در معرفی این اثر آمده است؛
«آیات مَس» داستانی عاشقانه است. این کتاب به موازات واقعه عاشورا با محوریت شباهت حضرت علیاکبر (ع) با پیامبر (ص) پیش میرود. داستان درباره دختری زرتشتی اهل ایران به نام شمیساست که در پی عشق چندساله میان او و پسری از قبیله دشمن، پشت به خاندان خود کرده و به پناه خان قبیله دشمن که پدر معشوقش است، درآمده؛ اما همزمان خان قبیله کشته میشود. همه دختر را مقصر میدانند. او ناگهان در اثر بیماری احساس میکند دارد بینایی خود را از دست میدهد و خوابی میبیند که در آن، زرتشت راه شفای دردش را نشانش میدهد. حالا شمیسا مجبور میشود سفری را آغاز کند؛ سفری عجیب.
در این شماره از پرونده «جلوه حماسه حسینی در ادبیات فارسی»، به مناسبت روز حضرت علیاکبر (ع) با محبوبه زارع گفتوگویی داشتهایم که در این مطلب میخوانید:
عنوان «آیات مَس» نشاندهنده چیست؟
روايتی از امام حسين (ع) داريم كه در وصف حضرت علیاكبر (ع)، ايشان را ممسوس فی ذاتالله خواندهاند؛ آيات مَس، برگرفته از همين روايت است. مَسشده در ذات خدا، مقام عرفانی والايی است كه كسی را جز اهل باطن به درك آن راه نيست.
اهورا و شمیسا در این کتاب چه قصهای دارند؟
هر دو زرتشتی و ايرانی هستند؛ اما از دو قبيله كه دشمنی ديرينه دارند. دختر به بيماری مبتلا میشود و دارد بينايی خود را از دست میدهد؛ از اين رو از پسر دوری میكند تا او را از نظر خود بدبخت نكند؛ نوعی ايثار عاشقانه. در نهايت بعد از پافشاریهای پسر، دختر شرط وصل را در اين میداند كه تصوير پيامبر را برايش بياورد تا با ترسيم آن، طبق بشارتی كه زرتشت در خواب به او داده است، بينا شود و بقيه ماجرا... .
این اثر، به شخصیت حضرت علیاکبر (ع) وصل است؛ چهطور شد که چنین سوژهای که تلفیق تخیل و واقعیت تاریخی است در ذهنتان شکل گرفت؟
واقعيت اين است كه در ادبيات آيينی، پس از تجربه بيش از 20 كتاب، خلأيی احساس كردم؛ احساس اينكه بايد جاذبهای داستانی با تاريخ معصومين همراه شود تا مخاطب غيرآيينی را نيز به مطالعه دعوت كند. از طرفی در منابع تاريخی ما، از حضرت علیاكبر (ع) مطالب بسیار اندکی ثبت شده است. از اين رو در پرداختن به داستان ايشان، نياز به ابتكاری در روايت ديدم، و آن تلفيق داستان تخيلی عاشقانه با واقعيت تاريخی ايشان بود.
به نظر شما آیا ادبیات آیینی این ظرفیت و رسالت را دارد که نگرشهای مختلف را به هم پیوند بزند؟
فكر میكنم راهی بهتر از اين پيوند و تلفيق وجود ندارد و به نوعي خود را مبتكر اين سبك میدانم؛ زيرا تا زمان نگارش «فصل فيروزه»، كه در همين ژانر تلفيقی عاشقانه-آيينی است و دو سال پيش از «آيات مَس» اتفاق افتاد؛ اثری دارای اين سبك نخوانده بودم.
حضرت علیاکبر (ع) جوان رشیدِ واقعه عاشورا در کربلا بود و یکی از شخصیتهایی که میتوانند الگو و قهرمان جوانان امروزی باشند؛ در ادب، شهامت و زندگی هدفدار. چهقدر سعی کردید این قصه را جوانپسند بنویسید و قابللمس برای جوانِ امروزی؟
دو داستان موازی در روايت «آيات مَس» داريم. اولی كه از نظر كمی، حجم بيشتر داستان را دربردارد، روايت عاشقانهای از دختری زرتشتی است كه شرط وصل با معشوق خود را بينايی چشمانش بيان كرده است و اين بينايی طی رويای صادقهای كه دختر ديده، مشروط است به كشيدن طرحی از سيمای پيامبر (ص). اين شرط باعث میشود آنها راهی مدينه شوند؛ زيرا میشنوند كه علیاكبری وجود دارد كه شبيهترين بشر به پيامبر است. در بين راه بحث كيفی و روايت دوم كه مربوط به وقايع عاشوراست پيش میآيد. تماشای نوری از سرِ بر فراز نی که متعلق به حضرت علیاكبر (ع) است چشمان دختر را به حقيقت معرفت بينا میكند. ابزار من برای جذب مخاطب جوان، شالوده عاشقانه روايت و تلاقی آن با معرفت شهودی حق بوده است.
در منابع تاریخی، آیا ویژگیهایی از حضرت علیاکبر (ع) ذکر شده است که شاید در روضهها و سخنرانیهای ما کمتر به آن پرداختهاند؟
همانطور كه اشاره شد متاسفانه تاريخ در ثبت مطالب درباره بسياری از شخصيتهای اهل بيت و كربلا، فقير است؛ هرچند عرصه براي پرداختن به عوامل و علل اين فقر، نيازمند بحثی تاريخی و كارشناسی است؛ اما چراغهايی در قالب رواياتی وجود دارند كه میتوان به مدد آنها تصوير واضح و ملموسی از ايشان از جمله حضرت علیاكبر (ع) تماشا كرد. نظير همين روايت يا عبارت (ممسوس فی ذاتالله) كه اگر من سخنران بودم قطعا اين ظرفيت را داشت كه چندين منبر راجع به ابعاد عرفانی اين توصيف، صحبت شود. همچنان كه نمودی از اين توصيف را در صحنهای میبينيم كه امام حسين (ع) از ندايی كه شنيده و خبر شهادت قافله را به پسرشان میدهند و حضرت علیاكبر در جواب تنها اين دغدغه را بيان میكنند كه آيا ما برحق هستيم؟ در اين صورت هيچ باكی از مرگ ندارد و ... .
داستان «آیات مَس» عاشقانهایست که از کنار حوادث تاریخی مثل واقعه کربلا عبور میکند و به دل واقعه نمیرود، و به این دلیل، میتواند بیشتر تخیل کند و کمتر نگران این باشد که به واقعیات خدشهای وارد شود. به نظر شما در ادبیات عاشورایی و آیینی ما، چهقدر به این فرم از داستانها نیاز داریم و جایشان خالی است؟
همانطور كه صراحتاً عرض كردم براي جذب مخاطب امروز، چارهای جز سبك تلفيقی نيست؛ البته شايد در آينده سبكهای موجزتری هم ايجاد شود كه رغبت خواننده را بيشتر كند؛ اما در حال حاضر به نظر من به اين سبك و ارتقای آن در ادبيات آيينی نياز جدی داريم.
در نگاه کلی به وضعیت ادبیات عاشورایی کشور، میتوان این نتیجه را گرفت که توجه به شعر عاشورایی بیشتر از داستان است. دلیل این امر را چه میدانید که تألیف داستان عاشورایی کم است؟
دليل اصلی را در تفاوت ظرفيت و كاركرد شعر و داستان میدانم. شعر كاركرد مجلسی بيشتری نسبتبه داستان دارد؛ از طرفی برخورد جشنوارهها و استقبال از شعر، هميشه از داستان عاشورايی بيشتر بوده است.
«آیات مَس» را در چند کلیدواژه برای مخاطبان توصیف کنید.
حركت از كمبينايی به سوی نور، به انگيزه تماشای شبيهترين فرد به پيامبر (ص) كه همزمان میشود با تجلی مظلوميت صاحب سری كه در ذات خدا ممسوس است.
نظر شما