین رفتار کند و خداوند سمیع و علیم است یا مرد باید چنین باید رفتار کند و خداوند بصیر و آگاه بر همه حرکت‌هاست. در این جا مشخص می‌شود قانونگذار(خداوند سبحان) در قانونی که گذاشته است نگاهی فراتر از زمان و مکان داشته است. من در بحث‌هایی که در گذشته داشته هم نیز به این موضوع اشاره کرده‌ام که زبان قرآن  حتی آن جا که امری  جنبه تاریخی و حقوقی مربوط به زمانی خاص دارد نیز به گونه‌ای است که  زمان و مکان را در می‌نورد. در اینجا مثالی مرتبط با همین موضوع خانواده و طلاق می‌آورم. خداوند در آیه‌ای می‌فرماید: اگر کسی اراده کرد زن خود را طلاق دهد و زن دیگری را اختیار کند، حق ندارد مهری که بر او هست را به بهانه‌هایی از بین ببرد. بهانه‌هایی مانند این که تهمت بزند، زمنیه ناهنجار درست کند که در این جا به ویژه بر تهمت تکیه شده است. در نظر داشته باشید این آیه به قول ادبا دارای پیرنگی است که ما را در فهم بهتر آن یاری می‌کنند: در آن زمان افرادی بودند که وقتی می‌خواستند ازدواج کنند و به قول امروزی‌ها کله‌شان داغ بود، مهرهای سنگینی که زن می‌گفت را می‌پذیرفتند اما پس از مدتی کوتاه با یک اتهام از زیر آن در می‌رفتند، چرا که بر اساس قانون مدنی دوران جاهلی اگر مرد می‌توانست اثبات کند، فحشایی توسط زن صورت گرفته، مهر زن از بین می‌رفت و به این ترتیب بسیاری افرادی را با پول ترغیب به شهادت علیه زن می‌کردند و مهر با از بین می‌بردند. در اینجا قرآن به تاکید می‌گوید شما حق چنین کاری ندارید، حق ندارید تا با اتهام، گرهی که بر زندگیتان افتاده را باز کنید. شما از این روایت، تاریخ و زمان و مکان آن را جدا کنید و به روح قصه بروید. روح قصه این است که انسان در گذرگاه تاریخ و زندگی هرگز حق ندارد برای برون رفت از بن‌بست‌ها تهمت بزند یا زیرپای کسی را خالی کند و ... بنابراین، این دست از قوانین به سبکی که بیان شده‌اند به هیچ عنوان زمان و مکان بردار نیست.

این شکل تعامل با قرآن نیازمند چه نگاه و دیدی است؟
ببینید نکته بعدی این است که ما گاهی در تعامل با مفاهیم قرآن سهل‌انگاری کرده‌ایم. قرآن کتاب زندگی است. خدا رحمت کند، آیت‌الله سید محمد حسین فصل‌الله مفسر و عالم بزرگ لبنانی ر،ا ایشان می‌گفتند نزول قرآن  23 سال زمان برده است و در این مدت و در گذرگاه زمان صحنه‌های نظامی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی و اجتماعی به وجود آمده و قرآن جا به جا امت اسلامی را در مسیر رسیدن به اهداف خود هدایت کرده است. این شکل از نزول قرآن حتما معنا دارد چرا که اگر جز این بود، پروردگار تبارک و تعالی مجموعه دربسته‌ای را تحت عنوان قرآن در اختیار پیامبر قرار می‌دادند. به اعتقاد ایشان اگر کسی در کشاکش مسائل سیاسی و اجتماعی، انقلابی، اخلافی و تربیتی نباشد امکان ندارد اعماق قرآن را بفهمد چرا که قرآن برای اصلاح یک حرکت و نقش‌بندی زندگی انسان آمده است. اگر ما چنین نگاهی داشته باشیم، قرآن باید برای ما راهنمای زندگی می‌شود.

این نگاه چقدر در مواجهه ما با قرآن در طی زمان دیده شده است؟ آیا در تفسیرهایی که در طول تاریخ برای مثال توسط اشخاصی چون سید جمال‌الدین اسدآبادی و .. از قرآن شده، این دید وجود دارد؟
 این امر در دید متفکرانی چون سید جمال الدین اسدآبادی نیز قابل مشاهده است و ما در رجوع به آثار ایشان برای مثال در سلسه مقالات عروه‌الوثقی می‌بینیم که او می‌گوید این کتاب آمده است که زندگی برین  درست کند. جمله معروف سید جمال نیز این است که غربی‌ها به درون مایه قرآن عمل کرده و پیروز شدند اما تنها الفاظ را خواندیم و پس ماندیم.

در اینجا من شما را باز این این نکته که زبان قرآن متفاوت است، ارجاع می‌دهم، این امر خیلی موضوع مهمی است. شما بعد از این گفت‌و‌گو بروید و در داستان شعیب و دخترانش و موسی را دقیق شوید. دختران شعیب به پدرشان گفتند امروز فرد جوانمردی به ما کمک کرد و پدرشان هم به یکی از دختران گفت به این جوانمرد بگو نزد من بیاید. ببنید اگر قرار بود این داستان را یک مورخ نقل کند می‌گفت این دختر خانم رفت و به این جوانمرد گفت بیا که پدرم با شما کاری دارد، اما وقتی خداوند سبحان این داستان را روایت می‌کند، موضوع متفاوت است. نخست این که برای موسی(ع) تعبیر فتی و نه شاب(جوان) استفاده شده است، چرا؟ به این علت در این جا توسط خداوند یک شخصیت شناسی هم انجام می‌شود و در ادامه این طور نقل می‌شود که زمانی که این دختر به نزد موسی(ع) آمد، به قدری با شکوه، شرم و آزرم حرکت می‌کرد که گویی بر حیا می‌رفت. یعنی تمام وجود او سراسر آزرم و حیا بود. ببینید خداوند  در تصویر این خانم به گونه‌ای  عمل می‌کند که ارزشی را عرضه کند، چرا؟ چون قرآن قرار است در گذرگاه زمان به انسان‌ها و پیام دهد و برای مثال به یک خانم بگوید شما به جامعه بروید، کار، تلاش و تحصیل هم می‌توانید بکنید، اما آزرم، شرم و حیایتان را نباید کنار بگذارید. این پیامی است که دیگر زمان و مکان ندارد و برای تمام تاریخ و انسان است. زمانی در مصر مدرسه‌ای به نام مدرسه الهدایه به وجود آمد که تاکیدشان این بود که قرآن برای هدایت آمده است. البته به آن، مدرسه الادبیه هم می‌گفتند چرا که معتقد بودند اعجاز قرآن فقط اعجاز ادبی است و به همین دلیل اگر قرآن کلمه‌ای را برگزیده که مترادف نیز دارد، در آن حرف مورد اختلاف حتما پیامی وجود دارد که قرآن آن کلمه را انتخاب و کلمه دیگر را انتخاب نکرده است. مطابق این نظر، هدف این کتاب رساندن آموزه‌هایی برای زندگی بوده و فقط هم برای هدایت بوده آمده است.

نگاه به قرآن به عنوان کتابی برای هدایت، چه ثمراتی در پی دارد؟
همانطور که اشاره کردم، زاویه نگاه خیلی مهم است. اگر ما با این زاویه نگاه با قرآن برخورد کنیم و این امر را مد نظر قرار دهیم که این کتاب آمده است که به تو بگوید که چطور زندگی کنی، باید تعالیم قرآن را در زندگی‌مان پیاده کنیم برای مثال فردی بازاری، زمانی که قرآن می‌خواند دیگر کم فروشی نمی‌کند چرا که قرآن به او می‌گوید بر سر کار مردم نزن و کاستی در اموال مردم نگذار.
مثال دیگری از قرآن بزنیم که حضرت آیت‌الله جوادی آملی نیز تاکید کرده‌اند که از غرر آیات قرآن است. می‌توان گفت که این آیه مهم‌ترن زمینه و رویکرد زندگی انسان را رقم می‌زند. «لا تبخسوا الناس اشیاهم» اگر من و شما بنا بر این بگذاریم که این قرآن برای عمل است و باید بخوانم تا بدانم که من بگوید که چگونه زندگی کن. این آیه می‌گوید کارکردهای انسان مواضع و عمل انسان را در سر او نزنید و در اینجا بسیار تعبیر قرآن لطیف است. به ذهن می‌رسد که قرآن بگوید لا تبخسوا اشیا الناس، در حالی که می‌گوید لا تبخسوا الناس اشیاهم، مردمان را کاستی نیانگارید با کارهایشان. در حالی که گویی باید بر عکس باشد اما مراد این است که انسان نیست جز آنچه از او می‌تراود. انسان محقق است، نویسنده است، تاجراست، متفکر است، عابد است. حال اگر تمام این‌ کارها که از انسان بر می‌آید را بر سر او بزنیم، آیا دیگر آدمی از او باقی می‌ماند؟

در دهه‌های گذشته که توجه به قرآن بیشتر بوده است ما چقدر در این راستا عمل کرده‌ایم؟
اگر بخواهیم تعارف و به عبارتی ماله کشی نکنیم، آن زاویه‌ و زمینه‌ای که خود قرآن می‌گوید به من این گونه نگاه کنید، حتی بعد از انقلاب نیز به درستی شکل نگرفته است. ما در این مدت افراد زیادی تربیت کرده‌ایم که حافظ قرآن هستند و آن را به درستی تلاوت می‌کنند. اما اگر ما به زندگی این بزرگواران نزدیک شویم، آنان چقدر به آنچه که قرآن فرموده عمل هم می‌کنند؟ البته من قصد جسارت ندارم. خود من مفسر و استاد ومعلم قرآن هستم اما آیا خود من آنچنان که قرآن می‌گوید، عمل می‌کنم؟ قرآن می‌گوید از آنچه به آن علم نداری، پیروی نکن. اگر تمام افراد جامعه به همین یک آیه عمل کنند، جامعه درست می‌شود. اما آیا کاربران در صفحات مجازی به آنچه می‌نویسند،  علم دارند؟ علم اول است و در ادامه اجرا. اما آیا همه کسانی که پیشنهاد سمتی را می‌پذیرند، علم، اراده و آگاهی در آن زمینه دارند؟ قرآن که نیامده تا ما آن را مانند کتاب حمله حیدری بخوانیم و فقط لذت ببریم یا مدینه فاضله افلاطون نیست. قرآن عینت دارد و نباید این را فراموش کنیم.

آیه‌ای در قرآن داریم «رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق» این آیه یا اوایل مدینه یا در آستانه ورود به مدینه نازل شده است. خداوند سبحان به پیغمبر اکرم دستور فرموده‌اند این گونه دعا کن که خدایا در هر کاری که بر آن وارد می‌شوم حالتی به من عنایت کن که با صدق و راستی وارد شوم و خارج که می‌شوم هم به همین صورت.

اینکه می‌گوییم قرآن با گذرگاه زمان معنا شود این است. از ابن عباس جمله‌ای نقل کرده‌اند (هرچند مدرک مهم ندار اما این جمله نقل شده است) که گردونه‌های زمان قرآن را تفسیر می‌کند. این بزرگوار می‌گفت چرا خداوند به پیامبرش می‌گوید به این شکل دعا کن؟ او می‌گفت: شما تاریخ را ببیند، در طول تاریخ تمام قدرتمندان، مسلطان، حاکمان و تمام کسانی که به نحوی رشته امور را در دست گرفته‌اند، با مردم در دو مرحله رو راست نبوده‌اند؛ یعنی وقتی می‌آمدند وعده‌های دروغ می‌دادند و وقتی می‌رفتند، توجیهات دروغ می‌کردند. خداوند به پیامبر (ص) می‌گوید با مردم روراست باش. و به همین دلیل پیامبر فرمودند انابشر مثلکم. من مانند شما هستم، غذا می‌خورم، می‌خوابم و ..  کسانی که آمدند و به ایشان گفتند در ده ما باران نباریده، برای ما چشمه‌ای جاری کن. ایشان فرمودند کار من این‌ها نیست. من برای هدایت مردم آمده‌ام. زمان خروج هم ایشان مردم را در مسجد جمع کرده و به مردم فرمودند تنها ادعایی که می‌کنم حرفی که می‌زنم این است که کوتاهی نکرده‌ام، اما اگر کسی حقی بر ضمه من دارد بیاید وحقش را بگیرد. قرآن برای همه زمان‌هاست. ما اگر خداوند توفیق دهد در ماه رمضان قرآن می‌خوانیم اما پیامبر اکرم فرمودند قرآن را بخوانید، قلبهایتان را با آن بشورانید، به آیات عذاب رسیدید، تامل کنید و  همتتان تنها این نباشد که به پایان سوره برسید و بعد در فلان جا ادعا کنید که من فلان روز نشستم و این تعداد سوره خواندم. نه! یک سوره و یک آیه بخوانید اما در آن تامل کنید. پیامبر اکرم یکی از مهم‌ترین و نازنین‌ترین صحابه‌شان را که اباذر باشد این چنین وصف کرده‌اند که مهم‌ترین عبادت ابوذر تفکر بود. تفکر و بعد هم عبرت گرفتن. اما ما چقدر در آیات خداوند تفکر کرده‌ایم؟ این همه آیات قرآن برای زندگی هست و همانطور که ائمه ما فرموده و فقها  هم بحث کرده اند قرآن باید در زندگی ما جاری شود.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها