این نویسنده درباره شروع نوشتن این کتاب و پیشنهادی که به وی شده است گفت: همین اول باید به کسانی که این حرفها را میخوانند بگویم که اگر زیاد وارد جزییات کتاب نشدم و به صورت کلی درباره آن صحبت کردم به خاطر این است که بعد از چند سال من هنوز کتاب چاپ شده را ندیدم که بخوانم و جزئیات آن یادم بیاید. زمان زیادی هم از نوشتن کتاب میگذرد پس پیشاپیش از همه عذر میخواهم؛ اما باید بگویم که بله کتاب به من پیشنهاد شد. در واقع طرحی بود که از طرف حوزه هنری به من و چند نفر از دوستان نویسنده پیشنهاد شد که زندگی ائمه اطهار (ع) را بهصورت رمان بنویسیم من هم زندگی امام حسن مجتبی (ع) را برای نوشتن انتخاب کردم.
توزندهجانی درباره ارتباط مخاطبش با کتاب افزود: من هر کتابی را که مینویسم اولین تلاشم این است که بتواند با خواننده خود ارتباط برقرار کند که بخشی از این ارتباط برمیگردد به اینکه چگونه میشود نکاتی را که در کتاب داری، بهگونهای بیان کنی که مورد توجه خواننده قرار بگیرد. فرقی نمیکند درباره کی و چی بنویسی، اینکه داستان چه ژانر و گونهای باشد. موضوع جدید است یا قدیم؟ من تلاش کردم که کتابم جذابیت روایت داشته باشد؛ اما اینکه تا چه حد موفق شدهام، نمیدانم. در ضمن باید این را هم بگویم که بخشی از چیزی که باعث جلب مخاطب میشود، جدا از خود داستان برمیگردد به نحوه کتابسازی، اسم کتاب، جلد کتاب، نحوه صفحهآرایی و در نهایت تبلیغی برای کتاب که مورد آخر در جامعهمان جایش بهشدت خالی است؛ مخصوصا از طرف رسانههای عمومی و اگر دقت کنیم متوجه میشویم ناشرانی که در فضای مجازی مثل اینستاگرام و جاهای دیگر فعال هستند کموبیش درفروش کتاب خود موفق هستند.
این نویسنده درباره پرداختن به زندگی ائمه اطهار (ع) و بازتابش بر روی نوجوانان گفت: بستگی دارد که ما از چه زاویه و نگاهی زندگی ائمه و اصحاب آن را بیان کرده باشیم. اگر بخواهیم شیوههای تکراری گذشته را تکرار کنیم خب معلوم است نوجوانان کتاب را پس میزنند. من تمام تلاشم را کردم که زندگی امام حسن مجتبی (ع) را آنگونه که هست بیان کنم.
در ادامه افزود: تلاش کردم تا نشان دهم که ایشان در وهله اول یک انسان بودند، مثل همه انسانها و تمام تلاشم این بود که وجه انسانی این امام بزرگوار برجسته شود. من معتقدم هرچه بیشتر روی وجه انسانی شخصیتهای مذهبی کار کنیم، بهتر است. باید به خواننده نشان بدهیم اگر آنها موفق شدند قبل از هر چیز به خاطر تلاش و کوشش شخصی خودشان بود تا جایگاهی که از سوی خداوند به آنها اهدا شده است. یا اگر در دین و نزد مردم جایگاهی به دست آوردند اینطوری نبود که از قبل همهچیز برایشان مهیا باشد، آنها سخت تلاش کردند و در راه هدفی که داشتند کوتاه نیامدند. همه اینها هم همانطور که گفتم بر خواسته از شخصیت انسانی آن بزرگواران بوده است. حرف من این است که اگر ائمه اطهار (ع) را موجوداتی ماورایی و دور از دسترس نشان دهیم، خواننده آنطور که باید و شاید نمیتواند با آنها ارتباط برقرار کند.
توزندهجانی درباره اینکه این نوع داستانها تصویری کاملتر و واقعیتر به نوجوانان درباره ائمه (ع) میدهد گفت: من تلاش خودم را کردم و امیدوارم خواننده به تصویری کامل و واقعیتر از امام حسن مجتبی (ع) رسیده باشد.
این نویسنده درباره دغدغهاش از نوشتن این کتاب گفت: به نظرم اولین دغدغه هر نویسندهای این است که یک داستان درستوحسابی بنویسد. داستانی که بتواند خیلی ساده و سرراست حرفش را بزند و در قدم اول خواننده را با خودش همراه کند؛ حتی اگر هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشد؛ اما خب تقریباً جز محالات است که نویسندهای که داستان مینویسد، هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشد. مطمئناً ذهنیتهای قبلی او در هنگام خلق اثر بهصورت ناخودآگاه وارد متن میشود.
وی ادامه داد: پس من هم بیشک دغدغهای در این کتاب داشتهام؛ مخصوصاً برای اینکه بتوانم داستان زندگی امام حسن مجتبی (ع) را بنویسم کلی مطالعه کردم و مطلب خواندم. در نتیجه باید بگویم دغدغه اصلی من این بود که در وهله اول خودم درک کنم چه عواملی باعث شد که امام حسن مجتبی (ع) حاضر به صلح شد و اصولاً آیا صلح در آن زمان و آن مقطع ضرری بود یا نه. از این جهت تمام تلاشم را کردم که بر اساس اسناد و مدارک تاریخی این را نشان بدهم.
در ادامه افزود: از اینکه بگذریم کلمه صلح برای من بار معنایی خاصی دارد. مخصوصاً که اگر به تاریخ نگاه کنیم متوجه میشویم زمانی که روی زمین صلح بوده از همان آغاز زندگی بشر تا الان خیلی ناچیز بوده است؛ شاید از چند هزار سال زندگی بشر روی کره خاکی تنها ده درصد آن در صلح بوده است. در نتیجه ما خیلی کم از صلح بهرهمند بودهایم و کمتر دورهای هست که در آن جنگ نبوده است.
نویسنده کتاب «لشکر صلح» با اشاره به صلح در زندگی بشر گفت: خودم در این عمر شصتساله به یاد ندارم که سالی بگذرد و در جهان جنگی نباشد. به این خاطر صلح برایم کلمهای مقدس است. بهترین لحظه من آن وقتی است که میبینم دو کشور بهجای جنگ باهم صلح میکنند یا یک جامعه به دور از دعواها، جنگ و جدالهای همیشگی باهم کنار میآیند تا جامعه خودشان را بسازند و حتی میتوان فراتر رفت که گفت بهترین لحظه آن موقع است که یک انسان با خودش به آرامش و صلحی درونی میرسد که متأسفانه این لحظات بین کشورها و حتی انسانهای یک جامعه خیلی نادر است. برای همین وقتی که قرار شد زندگی ائمه اطهار (ع) را در حوزه هنری بنویسم، من بدون هیچگونه معطلی زندگی امام حسن مجتبی (ع) و صلحش با معاویه را انتخاب کردم.
این نویسنده به عنوان سخن آخر گفت: در پایان باید از دوستم عزتالله الوندی تشکر کنم که اسم کتاب را انتخاب کرد و چه انتخاب بهجا و شایستهای بود.
نظر شما