شنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۵
«پدر، عشق و پسر» تاریخ را برای نوجوان شفاف می‌کند

مولانا می‌گوید «هرکسی از ظن خود شد یار من»؛ وقتی به ادبیات عاشورایی‌مان هم نگاه می‌کنیم می‌بینیم هر مخاطبی، برداشت خاص خود را از متون دارد و نمی‌توان حال‌وهوای کودکانه را به نوجوان، نوجوانانه را به کودک و بزرگسالانه را به هردوی این گروه سنی تحمیل کرد. آن‌ها باید خود بخوانند و بشنوند و ببینند تا به درک مناسبی از زندگی ائمه (ع) به‌ویژه امام حسین و واقعه عاشورا برسند. در پرونده «جلوه حماسه حسینی در ادبیات فارسی» بخش دیگری را باهم دنبال خواهیم کرد و آن «روایت‌های نوجوانانه از ادبیات عاشورایی» است. در این شماره، سعیده قشلاقی، نوجوان کتاب‌خوان عضو خانه ادبیات نوجوان، برای‌مان از مواجهه خودش با کتاب «پدر، عشق و پسر» گفته است که می‌توانید آن را در این مطلب بخوانید.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ «پدر، عشق و پسر» کتابی است که عاشورا را به تصویر کشیده؛ اما از دید چشمانی متفاوت و مخاطبی متفاوت. کتاب از زبان عقاب، اسب حضرت علی‌اکبر است که هر آنچه را دیده برای لیلا مادر اربابش بازگو می‌کند. 
ابتدا عقاب، اسب پیامبر بود و بعد از اینکه به امام حسین رسید، پسر بزرگتر امام صاحب او شد. علی‌اکبر بی‌اندازه شبیه به پیامبر بود و این‌طور به نظر می‌رسید که انگار عقاب دوباره در کنار صاحب اصلی‌اش است. حالا این اسب از سفر کربلا بازگشته است اما تنها، و حکایت کربلا را برایمان می‌گوید؛ آنچه را دیده و شنیده. از کودکی و تولد حضرت می‌گوید تا به شهادت رسیدنش، از شباهتش به پیامبر، از شادی اهل خانه هنگام تولدش و از ویژگی‌هایش. از امان‌نامه دشمن می‌گوید: «وقتی دشمن در کربلا برای علی‌اکبر امان آورد، زیاد تعجب نکردم. دشمن گمان می‌برد که دو نفر را اگر از سپاه امام جدا کند، کمر امام می‌شکند، یکی عباس بن علی و دیگر علی بن الحسین».

خاطرات را یکی‌یکی تعریف می‌کند و قلب خودش هم از به یادآوردن آنها به درد می‌آید. در مورد رابطه امام و پسرش می‌گوید: «احساس می‌کردم رابطه علی‌اکبر با حسین فقط رابطه یک پسر با پدر نیست. رابطه مأموم و امام است. رابطه مرید و مراد است. رابطه عاشق و معشوق است. رابطه محب و محبوب، و اگر کفر نبود، می‌گفتم رابطه عابد و معبود است».

هر کجای کتاب را که نگاه می‌کنم، عشق و محبت و زیبایی می‌بینم؛ تشبیه‌های درست، جملات زیبا و روایتی کامل.  هر فصل کتاب یک مجلس نام دارد، و هر مجلس روایتی از کربلا و داستان‌هایی از زندگی حضرت علی‌اکبر است.

سیدمهدی شجاعی، نویسنده این کتاب است؛ او ابتدا در رشته کارگردانی تئاتر تحصیل کرد؛ اما بعد مسیر نویسندگی را انتخاب کرد و قلم و آثارش برای بسیاری از مردم دوست‌داشتنی و زیباست؛ «پدر، عشق و پسر» هم مستثنا از این قاعده نیست و مخاطبان زیادی به سمت خود جذب کرده است. نوع نوشتار کتاب متفاوت و زیباست؛ اما سخت نیست. نویسنده همراه با روایت واقعه‌ی عاشورا، زندگی‌نامه‌ای هم برای ما تعریف می‌کند که شاید کمتر در مورد آن بدانیم؛ زندگی‌نامه‌ی حضرت علی‌اکبر، و شاید همین چیزهاست که کتاب را برای مخاطبان دوست‌داشتنی کرده.

«پدر، عشق و پسر» را کنار مابقی کتاب‌های سیدمهدی شجاعی در کتابخانه‌ی خواهرم دیده بودم؛ اما هیچ‌وقت نخوانده بودمش. محرم یا رمضان سال ۹۸ بود که خواهرم کتاب را به من داد و گفت: «دیگر باید بخوانی‌اش!».

منتظر بودم دوستش نداشته باشم، چهارصفحه‌ی اولش را بخوانم و دوباره برش گردانم همان‌جا توی کتابخانه و بگویم: «ببخشید که خوابت را بهم زدم!». اما از آن خوشم آمد، می‌گذاشتمش توی کیف مخصوص حمل کتاب در مدرسه، که خودم دوخته بودمش و چندروزی همراهم بود، همه‌جا با خودم می‌بردمش، حتی اگروقت برای خواندنش نداشتم.
یک‌بار سر یکی از کلاس‌ها با معلم دعوایم شد، لج کردم و کتاب درسی‌ام را گذاشتم توی کیفم و «پدر، عشق و پسر» را زیر میز روی پایم باز کردم. منتظر بودم معلم مثل هر دفعه عصبانی بشود، بیاید بالای سرم، کتاب را بگیرد و بگذارد روی میزش؛ عصبانی شد، آمد بالای سرم، ولی به جای اینکه کتاب را بگیرد گفت: «کتاب قشنگیه» و رفت! گذاشت تا آخر آن زنگ کتاب بخوانم (ولی بعدا تنبیه‌ام کرد).

کتاب را همان‌روز تمام کردم، بعد تصمیم گرفتم از این به بعد، توی هیئت‌ با دقت بیشتری به روضه‌ها گوش کنم، به صداها توجه نکنم و حرف‌های مداح را مثل نوشته ببینم؛ قبلا درست نمی‌شنیدم‌شان، توی هیئت کتاب می‌خواندم یا تکالیفم را انجام می‌دادم، حتی اگر گوش می‌دادم فقط می‌شنیدم‌شان و بهشان توجه نمی‌کردم؛ ولی بعد احساس کردم که شاید بتوانند برایم به اندازه‌ی نوشته‌ها قشنگ باشند و دیگر تمام حواسم را در اختیارشان گذاشتم.
حالا که چندسال گذشته متن کتاب را درست یادم نیست، شاید باید دوباره از خواهرم قرض بگیرمش.  شناختن شخصیت‌های برجسته و تأثیرگذار تاریخ اسلام مهم، اما برای کودکان و نوجوانان سخت است، و به نظرم کتاب دینی و شعر «من بچه شیعه هستم» نمی‌توانند کامل از پس آن بربیایند؛ اما ادبیات و داستان می‌توانند. احتمال اینکه یک نوجوان یا کودک سراغ زندگی‌نامه‌های قطور و سخت برود کم است، پس زندگی‌نامه در قالب داستان یا روایت‌کردن یک واقعه تاریخی مثل رمان یا فیلم، هم مخاطب زیادی بین نوجوانان خواهد داشت و هم شناخت و اطلاعات آنها را بیشتر خواهد کرد؛ زیرا شناختن اسامی و روابط و ترتیب اتفاقات در داستان راحت‌تر است؛ اما متاسفانه از این دست کتاب‌ها خیلی کم است یا اصلا نیست. مثلا یادم است که برای ولادت امام حسن عسکری (ع) دنبال کتاب بودم؛ اما به غیر از چند کتاب که سال‌های قبل از آن‌ها استفاده کرده بودم، چیزی پیدا نکردم و بدتر اینکه تقریبا هیچ کتاب کودکی نبود که زندگی‌نامه کامل و درست از ایشان که مناسب کودکان هم باشد نوشته باشد. اما در مورد محرم و واقعه عاشورا آثار زیادی وجود دارد؛ مخصوصا مناسب نوجوانان؛ آثار خوب و قوی مثل «پدر، عشق و پسر» که تاریخ را برای نوجوان شفاف می‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها