گفتوگو با احمدیخواه، مولف کتاب «در کشاکش مشروطه و استبداد»
مشروطه آش شور غربگرایان بود/ مشروطه قاجاریه را به سمت انقراض برد
علی احمدیخواه، مولف کتاب «درکشاکش مشروطه و استبداد» معتقد است: به نظرم مشروطه در واقع یک کلک بود که قاجاریه را به سمت انقراض برد و تاسیس و پایهگذاری پهلوی را در پی داشت. این نتیجه اعدام شیخ و انزوای علما بود. در واقع مشروطهای که به صحنه آمد به معنای حکومت قانون نبود...
برای تالیف کتاب از چه منابعی بهره گرفتید؟
21 سال است که در رابطه با رویدادهای تاریخ تحقیق و پژوهش میکنم. برای همین درباره مشروطه کتابی نمانده که نخوانده باشم. تقریبا 10، 15 سال در کنار زندهیاد علی ابوالحسنی مشغول پژوهش بودم و درسها از ایشان آموختم. بعد از سالها مطالعه و تحقیق باید بگویم کتاب درستی درباره تاریخ مشروطه نداریم در هر کتابی که خواندم یک گروه پررنگ شده و گروه دیگر کمرنگ. به نوعی جناحبازی در دوره مشروطه هم رواج داشته است برای همین کتابها به درستی به انعکاس رویدادها نپرداختهاند. لذا هر کتابی نکتهای برای گفتن دارد و رگهای از حقیقت را در خود جای داده است. به نظرم حالا وقت آن رسیده است که نگاههای جانبدارانه را کنار بگذاریم و با زمانی که از مشروطه گذشته و کتابهای زیادی که چاپ شده است به روایت درست آن همراه با نقاط قوت و ضعفش بپردازیم. من بعد از مطالعات فراوان به این نتیجه رسیدم باید درباره محمدعلی شاه به شکل دیگری هم تحقیق و پژوهش کنیم و بررسی منابع، اسناد و مدارک دریابیم تا چه اندازه مطالبی که از سوی روشنفکران درباره این شاه قاجار نقل شده است، حقیقت دارد.
در کتاب «در کشاکش مشروطه و استبداد» بررسی عملکرد محمدعلیشاه قاجار در مشروطه به چه اسناد و مدارک جدیدی دست پیدا کردید که روایت ناگفتهای از شاه قاجار را ارائه کنید؟
من برای تالیف کتاب ابتدا منابع مشروطه را مطالعه کردم و پس از آن به نقد منابع پرداختم. از طرفی تجربهای که در همکاری با تالیف بعضی از مداخل «دانشنامه مشروطیت» داشتم، به من خیلی کمک کرد. برای همین وقتی سراغ تالیف درباره مشروطه رفتم، تقریبا به منابع مشروطه احاطه داشتم و میدانستم هر کتاب تا چه اندازه توانسته واقعیتهای مشروطه را منعکس کند. هر چند به نگاه من تاریخ مشروطه را حزب حاکم نوشته است؛ حزب حاکمی که اعتقادی به واقعیت نداشته است. به عبارتی نگاه و نظر غالبان و صدرنشینان در تالیفات مشروطه حاکم شده است و واقعیت در آن محلی ندارد. به نظر من اگر در مشروطه یزید هم غالب میشد عدهای به دورش جمع میشدند و هر چه مدنظر او بود در کتابهای تاریخ مشروطه جای میدادند. رفتاری که مشروطهخواهان از خود نشان دادند از رفتار داعش بدتر بود. آنها علما را که دیروز در کنارشان برای مشروطه همراهی کردند کنار زدند. چنانکه در دادگاهی نمایشی شیخ فضل الله نوری را محکوم به اعدام کردند. با این تفاسیر همانطور که اشاره کردم با توجه به اینکه نقد رجال را هم قبلا انجام داده بودم در کتاب هم آمده به تالیف کتاب درباره مشروطه پرداختم چون تصورم بر این بود که روایت درستی از رویکرد محمدعلی شاه در کتابهای تاریخ مشروطه نیامده و نیاز است که با تکیه بر منابع، روزنامه ها و اسناد درباره او تحقیق و پژوهش شود.
نگاهی به عناوین فصل ابتدایی کتاب حاکی از آن است که محمدعلی را از زمان ولیعهدی همراه با مشروطه میدانید. با توجه به اینکه اغلب منابع را مطالعه کردید شاید خوانده باشید که سهراب یزدانی در کتاب «کودتاهای ایران» نکاتی را با تکیه بر اسناد مطرح کرده که نشان میدهد ولیعهد مظفرالدینشاه قبل از تاجگذاری نگاه خوبی به مشروطه و همراهی با آن نداشت؟
من این نگاه را تحت تاثیر و برخاسته از تالیفات احمد کسروی میدانم. شاید شما بگویید اینطور نیست ما اغلب نگاههای روشنفکران در روایت مشروطه با کسروی همراه است. هر چند رویکرد محمدعلی شاه در بعضی برههها قابل دفاع نیست. او به مردم اعتماد نکرد و از بیگانه کمک خواست و همین رویکرد باعث شد که حکومتش چندان دوامی نداشته باشد. اگر محمدعلی شاه به مردم تکیه و اعتماد میکرد هیچ وقت از سلطنت خلع نمیشد. در آن زمان اگر محمدعلیشاه پناهنده نمیشد روشنفکران و اصلاحطلبان آن موقع او را اعدام میکردند. غربگرایان به محمدعلی شاه دسترسی پیدا نکردند، در عوض شیخ مشروعه خواه شیخ فضل الله را مجازات کردند، همان شیخی که در خاطرات یکی از شاگردانش آمده زمانی که از عراق به ایران آمده بود، مردم به استقبالش رفتند و مسیری که در یک ربع طی میشد، نزدیک یک ساعت طول کشید. اما به دلیل برخی مخالفتهایش با غربگرایی مشروطهخواهان اعدام شد، هر چند برخی به او گفتند زیر بیرق بیگانه برود اما او نپذیرفت. امروز بررسی بیشتر زندگی شیخ مغفول مانده و بر ما واجب است که بیشتر زندگی و اندیشه او را رصد کنیم تا نسل آینده از این مجتهد اطلاع و آگاهی بیشتری داشته باشد.
تغییر نگاه علما به محمدعلی شاه را ناشی از چه عواملی میبینید؟ چرا علمای ایران و عراق از او رو برگردانیدند؟
علمای داخل ایران خودشان مسائل را میدیدند و بر اساس آن با شاه ارتباط خوبی داشتند، اما علمای عراق به ویژه علمای نجف مسائل را از طریق برخی شاگردان و نمایندگان خود رصد میکردند و گاهی این نمایندگان اخبار را به درستی به آنها نمیرساندند. برای مثال آخوند خراسانی اخبار ایران را از شیخ ابراهیم زنجانی و سید حسن تقیزاده میگرفت و آنها هم اطلاعات درستی به آخوند نمیدادند. همین اخبار نادرست باعث شد که آخوند در جریان درست ماوقع قرار نگیرد و حتی بگویند که دفع این سفاک واجب است. آنها محمدعلی شاه را در حد یزید میدیدند. اما وقتی و آن حادثه وحشتناک به دار آویخته شدن شیخ فضل الله نوری رخ داد و تشت رسوایی از بام افتاد، آخوند تصمیم گرفت خود برای اطلاع دقیق از اوضاع به ایران سفر کند که او را مسموم کردند و به طرز مشکوکی درگذشت. در کل به نظر علما حفظ شاه قاجار بهتر از تسلط غربگرایان بیدین بود. این بی دینی به ویژه در مطبوعات آن دوره هویداست. به نظرم همانطور که در کتاب اشاره کردم در ابتدا رابطه علما با شاه خوب بود برای همین آخوند خراسانی در یک نامه مینویسد سلطنت مبارکه. اما بعد از آن که محمدعلیشاه اقدام به مقابله با بعضی از مشروطهخواهان کرد، آخوند میگوید دفع این سفاک واجب است. در پایان کار هم که همه چیز عیان میشود و درمیابد مشروطه آش غربگرایان است، این بار میگوید همان محمدعلی شاه متظاهر به دین بهتر از این غربگرایان است. این عشاق روس و انگلیس میخواهند مجلس را پارلمان لندن و پاریس کنند و به معشوقه خودشان ببرند. این عین عبارت مرحوم آیت الله مازندرانی است. از طرفی محمدعلیشاه بر این باور بود که علمای نجف دور از وقایع ایران هستند و اگر میدانستند چه خبر است، قدردان من میشدند نه اینکه علیه من اطلاعیه بدهند. این دوری باعث شده که اخبار درست به آنها نرسد و واسطهها اطلاعات نادرست بدهند. وقتی واسطه سید حسن تقیزاده باشد، شیخ ابراهیم زنجانی قاضی محکمه بشود، معلوم است که آش مشروطه بهتر از این نمیشود.
در کتاب بحثی به عنوان عیار مشروطهخواهی محمدعلی شاه مطرح کردید، منظورتان از این عیار چیست؟ خود شما چه نگاهی به مشروطه دارید؟
بگذارید به این بسنده کنم که سیدحسن تقیزاده به مخبرالسلطنه هدایت میگوید که او در کتاب «خاطرات و خطرات» نقل کرده است: آنقدر محمدعلیشاه در مشروطه با ما همراه بود که هر چه میگفتیم دربسته و سربسته امضاء میکرد تا حدی که گفتیم این نیتش خوب نیست! چرا ما حتی خلاف عقل هم میگوییم قبول میکند. این سخن در خاطرات مخبرالسطنه که فرد باهوشی است، ذکر شده است. به نظرتان چه کردند که محمدعلیشاه از این رو به آن رو شد؟ به قدری آش را شور کردند که در طوماری آقایان سید محمدرضا مساوات و علیاکبر دهخدا به مادر شاه ام الخاقان جسارت و توهین کردند و در بازار تهران پخش شد. شاهی که طبق قانون اساسی نباید به او اهانت میکردند اما مشروطهخواهان به حریمش گستاخی و جسارت روا داشتند. به این هم بسنده نکردند و تقیزاده و ظلالسلطان دست به ترور شاه در خیابان زدند. شاه دید که هر چه در برابر آنها کوتاه میآید، فایده ندارد. لذا آنچه نباید اتفاق افتاد و شاه با مشروطه خواهان درافتاد. اما درباره نگاه من به مشروطه باید بگویم به نظرم مشروطه در واقع یک کلکی بود که قاجاریه را به سمت انقراض برد و تاسیس و پایهگذاری پهلوی را در پی داشت. این نتیجه اعدام شیخ و انزوای علما بود. در واقع مشروطهای که به صحنه آمد به معنای حکومت قانون نبود، مشروطهای که فعالانش به مقدسات توهین کردند، عالمی را به دار آویختند. این به نظر من مشروطه نبود.
نظر شما