در ابتدا درباره کتاب «ایران و الگوی امنیتی در حوزه خلیجفارس» اطلاعاتی ارائه بفرمایید.
فصل اول این کتاب مقدمه و کلیات است که به تعاریف مفاهیم لغوی و همینطور اصطلاحی پرداخته است و از طرف دیگر پیشینه و کسانی که در این زمینه کارهایی را انجام دادهاند. در فصل اول بحث تروریسم و امنیت و همینطور بحث نظریه و عمل در ارتباط با تروریسم است که به مبانی نظری و عملکردهایی که در این باره صورت گرفته است، علتش هم این است که این منطقه همیشه با این پدیده شوم همراه بوده چون منافع هنگفتی را برای قدرتهای بزرگ داشته است. فصل دوم امنیتسازی است که در این خصوص هم چارچوب نظری این موضوع را میتواند شکل بدهد و در قالب آرمانگرایی و واقعیتگرایی که نظریههایی که از گذشته شکل گرفته و تاکنون ادامه داشته است. فصل سوم بحث نگرش کشورهای منطقه به امنیت است که خود اینها برداشتهای متفاوتی از امنیت در منطقه خلیجفارس دارند. البته به دلایل متفاوتی که به تناسب موقعیت جغرافیایی و سیاسی و نوع حکومتشان از این موضوع برداشت میکنند. همینطور جمهوری اسلامی ایران و امنیت در خلیجفارس که از منظر او چیز دیگری است. نگاه و راهبرد عربستان سعودی و نگرش و رویکرد این کشور نسبت به امنیت خلیجفارس که یک نگاه برونگرایی دارد و درونزایی نیست که آن هم دلایل متفاوتی دارد که در داخل متن هم اشاره شده است. عراق و امنیت خلیجفارس، عراق هم کشوری است که با بحرانهای متفاوتی روبهرو شده است، اینک هم رویکردش با ایران و عربستان متفاوت است.
کویت و امنیت خلیجفارس هم نوع دیگری از نگاه است. همینطور کشورهای حاشیه خلیجفارس که مثل شورای همکاری خلیجفارس نسبت به امنیت این منطقه کاملا متفاوت است. دلیل آن هم این است که این کشورها ماندگاری خود را به لحاظ امنیت کلان و ملی به کشورهای دیگر وصل کردهاند و علت هم این است که در درون شاید آن وفاق و همگرایی و یا نوع حکومت یکدست و همه جانبه وجود نداشته باشد. دیدگاه کشورهای همکاری خلیجفارس در این خصوص مورد ارزیابی قرار گرفته است، همینطور در خصوص استفاده از توانمندیهای مالی و... که در این منطقه وجود دارد. اما در حقیقت در جاهای مختلفی این توانمندیها که به یک اجماع و هماهنگی و اتحادی رسیده حتی عامل تفرقه و حتی موجب شده که بحث امنیت به مخاطره بیفتد، که حاصل این توانمندیهای مالی همین بحث تروریسم است که در جهت ماندگاری و فرافکنی مسایل داخلی بعضی از کشورها به آن پرداخته شده است.
فصل چهارم کتاب الگوی امنیتی این منطقه نام دارد که متفاوت است و ما نیز از قبل از 11 سپتامبر را بررسی کردیم. همینطور از بعد از 11 سپتامبر که آمریکاییها با بحث تروریسم وارد منطقه شدند و اهداف سیاسی، اقتصادی و نظامی خودشان را اینجا پیاده کردند و هزینه بسیار سنگینی را به کشورهای منطقه تحمیل کردند و نه تنها امنیتی به وجود نیامد بلکه امنیت سنتی گذشته نیز به مخاطره افتاد. نظام امنیتی منطقه قبل از سال 1971 بررسی شده است که در این زمینه بحث نظریه دوستونی نیکسون، نظام امنیتی بعد از انقلاب اسلامی، نظام امنیتی با ایجاد شورای همکاری خلیجفارس که همه اینها بر اساس یکسری تحولات شکل میگرفت و نهایتا هم نظام نوین جهانی آمریکا که از سال 91 شروع میشود و در سال 93 نهادینه میشود و سعی میکند که این مساله را در منطقه ماندگار کند. نظام امنیتی با عنوان مهار دوگانه که نشاندهنده این است که منافع کشورهای غرب و به ویژه ایالات متحده آمریکا با استقلال سیاسی و نظامی ایران به نظر آنها به مخاطره میافتد و اینها به لحاظ نفوذ و تفرقه و همینطور ایجاد جدایی بین این کشورها با عناوین متفاوتی وارد منطقه میشوند. فصل پنجم ساختار امنیتی خلیجفارس را مطرح میکند، یعنی نظام امنیتی و بحث مهار تروریسم را بیان میکنند و از طرف دیگر تاثیر 11 سپتامبر که در نظام بینالملل شکل گرفته و این تعمیم داده میشود به امنیت خاورمیانه که الگوی امنیتی اوباما و ترامپ هم در خاورمیانه مورد بررسی قرار میگیرد.
همچنین اقدامات سازمان ملل و دکترین سازمان ملل در منطقه هم مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. در خصوص ارتباط، چگونگی و چیستی این مدل و الگوها نیز بحث میشود. فصل بعدی پیمانهای امنیتی منطقه و پیمانهای چند جانبه هستند که نوع همکاری کشورها را بر حسب نیاز مشخص میکند، این فصل یکی از مهمترین فصلهایی است که این مساله را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. فصل ششم الگوی امنیتی خلیجفارس است. کشورهای منطقه یک الگویی را مطرح میکنند که در راس هرم آمریکا قرار دارد، تقریبا بیشتر کشورهای عربی منطقه از این الگو پیروی میکنند و ایران تنها کشوری است که این مثلث را از حالت هرمی به سمت بیضی تغییر میدهد و یک الگوی مشارکتی را مطرح میکند، بعد از این نتیجه و منابع در این خصوص کاملا مشخص است.
لطفا بفرمایید چرا خلیجفارس از گذشته تا امروز مورد توجه قدرتهای جهانی و بازرگانان و تجار بوده است؟
خلیجفارس از سمت شرق از طریق تنگه هرمز و دریای عمان به اقیانوس هند و دریای عرب راه دارد، پس اولین عامل این است که به اقیانوس هند و دریای عرب راه دارد و دارای اهمیت سوقالجیشی است. از غرب به دلتای رودخانه اروندرود که حاصل پیوند دو رودخانه دجله و فرات و پیوستن رود کارون به آن ختم میشود. اهمیت دیگر قرار گرفتن کشورهای ایران و عمان، عراق و عربستان، کویت، امارات متحده و قطر و بحرین در کنار خلیجفارس هستند که هر کدام دارای تمایلات و منافع خاصی در منطقه دارند که ماندگاری آنها وابسته به خلیجفارس است. در این میان سواحل شمالی خلیجفارس تماما در جغرافیای سیاسی ایران قرار دارد، این هم یکی از موارد پراهمیتی است که کشورهای دیگر با توجه به این قضیه این مساله را به عنوان یک مساله مهم ارزیابی میکنند، به سبب وجود منابع سرشار نفت و گاز در خلیجفارس و سواحل آن این آبراهه در سطح بینالمللی و منطقهای مهم و راهبردی محسوب میشود و این هم یکی از مسایل و موارد پراهمیتی است که در این زمینه وجود دارد.
همینطور در ارتباط با جزایر بسیار پراهمیتی که میتواند در ژئواستراتژی و ژئوپلیتیک به عنوان آیتمها و عوامل امنیت به حساب بیاید، باز هم از دلایل پراهمیت این منطقه از منظر کشورهای دیگر است که بایستی مورد توجه قرار گیرد. از طرف دیگر خلیجفارس در واقع محور ارتباط بین اروپا، آفریقا، آسیای جنوبی و جنوب شرقی است، از نظر راهبردی در منطقه خاورمیانه به عنوان بزرگترین و مهمترین مرکز ارتباطی بین این سه قاره است و بخشی از یک سیستم ارتباطی شامل اقیانوس اطلس، دریای مدیترانه و دریای سرخ و اقیانوس هند است. یعنی هم اقیانوسها و هم مهمترین دریاها را به هم ارتباط میدهد. میدانید که دریاها برای توسعه و همینطور برای نفوذ از عوامل اصلی است که تاکنون بسیاری از قدرتهای بزرگ توانستهاند به کشورگشایی و توسعه اقتصادی و توسعه ایدئولوژی خود ادامه بدهند.
اهمیت دیگری که وجود دارد، اهمیت نظامی راهبردی است. خلیجفارس از نظر ذخایر نفتی در مقایسه با سایر نقاط دارای مزایای زیادی است، مانند سهولت استخراج، هزینه پایین تولید، مازاد ظرفیت تولید، کیفیت بالای نفت خام منطقه، حمل و نقل و کشف ذخایر جدید که در منطقه وجود دارد. حوزه خلیجفارس تقریبا در حدود 730 میلیارد بشکه ذخیره نفت و بیش از 70 تریلیون مترمکعب گاز طبیعی را در خود جای داده است. از طرف دیگر بنادر بسیار مهم و استراتژیکی که در این منطقه وجود دارند و مورد توجه هستند. مثل بندرعباس، بوشهر، بندرلنگه، کیش و خرمشهر و بندر ماهشهر در ایران، شارجه و دبی و ابوظبی در امارات متحده و بندر بصره در عراق. از منظر نظامی، وجود پایگاههای نظامی متعدد اعم از دریایی، هوایی و زمینی در این منطقه که عمدتا از آمریکا و انگلیس هستند، مورد توجه است. همچنین وجود ناوهای جنگی کشورهای غربی به سرکردگی ایالات متحده در آبهای خلیجفارس اهمیت نظامی راهبردی آن را مضاعف میکند، پس دلایل متعدد وجود دارد که اهمیت این منطقه را برای کشورهای بزرگ نشان میدهد.
اگر کشورهایی که در این منطقه قرار دارند، به یک تفاهم و یک توافق منطقی برسند، میتواند هم امنیت اقتصادی را به وجود بیاورد و هم امنیت جغرافیایی را به وجود بیاورد و هم باعث همکاریهای گسترده جهت توسعه در این منطقه شکل بگیرد و از طرف دیگر یک اتحادی بین این کشورها به وجود میآید که میتواند در مقابل زیادهخواهیهای قدرتهای بزرگ باشد که نیاز به تفهیم امنیت است، طرز تلقیها است. هماهنگی و توازن کشورهای منطقه به ارایه یک تعریف جامع از امنیت دستهجمعی است. تا زمانی که این کار صورت نگیرد، رفتار امنیتی خاص در این منطقه مستقر نخواهد شد و اوضاع امنیتی منطقه به وضعیت بحرانی کشیده خواهد شد. پس نیاز دارد که کشورها این طرز تلقی را جزو منافع ملی خودشان یعنی تفاهم و همکاری و یک امر دستهجمعی را به عنوان پیشران رسیدن به منافع ملی خودشان در نظر بگیرند که اگر این اتفاق بیفتد، مطمئنا رفتار کشورها و قدرتهای بزرگ هم نسبت به این کشورها آمرانه و به صورت دستوری نخواهد بود و یک تعامل بسیار پرمنفعتی در منطقه به وجود خواهد آمد، در صورتی که به یک طرز تلقی و هماهنگی در این کشورها صورت بگیرد و امنیت دستهجمعی را سرلوحه کار خود قرار بدهند.
در مقدمه کتاب به تروریسم پرداختهاید، لطفا ارتباط آن را با خلیجفارس و منطقه تبیین بفرمایید؟
ارتباط تروریسم با خلیجفارس را باید عرض کنم که تروریسم تا جنگ جهانی اول به صورت اردوگاه غرب به شرق شکل میگرفت و بنابراین هژمونی گفتمان غرب سبب شده بود تا هر گونه اتفاقاتی که در منطقه صورت بگیرد این را به چپ یا اردوگاه مارکسیسم نشانه بدهند و انگشت اشاره خود را به آن سمت نشانه بگیرند اما از آن زمان به این طرف کشورهای غربی برای حضور در این منطقه نوع بازی خود را عوض کردند و وارد سیستم دیگری شدند و آن خلق گروههای تروریستی بود که بیشتر جنبه قومیتی و مذهبی داشته است. از طریق همین کشورهای منطقه این عضوگیریها صورت گرفت. بنابراین اینها نیاز داشتند که با کشورهای منطقه بیایند و به جای یک همکاری مشترک یک همکاری سلبی را در این زمینه با نام تروریست به وجود بیاورند و این تقسیمبندی به این گونه بود که برخی از این کشورها را به عنوان کشورهای تعیینکننده لجستیک اینها بود، محل لجستیک گروههای تروریستی بود، مانند جریانهای تکفیری و تروریستی و همینطور برخی از این کشورها از منظر ایدئولوژی و از منظر مالی از اینها حمایت کردند.
برخی از کشورها مثل انگلستان مبانی نظری اینها و شناخت این گروهها و جریانهایی که در کشورهای اسلامی و منطقه بود را ارایه دادند. برخی از این کشورها مثل اسرائیل و ایالات متحده سیستمهای امنیتی و اطلاعاتی اینها را ساماندهی کردند. بنابراین برخی از کشورهای دیگر هم منابع مالی و منابع انسانی این مساله را تامین کردند و متاسفانه به لحاظ اینکه کشورهای منطقه امنیتشان وابسته به کشورها و قدرتهای بزرگ بود و به لحاظ اینکه در خود کشورشان پشتیبان اصلی آنها مردم نبود، لذا مجبور شدند از ایدهها و الگوهای آنها استفاده کنند، در عراق، در افغانستان و در سوریه همهی جریانهایی که مشاهده میشود، حاصل این همکاری سلبی است که به سرکردگی قدرتهای بزرگ اتفاق افتاد و از جنگ جهانی اول به بعد این سبک ادامه پیدا کرد و در حال گسترش است. به لحاظ اینکه هم امنیت منطقه را به هم بریزند و منافع خودشان را گسترش بدهند. از سوی دیگر هزینه بسیار کمتر میشود و هزینه را کشورهای خود منطقه، منابع انسانی را کشورهای خود منطقه تامین میکنند و این کشورها به راحتی میتوانند بدون اینکه نیرو و سرمایه خود را از دست بدهند در منطقه حضور داشته باشند و بتوانند منابع و انرژی که پایههای اصلی توسعه کشورشان است را به راحتی و با منت بر این کشورها تامین کنند و کشور خود را اداره بکنند.
خلیجفارس چه نقشی در امنیت منطقه ایفا میکند؟
هر کدام از این کشورها تعریف خاصی از امنیت دارند، تعریف امنیت از دیدگاه قطر، بحرین و عمان تفاوت چندانی با دیدگاه عربستان و کویت ندارند. از دیدگاه این کشورها امنیت منطقه در چارچوب دوستی با قدرتهای بیگانه تحقق مییابد. از آنجایی که این کشورها به دلیل مساحت کم و جمعیت اندک از آسیبپذیری بیشتری برخوردار میشوند، در مقابل تهدیدهای خارجی دفاع از خود را میسر نمیبینند. لذا برای دفع خطرات احتمالی و به لحاظ اینکه پشتیبان مردمی در این کشورها وجود ندارد و نوع سیستمها عمدتا تمامیتخواه و قبیلهای و از نوع دیکتاتوری است، به کمک خارجیها همیشه دل بستهاند و وجود نظام و رژیمشان بر پایه کمکهای خارجی بوده است. بنابراین عدم توافق کشورهای منطقه در خصوص عوامل اصلی موثر بر امنیت خلیجفارس و بر سر تهدیدات امنیتی منطقه یکی از عوامل ایجاد شک و تردید در منطقه خلیجفارس محسوب میشود، دیدگاه شورای همکاری خلیجفارس نسبت به این مساله و طیف تهدیداتی که نظامهای حاکم بر کشورهای عضو شورا از نظر داخلی با آن مواجه هستند، گسترده است. گروههای اقلیت قومی و مذهبی ناراضیان، الگوهای نوسازی و سیاستهای توسعه و در واقع منتقدان این الگوها میتوانند کانونهای خطرساز بر این نظامها باشند. به طور کلی ناراضیان در کشورهای حاشیه جنوب خلیجفارس به دو گروه بومی و وارداتی تقسیم میشوند و شامل آنهایی هستند که وابستگیهای قومی و منطقهای دارند. مثل صفاریهای عمان یا قبایل سعودی عدویه و قطام و حارب که برخی از اعضای این قبایل در اشغال مسجدالحرام در سال 1979 شرکت داشتند. همچنین این گروهها در عملیاتهای مذهبی هم جای میگیرند. مثل جوامع شیری که در این کشورها وجود دارد. 75 درصد از جمعیت این کشورها ناهمخوان هستند با نوع سیستمی که آنجا حاکم است. در عربستان سعودی 19 درصد بر 81درصد حکومت میکند که این مساله خودش بحرانزا است. جمعیت غیربومی هم اضافه شده که اعراب غیربومی خلیجفارس که عمدتا مصری و هندی و پاکستانی هستند.
اتباع جنوب شرق آسیا، اتباع غیر ناحیه خلیجفارس و غربیها مشاغل حساس و مهمی را در این ممالک از جمله در امور مالی و اجرایی و صنعت نفت در اختیار دارند که این یکی از موارد پرخطر برای این کشورها است. بنابراین کشورهای خلیجفارس همواره بر این اقلیتها به عنوان کسانی که میتوانند در زندگی سنتی مردم گسست ایجاد کنند، مینگرند و بنابراین مساله را به عنوان یک تهدید حساب میکنند. دیدگاه در خصوص امنیت شکل دادن به استراتژی مشترک دفاعی 6 کشور است. 6 کشور هم در درون خودشان اختلافات فراوان مرزی و عرضی و ایدئولوژیک دارند، توانایی این را ندارند که به یک اتحاد ملموس و مشترک برسند و باید یک قدرت بزرگی بالای سر اینها باشد و اینها را تجمیع کند. قطر و کویت همواره اختلافات عرضی با عربستان دارند و همچنین کویت با عراق اختلاف دارد. همه اینها دارای اختلافات ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک که حاصل تقسیمبندیهای معنادار انگلستان است که در منطقه حضور داشت. بنابراین همهی اینها باید در نظر گرفته شود. اما نوع نگاه ایران به این مساله بومی و درونزاد است که مورد توجه این کشورها قرار نمیگیرد زیرا ماهیت این کشورها با کشورهای دیگر و کشورهای بزرگ گره خورده است.
نگرش کشورهای منطقه به امنیت در خلیجفارس چگونه است و چه پیمانهای امنیتی شکل گرفته است؟
الگوها و پیمانهای منطقهای که وجود دارد، ابتدا پیمانهای چندجانبهای که وجود دارد، مثل کشورهای خلیجفارس است که با هم پیمانهایی را دارند و همینطور این کشورها پیمانهای دو جانبهای را با قدرتهای بزرگ دارند. تک به تک اینها به لحاظ ماندگاری که در سالهای اخیر بیشتر شاهد این پیمانها هستیم. پیمان امنیتی ایران و عربستان هم میتواند شکل بگیرد، این مساله سابقه داشته است اما به لحاظ بدبینیهایی که این کشورها نسبت به هم دارند، این امر میسر نیست. ایران همچنین پیمان امنیتی با قطر و کویت داشته است اما به لحاظ اینکه متغیرهای دیگر تصمیمگیر کشورهای دیگر هستند، اجازه رشد این ترتیبات منطقهای را نمیدهد. بخشی از این مساله برمیگردد به مسایل درونی اینها و بخشی برمیگردد به مسایل بیرونی که هر دو اینها متغیرهایی هستند که باعث عقیم ماندن این پیمانهای امنیتی در درون این کشورها شده است. بنابراین اینها جایگزین کردند پیمانهای دو جانبهای را با کشورها و قدرتهای بزرگ که حتی اجازه دادند در کشورهایشان پایگاههای نظامی شکل بگیرد برای اینکه امنیت اینها تضمین شود.
الگوی امنیتی جمهوری اسلامی ایران در خلیجفارس (تنگه هرمز) چگونه است؟
الگوی امنیتی جمهوری اسلامی ایران بر این مدل است که در مقابل قدرتهای برون منطقهای است که تهدید میکنند منطقه را و همیشه هم اثبات شده است و همینطور مقابله با قدرتهای مداخلهگر است. این نشان میدهد که به دنبال این هستند که یک نوع مدل و الگوی امنیتی مشارکتی را به وجود بیاورند که درونزا باشد، نه برونزا و این کشورها بتوانند بدون توجه به قدرتهای بزرگ با همدیگر همکاری کنند و مانورهای نظامی انجام بدهند و تمریناتی در این خصوص داشته باشند و امنیت را به تناسب تفاهمنامهها و توافقهای چندجانبهای که وجود داشته، بتوانند این را متناسب با منافع حال حاضر و شرایط جهانی اتفاق بیفتد. بنابراین الگویی که جمهوری اسلامی ایران مدنظر دارد الگوی امنیتی مشارکتی است که برعکس کشورهای دیگر که جنبه هرمی است و در راس هرم هم قدرتهای بزرگی مثل انگلستان و ایالات متحده آمریکا است، میباشد. مفهوم امنیت منطقهای مشارکتی از دو ترکیب امنیت و منطقه میباشد که هر دو واژه پیچیدهاند. شاید تعریف مشخص و مشترکی بر او نباشد، به طور کلی امنیت منطقهای به این شکل است که مجموعهای از تمام تصورات و تعبیرات امنیت ملی است که اعضای یک نظام منطقهای در زمان خاص آن را به کار میبرند، بنابراین امنیت یا ناامنی را میتوانند مجموعی از ستوه کشمکش در یک منطقه، اعتبارات نظامی و نهادها و اتحادیههای جمعی را به وجود بیاورند.
بنابراین این را باید از این منظر در نظر بگیریم که الگوی امنیتی مشارکتی اجماع بازیگران منطقهای بسیار بااهمیت است نسبت به این مساله و همینطور همکاری و ثبات منطقهای در این زمینه و انتظار میرود که این سناریوهای متصوری که بر الگوهای امنیتی وجود دارد، به سمت و سویی حرکت بکند که منافع جمعی منطقه خلیجفارس را در نظر بگیرد، در غیر اینصورت به هیچ وجه نمیشود این مساله را تضمین کرد. کمتر منطقه جغرافیایی در جهان وجود دارد که همچون منطقه خلیجفارس اهمیت اقتصادی، سیاسی و استراتژیک داشته باشد، ویژگیهای منحصربه فرد خلیجفارس، جایگاه آن در پازل اقتصادی و امنیتی جهان باعث شده است تا برخی از استراتژیستها در توصیف آن از اصطلاح «قلب زمین» استفاده کنند. همین اهمیت موجب شده از دیرباز امنیت و ترتیبات امنیتی منطقه یکی از دغدغهها و نگرانیهای کشورهای منطقه و البته قدرتهای فرامنطقهای باشد. البته باید این را در نظر بگیریم که جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب اسلامی در جهت اتخاذ سیاستهای امنیتی مستقل حرکت کرد و سعی کرد خود را خارج از استراتژی دو قدرت جهانی تعریف کند. در این راستا همکاری و مشارکت با بازیگران منطقهای در جهت شکلدهی به ترتیبات امنیتی منطقهای باید در اولویت قرار بگیرد که در آن زمان هم در اولویت قرار گرفت.
از نگاه جمهوری اسلامی ایران منطقه خلیجفارس با چالشهایی همچون القای اختلافات دینی و قومی که منجر به تروریسم مذهبی شد که کشورهای غربی در ایجاد و ساماندهی آن و همینطور لجستیک و ایدئولوژی و پول و این مساله که توسط کشورهای منطقه شکل گرفت، به وجود آمد. درگیریهای مرزی، قاچاق مواد مخدر، جنایات سازمانیافته، فعالیت گروههای تروریستی، حضور نیروهای خارجی در منطقه رشد پیدا کرد و رقابتهای تسلیحاتی هم در این زمینه انجام شد. اختلافاتی هم بین کشورها به وجود آمد که دامن زد به فروش تسلیحات و نفوذ این کشورها. اولین رویکرد امنیتی ایران با توجه به تحولات و تجارب سالهای اخیر در منطقه دارای ابعاد و عناصری است که مورد توجه و اهتمام منطقه میتواند باشد و به شکلگیری امنیت پایدار باشد. حقیقتا این الگوی امنیتی که مبتنی بر اصل امنیت درونزاست، دارای دو بعد سلبی و ایجابی است که باید بعد ایجابی آن مورد توجه قرار بگیرد، در بعد ایجابی الگوی خواهان مشارکت همکاری کشورهای منطقه در ساختار امنیتی است، این بدان معنی است که امنیت منطقه باید بر اساس همکاری و اعتماد متقابل کشورها واقع شود و در این حوزه بایستی کار شود و تمامی بدگمانیها و تمامی مسایلی که نسبت به یکدیگر دارند، مورد توجه قرار بدهند تا به این الگو دست پیدا کنند. این یکی از موارد مهمی است که باید مورد توجه قرار بگیرد.
چه پژوهشهای دیگری در دست تالیف و بررسی دارید، لطفا در این باره هم اطلاعاتی ارائه بفرمایید.
کتابهای «زبان تخصصی حقوق بینالملل»، «سیاستگذاری امنیت ملی»، «راههای مقابله با جریانهای تکفیری»، «مبانی علم حقوق در اسلام و غرب»، «آسیاشناسی پدیده کرونا»، «جنگشناختی» و «زبان تخصصی برای علوم سیاسی و روابط بینالملل» را در دست انتشار دارم.
نظر شما