شنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۶:۰۴
«به خاطر پسرم» براساس ماجرای واقعی نوشته شد/ روایتی از وضعیت پناهجوها

بهار رستم‌پور در نخستین اثر داستانی‌اش به نام «به خاطر پسرم» به شرایط مهاجران و مسیر طاقت‌فرسایی که برای رسیدن به هدف و آرزوهایشان در پیش می‌گیرد، پرداخته است تا مخاطبانش را با شرح حال تمامی افرادی که این تجربه را از سرگذرانده‌اند، آشنا کند.

 خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)؛ اگر نویسنده‌های کودک و نوجوان را گوگل کرده باشید، با لیستی چندنفره از نویسنده‌هایی با رنج سنی 4 تا 14 سال از کشورهایی همچون هند، آمریکا، انگلیس و رومانی مواجه می‌شوید که به شهرت جهانی دست یافته و حتی اغلب در کتاب گینس از آن‌ها یاد شده است. شاید برای شما جالب باشد که با نویسنده‌ای آشنا شوید که در 17 سالگی نخستین اثر داستانی‌اش را در حوزه بزرگسال به چاپ رسانده است.

بهار رستم‌پور در داستان بلند «به خاطر پسرم» که به تازگی از سوی نشر لوگوس منتشر شد، به موضوع مهاجران و مسایل پیرامون‌شان پرداخته است. وی درباره دلایل انتخاب این سوژه می‌گوید: «امروزه آنقدر مشکلات مختلف در جهان زیاد شده که در حال حاضر کمتر کسی توجهی به مهاجران می‌کند و همچنان وضعیت آنها به سختی ماجرای این کتاب و حتی بیشتر است.»

بهار رستم‌پور متولد سال 1384 در تهران است. وی می‌گوید: «از دوره اول دبیرستان به نوشتن علاقه‌مند شدم. دوره آموزشی داستان‌نویسی نرفته‌ام و هرچه می‌دانم از خواندن کتاب یاد گرفته‌ام. در رشته انسانی تحصیل می‌کنم و سال دیگر در صورت قبولی در کنکور وارد دانشگاه می‌شوم. گپ‌وگفتی با بهار رستم‌پور انجام دادیم تا بیشتر با حال‌وهوای کتابش آشنا شویم. این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:
 
نخستین اثر داستانی شما به نام «به خاطر پسرم» به تازگی از سوی نشر لوگوس راهی بازار کتاب شد. با توجه به‌ اینکه این کتاب براساس ماجرایی واقعی نوشته شده است، ابتدا درباره موضوع و درونمایه داستان توضیح دهید.
این روایت بر اساس ماجرای واقعی نوشته شده که شخصیت اصلی داستان که من نام فرزانه را برای او انتخاب کرده‌ام، در طول سفر تجربه می‌کند. ما همچنین علاوه بر وقایعی که اتفاق می‌افتد، در داستان در مورد افرادی که شخصیت اصلی در راه ملاقات کرده و ویژگی‌های آنها نیز می‌خوانیم. در جریان داستان ما با انواع موانعی آشنا می‌شویم که باعث می‌شود شخص مهاجر در رسیدن به مقصدش با چالش‌های طاقت‌فرسا مواجه شود و تمرکز اصلی داستان بر مقاومت‌هایی‌ است که در برابر این موانع صورت گرفته. بزرگترین هدف فرزانه درمان پسر کوچکش است که موجب شده او با وجود ریسک و خطری که تهدیدش می‌کرد، این راه را بپذیرد. اگرچه در ابتدا در دوراهی سختی گرفتار شده بود؛ اما این هدف انگیزه مقاومت به او می‌داد.

مخاطب در خوانش «به خاطر پسرم» با شخصیتی روبه‌روست که در مسیر مهاجرت مشکلات بسیاری را پشت‌سرگذاشته و در نهایت به هدفش می‌رسد. از چه کارکردهای روایی برای باورپذیر بودن داستان بهره برده‌اید؟
بیشتر اتفاق‌هایی که در داستان پیش آمده، هنوز هم در زمان حاضر وجود دارند. هر ساله مهاجرانی هستند که چنین مسیری را طی می‌کنند و حتی با سختی‌هایی بیشتر مواجه می‌شوند، پس باور کردن این ماجرا چندان غیرممکن نیست؛ چون چنین اتفاقاتی اکنون هم در حال وقوع هستند. فقط شاید متوجه آنها نشده باشیم. همچنین ما به طور طبیعی چیزی را باور می‌کنیم که آنقدر هم دور از ذهن نباشد و یکی از دلایلی که می‌تواند در باورپذیر بودن «به خاطر پسرم» موثر باشد این است که من سعی کردم در عین حال که به داستان بال و پر می‌دادم از اغراق کردن مضاف دوری کنم.

«به خاطر پسرم» برگرفته از خاطرات واقعی‌ست اما بُعد داستانی آن بسیار پررنگ است. این مساله انتخاب شما بود یا حین نوشتن کتاب به این رویه رسیده‌اید؟
ترجیح من بر این بود که این ماجرا را در قالب داستان بنویسم تا از این طریق بهتر بتوانم مخاطب و خواننده را با جریان ماجرا همراه کنم. هدف من این بود که مخاطب با خوانش این داستان، آن حال و روز را تصور کند تا نسبت به وضعیت پناهجوها آگاهی بیشتری پیدا کند و این هدف با بیان داستانی امکان‌پذیر بود. در واقع سعی کردم داستانی بنویسم که بتواند شرح حال تمامی افرادی باشد که این تجربه را داشته‌اند و نه فقط به زندگی همین یک شخصیت مطرح شده اشاره کند.

کتاب سرشار از وقایع پی‌درپی است که هرکدام قابلیت بال‌وپر دادن برای رسیدن به رمانی بلند را دارد؛ اما نویسنده از زیاده‌گویی دوری کرده و به اتفاق‌های تاثیرگذار و واکنش شخصیت اصلی داستان در مواجه با این موقعیت‌ها پرداخته است. به نظر شما این مساله چه جایگاهی در کشش داستان ایفا می‌کند؟
در این داستان اتفاقات مشابه زیاد پیش می‌آید، برای نمونه وقتی شخصیت در یک کمپ گرفتار و مستقر شده بود، جای جدیدی برای رفتن نداشت. در چنین شرایطی اگر قرار بود من زیاده‌گویی کنم مجبور می‌شدم توضیح‌هایی مشابه از یه مکان ثابت بنویسم که برای مخاطب خسته‌کننده می‌شد و به جای آن ترجیح دادم که وقتی گروه مهاجر به یه شهر یا کشور جدید می‌رسیدند، توضیحات گسترده‌تری در مورد آن مکان جدید بدهم به جای مکان‌های مشابه.

چه شد که موضوع مهاجرت را برای نوشتن انتخاب کرده‌اید. از مدت زمان نگارش و پروسه انتشار کتاب بگویید.
امروزه آنقدر مشکلات مختلف در جهان زیاد شده که در حال حاضر کمتر کسی توجهی به مهاجران می‌کند و همچنان وضعیت آنها به سختی ماجرای این کتاب و حتی بیشتر است. من قصد داشتم با نوشتن این کتاب آگاهی مردم را نسبت به این قشر جامعه بیشتر کنم تا موجب شود آنها بیشتر احساس مورد توجه قرار گرفتن و دیده شدن کنند. اینکه در برابر سختی‌ها زیادی بردباری و مقاومت کنید اما کسی توجه کافی به شما نکند، آزاردهنده است. در ابتدای کتاب نوشته‌ام که این کتاب را به خاله‌ام تقدیم کرده‌ام که این مقاومت‌ها را داشته و تجربه کرده. زمانی که خاله‌ام ماجرا را برایم تعریف می‌کرد و من شروع به نوشتن کردم، به‌خاطر برخی مشغله‌ها کمی طول کشید تا داستان به طور کامل نوشته شود اما بعد یک سال که نوشتن داستان به اتمام رسید، خودم احساس کردم که دیدگاهم نسبت به مهاجران بازتر شده و بیشتر به آنها توجه کرده‌ام. من خوشحالم بابت اینکه به ازای هر کسی که این کتاب را می‌خواند، یک نفر به تعداد کسانی افزوده می‌شود که به قشر مهاجری می‌اندیشند که توجه کافی به آنها نمی‌شود.

«به خاطر پسرم» برای گروه سنی بزرگسال نوشته شده است، این درحالی‌ست که شما در گروه نوجوان قرار دارید. از چه سنی می‌نویسید، و چگونه نوشتن را آغاز کرده‌اید؟
من باور دارم‌ ارزش سخن به محتوای آن است و نه کسی که آن را گفته. درست است هر چه انسان تجربه کسب کند، پخته‌تر می‌شود؛ اما گاهی سخنی سنجیده از کسی شنیده می‌شود که تجربه‌اش به سن و سالش نیست. خوشحالم که بسیاری از همسن و سال‌های من با وجود سختی‌هایی که در دوره خودشان کشیده‌اند، همچنان به خاطر اهدافشان تلاش می‌کنند و ناامید نمی‌شوند. من برای نوشتن این کتاب دوره آموزشی نرفته‌ام اما همیشه با نوشتن آرامش می‌گرفتم. هربار که با شرایط ناراحت‌کننده‌ای مواجه می‌شدم، پناه می‌بردم به دنیای خیالی ذهنم و هر چه در ذهنم شکل می‌گرفت را می‌نوشتم. نوشتن برایم مانند شخصی شده بود که کنارش آرام می‌گرفتم و می‌توانستم بدون ترس از قضاوت دیگران، خودم باشم. هر کس به نحوی با مسائل مختلف روبه‌رو می‌شود. گاهی افراد برای اینکه از آشوب‌های زمانه دوری کنند، کارهای خاصی انجام می‌دهند. شخصی به موسیقی مورد علاقه‌اش گوش می‌دهد که ممکن است برای دیگران قابل درک نباشد، فردی با شیوه خاص خودش نقاشی می‌کند و شخصی دیگر موسیقی می‌نوازد. من به این قبیل کارها «جهان‌ رهایی» می‌گویم؛ چرا که ما به وسیله آنها مدتی از دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم جدا می‌شویم و به جهانی دیگر می‌رویم که در آن احساس آرامش می‌کنیم. به نظرم اگر کسی چنین جهانی دارد که با آن می‌تواند به دنیای بی‌کران ذهنش سفر کند، نباید قدرتی که آن ذهن وسیع دارد را دست کم بگیرد. چه بسا که آن جهان تبدیل به دستاوردی بی‌نظیر شود. من مدتی بعد از اینکه برای آرامش خودم می‌نوشتم، سعی کردم با مطالعه کتاب‌های مختلف، اصول نوشتن را تا حدودی یاد بگیرم که آخر همان جهان رهایی منجر به نوشتن کتابم شد. اگر شما هم جهان رهایی خود را دارید، دو دستی بچسبیدش و قدرش را بدانید چون این جهان به ظاهر کوچک، بزرگتر از چیزی است که تصورش را می‌کنید.

«به خاطر پسرم» چه بازخوردی از سوی مخاطبان داشته است؟
من از چند نفر که کتاب را خوانده‌اند پرس‌وجو کرده‌ام. چیزی که بیشتر آنها در مورد این کتاب دوست دارند این است که کتاب در عین حال که به زبان ساده نوشته شده تا برای مخاطب قابل درک‌تر باشد، موضوعی متفاوت دارد که کمتر کتابی در مورد آن نوشته شده. برایشان جالب بود که ماجرای این کتاب به گونه‌ای نوشته شده که انگار خواننده خودش در آن واقعه حضور دارد.

برای مخاطبان‌تان چه خبری دارید؟
ایده‌ای برای نوشتن دارم که کاملا موضوعی متفاوت نسبت به «به خاطر پسرم» دارد؛ اما در حال حاضر قصد نوشتن آن را ندارم؛ چون فعلا در حال تلاش برای قبولی در کنکور هستم. منتظرم تا سال دیگر ایده‌ام را روی کاغذ بیاورم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها