به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سیده فاطمه موسوی در این شعر زمزمه کرده است:
جوابم را بده من دوستت دارم علی اصغر
بخند ای غنچه ی خونین تب‌دارم علی اصغر
تنِ تک غنچه‌ام در ظهر داغ کربلا خون شد
من از رفتن به زیر سایه بیزارم علی اصغر
ببین طاقت ندارد در غمت دیگر رباب امشب
شده گهواره‌ات بعد از تو غمخوارم علی اصغر
سر دست پدر تیر از پرِ قنداقه‌ات رد شد
فدای پرچم سرخت علمدارم! علی اصغر
تو تشنه گریه کردی و زبانت بسته شد حالا
تو دیگر ساکتی شبها که بیدارم علی اصغر
برای تو بگریم یا به داغ راس بابایت
چگونه سر بر این گهواره بگذارم علی اصغر؟
جمعه ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۴:۵۸
نظر شما