دوشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۱:۴۶
دین و تئاتر تفکیک ناپذیر هستند/ استفاده از کلام امام علی (ع) از باب تبرک

احمد جولایی، مدرس و پژوهشگر تئاتر می‌گوید: دین، آیین و تئاتر تفکیک ناپذیر هستند. واژه ادب برگرفته از متون دینی است. از اولین نمایشنامه‌های دنیا مانند پرومته تا به امروز تاثیر متون مذهبی در آثار ادبی به چشم می‌خورد. همواره نسبتی میان نمایش، آیین و دین وجود دارد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، آشنایی با معارف و کلام معصومان از طرق مختلفی قابل دستیابی است. کتاب ارزشمند نهج‌البلاغه که از جنبه‌های گوناگون از اهمیت به‌سزایی برخوردار است، به نظر می‌رسد از سوی اهالی هنر کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در گفت‌وگو با احمد جولایی، مدرس و پژوهشگر تئاتر، به بررسی ظرفیت‌های نمایشی نهج‌البلاغه پرداختیم.

در قرآن ۵۹ قصه وجود دارد و به همین دلیل نوشتن قصه و نمایشنامه از قرآن مشخص‌تر است و درام در آن نمود بیشتری دارد. مانند قصه حضرت موسی(ع)، قصه حضرت عیسی (ع) و... اما در نهج البلاغه که شامل خطبه‌، نامه‌ها و حکمت است، به مانند قرآن قصه‌های واقعی دراماتیک نداریم و در معارف ما نهج‌البلاغه تفسیر قرآن حساب می‌شود. با توجه به این نکات، چگونه می‌شود از دل نهج‌البلاغه نمایشنامه‌ نوشت و تولید کرد؟ به نظر شما، راهکار دراماتیک کردن معارف و حکمت‌های نهج‌البلاغه چیست؟
اگر امروزه هنری به نام نمایش می‌شناسیم، ریشه در آیین، مناسک و ادیان دارد. تئاتر از قرون وسطی تا امروز، در کنار ادیان زاده شده است. بدین معنا دین، آیین و تئاتر تفکیک ناپذیر هستند. واژه ادب برگرفته از متون دینی است. از اولین نمایشنامه‌های دنیا مانند پرومته تا به امروز تاثیر متون مذهبی در آثار ادبی به چشم می‌خورد. همواره نسبتی میان نمایش، آیین و دین وجود دارد. بر این اساس با توجه و تمرکز به نهج‌البلاغه، باید گفت هر متن ادبی و مذهبی قابلیت اقتباس را دارد. نهج‌البلاغه منبعث از اسلام و سیره نبوی و قرآن است. امام علی (ع) به عنوان اولین مسلم، کلامش سرشار از معارف قرآنی است. در کنار این مسئله، در ادبیات دراماتیک، نیاز به یک واسطه وجود دارد و آن واسطه گروه اجرایی است. در واقع نیاز است از متنی صرفا ادبی به متنی دارای قابلیت‌های اجرایی تبدیل شده و از بیان روایی صرف خارج شود. همانطور که مطرح شد، می‌توان به راحتی قصص قرآنی را به اقتباس گرفت؛ اما این قابلیت برای متن نهج‌البلاغه نیز قطعا وجود دارد. هر متنی از جمله نهج‌البلاغه امکان تبدیل از گونه خواندنی به نمایشی را دارد. بخشی از نهج‌البلاغه تاریخ است. این بخش که قسمت اعظمی از نهج البلاغه را شامل می‌شود، به خودی خود داستانی است. تاریخ شخصیت دارد. مانند داستان ابتدا، میانه و پایان دارد. در کنار آن نامه‌ها هم از جنبه‌های نمایشی بسیاری برخوردار هستند. مثلا نامه امام (ع) به مالک‌اشتر پر از موقعیت، شخصیت و دیالوگ است. استفاده از همین دیالوگ‌ها به خودی خودی هر اثری را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. بر این اساس، زندگی مالک قابلیت درام و نمایش را دارد. رفتار امام با برادرش در تقسیم بیت المال یک موقعیت نمایشی است. رفتارش با خوانین و خانواده پر از دیالوگ، حرکت و درام است. یکی از خصیصه‌های متون ادبی، عنصر زیباشناسی است که در هنر به عنوان رکن اصلی محسوب می‌شود. کلام امام علی (ع) از نظر قدرت بیان و صلابت بیان، نظیر ندارد. امام (ع) نامه بی‌نقطه و بی‌الف نگاشته است. سطح بلاغت این اثر کم نظیر است و بسیار می‌توان از آن بهره برد. اگر منظورمان از نمایشنامه منبعث از نهج‌البلاغه نگاهی رئالیته و واقع‌گرایانه باشد، شاید نتوان خیلی از آن بهره برد. بنابراین شاید نتوان استفاده مستقیم و رئال از متن داشته باشیم؛ اما بهره‌های بسیاری می‌توان از آن برد. نکته دیگر اینکه نمایشنامه فقط نمایش صحنه‌ای نیست. نمایش رادیویی، تله تئاتر، نمایش عروسکی، سایه‌ای و... ‌می‌توان از مضامین نهج‌البلاغه استفاده کرد. نهج‌البلاغه خیلی قصه‌گو نیست. می‌توان از هنر خطابه و مستقیم‌گویی آن نیز بسیار در آثار نمایشی استفاده کرد.

با توجه به اینکه نمایشنامه‌های دینی همواره مورد حمایت قرار گرفته‌اند، چرا تا به امروز نمایشنامه‌های ماندگاری ملهم از نهج‌البلاغه تولید نشده است؟ علت این امر ناشی از عملکرد کدام گروه است؟ سیاستگذار، مدیران اجرایی، نویسندگان یا بستر و فضای تئاتر دینی؟
به نظر من حمایت‌ها موثر بوده، ولیکن اعلام نکرده‌اند که به طور مثال این نمایش براساس خطبه یا حکمتی از نهج‌البلاغه است. خوشبختانه دوستان در جشنواره صاحبدلان به این مهم می‌پردازند و بسیاری دوستان از باب تبرک از بیان امام بهره می‌گیرند؛ اما شاید برخی از این متون کمتر شناخته شده باشد. در مورد تولید متن نیز باید گفت، از این متون نمایشنامه‌های بسیاری در این حوزه‌ها نگاشته می‌شود؛ اما هیچ تشکیلات متمرکزی روی این متون کار نمی‌کنند. بنده به واسطه ارتباط مستمری که با دانشجویان دارم، مطلع هستم آثار قابل توجهی در میان دانشجویان تولید می‌شود؛ اما در چرخه آموزش و امتحان و... ناپدید می‌شود این آثار قابل احتساب نیستند و نیاز به یک تشکلی برای رسیدن به جمع‌بندی متون هستیم. ضمن اینکه در آثار تئاتر دفاع مقدس نیز از مضامین نهفته در نهج‌البلاغه بسیار استفاده شده است.

با توجه به اینکه خواندن نهج البلاغه نیاز به پیش داشته‌های قبلی دارد و فهم نهج‌البلاغه نیاز به درک شرایط تاریخی آن دوره دارد؛ به نظر شما چقدر نویسندگان ما با تاریخ اسلام، مسائل فقهی، فلسفی نهج‌البلاغه آشنا هستند و این نکته چه میزان در تولید نمایشنامه می‌تواند مفید باشد؟ آیا نویسندگان یا گروه‌های تئاتری از این دانش برخوردار هستند؟
بله درسته. متن نهج‌البلاغه قطعا باید تفسیر و تاویل شود تا امکان نمایشی شدن آن ایجاد شود. نهج‌البلاغه شمال ۲۴۱ خطبه است. آیا این خطبه‌ها مخاطب ندارد؟ ۷۹ نامه نهج‌البلاغه مخاطب ندارد؟ حکمت‌ها هم به همین شکل. باید شناخت اولیه از دوران، مکان و شرایط داشته باشیم. وقتی امام علی(ع) پا جای پای پیامبر (ص) می‌گذارد و جای پایی از خودش روی زمین دیده نمی‌شود، این ذوب‌شدگی نیاز به تفسیر و پیش داشته دارد. این مضامین مشخصا از متن استخراج نمی‌شود بلکه از تم‌های نهفته در میان خطبه‌ها، نامه و حکمت‌ها می‌توان بهره برد. ضمن اینکه این کتاب به جهت حرمتی که داشته خیلی موضوع کار قرار نگرفته است و باید از تفسیر نهج‌البلاغه و از نشانه‌ها، رمزها در این مهم بهره گرفت. مضامین بسیاری در نهج‌البلاغه نهفته که امکان تولید آثار دراماتیک را فراهم می‌سازد؛ البته مشروط بر داشتن دانش تفسیر و تاویل که می‌تواند زمینه آشنایی بیشتر نمایشنامه‌نویسان را با اثر میسر می‌سازد.

در طی سال‌های متمادی، جشنواره‌های دینی مختلفی برگزار شده و به طور مشخص سیزده دوره در جشنواره صاحبدلان برگزار شده است. در کنار این جشنواره‌ها کانون نمایشنامه‌های دینی نیز وجود دارد، که هدف آن توجه به چنین مضامینی در نمایشنامه‌هاست. چقدر این اقدامات می‌تواند در ترویج نمایشنامه از دل نهج‌البلاغه موثر باشد؟ به نظر شما آیا لازم است جشنواره‌ای ویژه نهج البلاغه داشته باشیم ؟
برای برگزاری جشنواره‌ای با صرفا با عنوان نهج البلاغه شاید کمی زود باشد و باید تامل بیشتری صورت بگیرد. شاید بهتر باشد در وهله اول دوره مسابقه نمایشنامه‌نویسی براساس اصول و مفاهیم نهج‌البلاغه صورت بگیرد تا فتح بابی باشد. سپس وقتی متون بسیاری تولید، تهیه، چاپ و اجرا شد، می‌توان الگوی مناسبی را برای ایجاد جشنواره‌ای بر مبنای متن نهج‌البلاغه در نظر گرفت.

به نظر شما اگر قرار باشد نمایشی از دل نهج البلاغه نگاشته شود، بیشتر متعلق به کدام ژانر خواهد بود؟ نمایشنامه‌ای سیاسی یا تاریخی که به اختلافات صدراسلام، بحث جانشینی و بحث جنگ‌های سه‌گانه امام می‌پردازد؟‌ یا نمایشنامه‌هایی برخاسته از مباحث حکمی و اخلاقی نهج‌البلاغه‌؟ ‌یا نمایشنامه‌ای براساس معارف اسلامی و اعتقادی مانند توحید و... در این چهار ژانر، کدام مورد می‌تواند موثرتر باشد؟  
 وقتی گفته می‌شود نهج‌البلاغه فوق کلام مخلوق و دون کلان خالق است، عملا امکان درک و دریافت آن را سخت و پیچیده می‌سازد. این تعبیر نویسندگان را گویی معاف از رجوع به متن برای تولید آثار اقتباسی می‌سازد. در حالیکه در نهج‌البلاغه نمونه‌هایی هست که می‌تواند دستمایه بسیار بسیار خوبی برای درام باشد.
از قرن چهارم تا به امروز، نهج‌البلاغه به بیست زبان زنده دنیا ترجمه شده است؛ اما متولی خاصی ندارد. این مسئله گواه خوبی برای دستمایه‌ غنی نهج البلاغه است که می‌تواند مورد استفاده نمایشی هم قرار بگیرد. می‌تواند از ژانری به ژانر دیگر تغییر پیدا کند و ملهم از متن تبدیل به اثری مستقل شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها