یکشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۹
ظهور شکل تازه‌ای از رئالیسم اجتماعی در آثار برخی از زنان نویسنده امروزی

احمد آرام، نقاش، فیلمنامه‌نویس و نویسنده بوشهری با تحسین برخی از زنان نویسنده موفق امروزی ادبیات ایران می‌گوید: بارزترین ویژگی این زنان، جسارت در ورود به چالش‌های پیش‌روست و اینکه دارند شکل تازه‌ای از رئالیسم اجتماعی را مطرح می‌کنند؛ این شکل تازه با دقت وارد ساختارشکنی سنتی و روایی می‌شود.

خبرگزاری کتاب ایران‌(ایبنا) در بوشهر، زنان نویسنده، با اشراف به دنیای داستان، روایت‌های متفکرانه، رئالیستی و شگفت‌انگیزی را خلق ‌می‌کنند. زنانی که با خلق آثار منحصربه‌فرد در یکی‌دو دهه اخیر توانسته‌اند در برخی عرصه‌های داستانی‌نویسی گوی سبقت را از مردان بربایند و منتقدان ادبی و مخاطبان داستان را حیرت‌زده کنند؛ چراکه آن‌ها در این بازه‌ زمانی نقش تاثیرگذار خود را در پیشبرد و غنای ادبیات داستانی ایران‌زمین به رخ کشیده‌اند.

اغلب این نویسندگان راه دشواری را طی کرده‌اند و با تاسی از رنج‌ها و نگرشی که جامعه به آن‌ها داشته، آثار کنشمندانه، بی‌طرف و عاری از نگرش یکسویه و عمیقی را پدید آورده‌اند که می‌تواند به‌تنهایی پرتره‌ گویایی برای زیست آن‌ها در جامعه‌ای باشد. این‌گونه به‌نظر می‌رسد، نگاه مردسالارانه همچنان بر آن حاکم است!

احمد آرام، نویسنده، نمایشنامه‌نویس، فیلنامه‌نویس و پژوهشگر و منتقد ادبی بر این باور است که «تعداد انگشت‌شماری از نویسندگان امروزی نظیر عطیه عطارزاده، بلقیس سلیمانی و فرشته نوبخت، وقتی آثارشان را می‌خوانم، لذت می‌برم از اینکه تعصبی نسبت به مردسالاری و زن‌سالاری ندارند؛ بلکه یک نویسنده بی‌طرف هستند.

شاید باورتان نشود اما خوشبختانه، من آثار نویسندگان زن ایرانی را بیش از نویسندگان مرد می‌خوانم. برای اینکه مردان، بعد از کتاب اول یا دوم خود، متوقف می‌شوند؛ اما نویسندگان زنی که من می‌شناسم، مثل خانم بلقیس سلیمانی و... در هر اثرشان به دنبال یک من تازه می‌گردند تا بتوانند روایت درستی از جامعه‌ پیچیده‌ امروز داشته باشند و این در آثار مردها خیلی کمتر دیده شده است.»

درباره کیفیت آثار نویسندگان زن در دو دهه اخیر، با احمد آرام  داستان‌نویس بوشهری به گفت‌وگو نشسته‌ایم.    
 
نظرتان درباره نویسندگان زن امروز ـ دو دهه اخیر ـ ایران چیست؟
از دید من، نویسندگان زن در ایران دو گروه هستند؛ گروه اول زنان نویسنده‌ای هستند که دخالتی در داستان‌هایشان ندارند تا با تعصب، جنس مخالف را محکوم کنند. می‌توان گفت این گروه بی‌طرف هستند و منطقی می‌اندیشند؛ از این‌رو، آثارشان قابل تامل است و اغلب آن‌ها در کار خود بسیار موفق ظاهر شده‌اند، اما گروه دوم متاسفانه نویسندگان بدبینی که داستان را بستری می‌بینند برای روایت‌های مرد‌ستیزانه! آثار این دسته از نویسندگان به‌دلیل نگاه یکسویه و رفتار غیرمنطقی، آثار موفقی نیستند؛ چراکه این آثار دارای تاریخ مصرف هستند. به‌طور طبیعی خط‌کشی‌های جنسیتی در ادبیات داستانی، داستان ایرانی را نجات نمی‌‌‌‌دهد.

چرا اخیرا فقط به آثار برخی نویسندگان  زن توجه دارید؟
به‌خاطر زاویه دید منحصربه‌فرد آن‌ها؛ به‌خصوص در انتخاب پیرنگ و هوشیاری در پرداخت روایت. اغلب این نویسندگان زن در شخصیت‌پردازی بسیار موفق هستند. البته اشاره من به نویسندگانی است که در سکوت، کار خودشان را می‌کنند و جذب حاشیه‌ها نمی‌شوند. شما با مطالعه آثار این گروه، درمی‌یابید که داستان‌هایشان شخصیت و منش دارند؛ چیزی که با شخصیت خود نویسنده گره خورده است. محال است که این نویسندگان اثر منتشر کنند و من مطالعه نکنم؛ چراکه آثار آن‌ها دارای تاریخ اجتماعی و نگرش دقیق به اوضاع و احوال جامعه است .

غیر از انعکاس اوضاع و احوال جامعه در آثار این دسته از نویسندگان زن، دیگر ویژگی بارز آثار آن‌ها کدام است؟
بارزترین ویژگی این زنان، جسارت در ورود به چالش‌های پیش‌روست و اینکه دارند شکل تازه‌ای از رئالیسم اجتماعی را مطرح می‌کنند؛ این شکل تازه با دقت وارد ساختارشکنی سنتی و روایی می‌شود و شما می‌توانید تفاوت این‌گونه آثار را برای مثال با آثار نویسندگان گرا‌ن‌سنگ معاصر ایرانی ببینید که با توجه به ژانر رئالیسم اجتماعی مدرن می‌نوشتند؛ این مدرن بودن در آثار زنان نویسنده گونه‌ای دیگر اتفاق می‌افتد. بگذارید اشاره کنم به موانعی که ناگزیر در راه نویسنده شکل می‌گیرد و آن‌ها از این موانع با رویکردهای مدرن عبور می‌کنند که این کار سختی است.

آیا در پردازش رویداد و پیامدهای اجتماعی آن در آثار این نویسنده‌های زن، اتفاق خاصی هم رخ داده است؟
در بعضی از آثار چنین اتفاقی رخ داده است؛ البته این رخدادها در داستان‌ها ممکن است بیرونی باشد یا درونی. در رخداد بیرونی خودسانسوری نویسنده به گونه‌ای شانه‌به‌شانه داستان لحاظ می‌شود و نویسنده مراقب خط قرمز است؛ اما در رخداد درونی که بیشتر پشت روایت‌های پیچیده با تردستی نویسنده لحاظ شده، پیام‌های اجتماعی یا گاه نقد اجتماعی به چشم می‌خورد؛ البته این‌جا باید به این موضوع هم اشاره کرد که توجه به سویه‌های پیامدهای اجتماعی، اندیشه‌ توانا و پویا می‌خواهد که گاه دیده شده بعضی از نویسندگان جوان قادر نیستند جامعه‌ای را که در آن زندگی می‌کنند، مورد تفسیر و تحلیل قرار دهند؛ در نتیجه اگر اشاره‌ای به معضل اجتماعی بشود، چندان موثر واقع نمی‌شود .

در دنیای داستان امروز، با ظهور نویسندگان زن بی‌استعدادی هم روبه‌رو هستیم که بر‌اساس روابط در عرصه‌های نویسندگی خود را بالا کشیده‌اند، نظر شما در خصوص این نویسندگان چیست؟
البته در جوایز ادبی هم چنین لابی‌گری‌هایی دیده شده که آثار بعضی از نویسندگان متوسط را به‌عنوان بهترین اثر مطرح کرده‌اند. درواقع، شما به‌راحتی می‌توانید تشخیص بدهید که کدام اثر لیاقت چاپ شدن نداشته اما با انتخاب آن‌ها زمینه‌ای برای مدفون شدن نویسنده مهیا شده است! توجه کنید که اغلب این نویسندگان با همان کتاب اولشان ناپدید می‌شوند که این خیلی بد است؛ زیرا سرمایه‌ای به هدر می‌رود و هیچ نتیجه‌ای هم به‌دست نمی‌آید .

شما در گفت‌وگویی مطرح کردید که متنفرید از آثار یک‌سویه و ستایشگر جنسیتی خاص، از دید شما این آثار چه لطمه‌ای به زنانی می‌زند که در آثارشان نگاه ضدمرد و یکسویه دارند؟
به این مساله توجه کنید که این روزها تفکر فمینیستی آبکی به اولین کسی که صدمه وارد می‌کند، خود زن است؛ چراکه نگاه افراطی یکسویه موجب تضعیف حقوق او در جامعه می‌شود. به این دلیل که بعضی از آن‌ها احساسشان از منطق نشات نمی‌گیرد. در جهان نویسندگان خوب فمینیستی داریم که ادا در نمی‌آورند. وقتی با کتابی برخورد کنم که سویه مردستیزی دارد، دیگر مطالعه‌ آن را ادامه نمی‌دهم. این را بگویم که اگر با آثار نویسندگان مرد زن‌ستیز هم مواجه شوم، آن را نمی‌خوانم! به‌نظر من نخستین لطمه‌ای که به این‌گونه آثار وارد می‌شود، اثر تاریخ مصرف پیدا می‌کند، در یک دوره کوتاه خوانده می‌شود اما در درازمدت نمی‌تواند روی پای خود بایستد و ماندگار شود.

در مجموع زنان داستان‌نویس به ویژه در دهه 90 از منظر کشف و شهود ادبی و ارتباط با مخاطب آیا کارنامه موفقی ارائه کرده‌اند؟
در این پاسخ این سوال شما به جرات می‌توانم بگویم که حداقل پنج نویسنده‌ی زن قَدَر داریم که در هر دهه‌ای توانسته‌اند آثار متفاوت به چاپ برسانند. پس طبیعتا این زنان با آفرینش آثار درخور و پرمایه موفق شده‌اند که کارنامه موفقی از خود در زمینه کشف و شهود ادبی ارائه کنند.

تا چه میزان نگرش‌های فرمالیستی در آثار نویسندگان زن امروز ادبیات ایران نمود یافته است؟
ببینید فرمالیست بودن هر نویسنده شرایط دارد؛ یعنی او باید اشراف داشته باشد به تاریخ مدرن ادبی و هنری جهان! چراکه آثار مدرن نوعی اعتراف است و همین اعتراف که رویکردی معترضانه دارد، در هرجامعه‌ای به فراخور فرهنگ و جغرافیا، فرمالیسمی متفاوت دارد. در دهه شصت میلادی در امریکای لاتین که دوره طلایی ادبیات جهان را رقم زد، فضای سخت و رُعب‌آور دیکتاتوری‌ها منجر به سرکوب ادبیات معترض شد؛ اما اغلب نویسندگان برای مقابله با چنین فضای بسته‌ای، آثارشان به پیچیدگی خاصی رسید و در این میان فرمالیست ادبی داستان‌ها را شکل داد.

شما وقتی به آثار فوئنتس، یوسا، مارکز، خولیو کورتازار یا خوان رولفو نگاه می‌کنید، در می‌یابید که شرایط جغرافیایی هویت خاصی به آثار بخشیده و هرکدام صدای فرهنگ خودشان را وارد داستان‌های مدرن کرده‌اند؛ اما متاسفانه زنان نویسنده در ایران به‌جز تعداد محدودی به داستان مدرن زیاد توجه ندارند. حال آنکه داستان مدرن نمی‌گذارد هر اثری به تاریخ مصرف برسد.

نظرتان درباره لحن و زبان، زنان نویسنده امروزی چیست؟
همان‌طور که پیش‌تر اشاره کرده‌ام، باز هم می‌گویم که در این چند دهه جنبش ادبی در میان زن‌ها چشمگیر بوده است؛ اما نباید انتظار داشته باشیم که همه‌ آن‌ها یک‌شبه بشوند سیمون دو بووار! آن‌ها دارند تلاش خودشان را می‌کنند و بدون شک یک روز این تلاش‌ها جواب خواهد داد. در این میان، در اغلب داوری‌های ادبی متوجه شده‌ام که زن‌ها موفق‌تر از مردان هستند و باید هم چنین باشد .


چرا می‌گویید که باید زنان در نوشتن از مردان موفق‌تر باشند؟!
به این دلیل که مشکلاتشان بیشتر از مردهاست. همین مشکلات آن‌ها را درون یک پیله‌ دردآور محصور می‌کند. وقتی که درد در وجود انسان نهادینه بشود، هر شخصی سعی می‌کند آن درد را برای خودش تفسیر کند، حال چه موسیقدان باشد، چه سینماگر، چه نقاش و... طبیعتا همه‌ی هنرمندان و ادیبان می‌خواهند از آن درد سرودی بسازند تا دیده شود! نویسندگان زن این سرودِ دردآور را وارد داستان‌هاشان می‌کنند. 

بگذارید به شما بگویم در  توسعه‌یافته‌ترین جوامع شهری در اروپا و غرب شکلِ درد با آسیا و به‌خصوص خاورمیانه تفاوت فاحشی دارد؛ زیرا امکان کمتری برای سخن گفتن از درد به‌شکل گسترده وجود دارد. همان‌طور که می‌دانید ـ موقعیت زندگی شهری ـ و ـ موقعیت هنر و فرهنگ ـ تابعی از نیاز اجتماعی است و ترکیب این دو با هم آمیزه‌ای قدرتمند می‌آفریند. طبیعتا در این بستر، مشکلات همگانی با سلایق مختلف، ادبیات و هنر را به‌منصه‌ ظهور می‌رساند  اگر این موارد را خوب درک کنیم، دردِ موجود در هنر و ادبیات جهانی می‌شود. به همین دلیل اگر از ادبیات مراقبت شود وخیم‌ترین بحران‌های اجتماعی و اقتصادی به نمایش گذاشته می‌شود. از این روست که می‌گویم درکِ درد در داستان‌های زنان بسیار معتبر است.

آیا برای ترسیم این دردهای خاموش، زنان باید ادبیات زنانه و خاصی انتخاب کنند؟
خیر؛ به‌شدت با آن مخالف هستم؛ چون نویسندگی زن و مرد ندارد، همه با هم مساوی هستند، قبلا هم اشاره کردم که آثاری ماندگار می‌شود که در آن نه خبری از زن‌ستیزی باشد و نه مردستیزی؛ هر دوی این‌ها به بدنه داستان آسیب می‌رساند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها