کار، کار فالانژیستها بود و احتمالاً اسرائیلیها هم در آن دست داشتند. گره ماجرا آن زمان گشوده نشد و تا به امروز ناگشوده باقی ماند. خبرهایی درباره زنده بودن یا شهادت چهار ایرانی وجود دارد، اما هنوز داستان این چهار نفر به پایان قطعی نرسیده و پرسشهایی باقی مانده است. پرسشهایی که برخی نویسندگان و پژوهشگران کوشیدهاند پاسخهایی برایشان بیابند.
از همان ساعات نخست پس از این آدمربایی، کوششهایی برای نجات این چهار نفر آغاز شد و شماری از مطبوعات لبنانی نوشتند که برخی وزرای دولت این کشور هم سعی میکنند با ورود به این ماجرا، تدبیری برای ختم به خیر شدن آن بیابند. هرچند خبر رسمی این بود که «از کوششهایی که برای رهایی این افراد در جریان است تاکنون نتیجهای به دست نیامده است.»
بیانیهها و تداوم ابهام درباره سرنوشت چهار ایرانی
سه روز بعد از این ماجرا، سفارت کشور ما در بیروت بیانیهای صادر کرد. بیانیهای که نشان میداد ماجرا گره خورده است و گره آن نیز به آسانی باز نمیشود. «دیپلماتهای ربوده شده ایرانی همچنان در بازداشت حزب فالانژ به سر میبرند و اقدامات انجام شده برای آزادی آنان تاکنون بینتیجه مانده است... عواقب این امر متوجه مقامات مسئول دولت لبنان است، چون در موقع ربوده شدن این هیئت، نیروی ویژه حفاظت پلیس لبنان مسئولیت حفاظت از دیپلماتهای ایرانی را به عهده داشته است... برقراری تماس با کلیه مقامات مسئول جهت آزادی دیپلماتهای ایرانی ربوده شده همچنان جریان دارد که نتایج آن و جزئیات این حادثه بعد اعلام خواهد شد.»
البته فالانژیستها که در این آدمربایی نقش اصلی را ایفا کرده بودند، در پاسخ به بیانیه سفارت ایران، بیانیهای منتشر کردند و کوشیدند خودشان را از این جرم تبرئه کنند. «سه دیپلمات ایرانی در چهارم جولای برای بررسی مدارکشان بازداشت و پس از آنکه مدارک آنان صحیح تشخیص داده شده، به علت عدم امکان دسترسی به غرب بیروت، این سه نفر به همراه محافظ به نقطه بازرسی بازگردانده شدهاند... تحقیقات رسمی و حزبی نشان میدهد که آنها به سمت شمال لبنان بازگشتهاند.»
خلاصه اینکه ابهام درباره سرنوشت این چهار ایرانی در آن روزها برطرف نشد و چنان که میدانیم تا به امروز همچنان باقی مانده است. یکی از این چهار نفر، و به نوعی سرشناسترینشان احمد متوسلیان بود. فرمانده دلیری که هم در جبهه غرب و هم جبهه جنوب جنگید، و به قول جعفر ربیعی، یکی از همرزمانش از حیث معیارها و ملاکهای فرماندهی نظامی یک سر و گردن از تمام فرماندهان دیگر بالاتر بود.
احمد متوسلیان و چند روایت مکتوب دربارهاش
کتاب «همپای صاعقه» (حسین بهزاد و گلعلی بابایی، انتشارات سوره مهر) که روایت تشکیل و توسعه لشکر 27 محمد رسولالله(ص) است و نقش این لشکر در عملیاتهای مهم و سرنوشتسازی مثل فتحالمبین و بیتالمقدس را مرور میکند، به نوعی کتابی درباره احمد متوسلیان است. زیرا او نخستین فرمانده این مجموعه نیروها بود، که در ابتدا کارشان را به عنوان یک تیپ نظامی شروع کردند و در مقطع منتهی به عملیات بیتالمقدس به یکی از لشکرهای اصلی سپاه تبدیل شدند. البته نباید ناگفته گذاشت که بابایی در کتاب دیگری با عنوان «در هالهای از غبار»نیز به حاج احمد میپردازد. این کتاب از سوی نشر صاعقه منتشر شده است و زندگی متوسلیان را از سالهای کودکی تا اسارتش در لبنان بازخوانی میکند. این کتاب از زبان کسانی روایت میشود که پیش از آن جز به ندرت از حاج احمد متوسلیان سخن نگفتهاند. همچنین چند نفر از اعضای خانواده متوسلیان نیز، خاطراتی تازه از او را تعریف میکنند.
به جز گلعلی بابایی، حمید داودآبادی نیز یکی از کسانی است که درباره زندگی احمد متوسلیان مطالعه کرده و نوشته است. این پژوهشگر در دو کتاب «سی و هفت سال» (انتشارات شهید کاظمی) و «راز احمد» (انتشارات یازهرا) از متوسلیان مینویسد و تلاش میکند. برای برخی پرسشها درباره سرنوشت این فرمانده بزرگ پاسخهایی بیابد. همچنین مجموعه گفتوگوها و صحبتهای حاج احمد در کتابی با عنوان «احمد متوسلیان هستم» (به کوشش محمدجواد شادانلو، نشر نارگل) گردآوری شدهاند. این مجموعه با حرفهایی که او در در رژیم گذشته در دادگاه در دفاع از خودش بیان کرد و بعد با سخنرانیاش در مسجد جامع پاوه شروع میشود و به چند مصاحبه از او پس از عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس و مصاحبهای در کردستان میرسد.
نظر شما