جمعه ۱۸ آذر ۱۴۰۱ - ۱۰:۳۰
«بایندر» نگاهی عمیق به یک پیچیدگی حساس تاریخی/ رمزگشایی  از نام دو سلسله ترکمن

رسول خیراندیش درباره کتاب «بایندر» گفت: سرانجام به جواب این موضوع دست یافتم یعنی در آنجا که این نام به صورت یک نام فاخر برای آق‌قویونلوها به کار رفته مربوط به جنگی است که در آن آق‌قویونلوها پیروز شدند؛ در روز گوسفند، از ساعت گوسفند، در ماه گوسفند و در سال گوسفند که این نیز خوشبختانه از روی ذیج‌های نجومی آن دوره به دست آمد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- ماهرخ ابراهیم‌پور: وقتی درس تاریخ می‌خواندیم با دو دولت مواجه بودیم که اسم‌های خاصی داشتند گاه حتی تلفظ آنها برایمان دشوار بود دو دولت ترکمن به نام آق‌قویونلوها و قراقویونلوها که تاریخی 500 ساله داشتند و دوره حساسی از تاریخ ایران را به خود اختصاص دادند. دوره‌ای که به نگاه دکتر رسول خیراندیش تقریبا نیمه دوم قرن نهم را در برمی‌گیرد؛ یعنی 50 سال قبل از صفویه و تقربیا بین دولت تیموری و صفوی قرار داشتند که دوره مهم بسیار حساسی از نظر تاریخ جهانی است، دوره‌ای که اوج رنسانس و آغاز اکتشافات جغرافیایی است و تغییر راه‌های تجاری. به هر حال خیراندیش سال‌هاست که درباره تاریخ میانه تحقیق و پژوهش می‌کند و موضوعاتی را پی می‌گیرد که کمتر کسی به آنها توجه دارد، او این بار در کتاب «بایندر» سراغ دغدغه‌ای درباره آق‌قویونلوها و قراقویونلوها رفته است که در گفت‌وگوی زیر به دلایل توجه‌اش به این موضوع و نظریه‌پردازی درباره آن پاسخ داده است.  

درباره کلمه بایندر توضیح بیشتری بفرماید؟ ریشه کلمه از کجاست؟
در کتاب «بایندریان» آق قویونلوها را در کانون توجه خود قرار داده است و پس از آن قراقویونلوها را که هماورد اصلی آنان بودند مورد بررسی قرار می‌دهد. همین امر نیز راهی دشوار گذر را در پیش پای محقق قرار می‌دهد، زیرا یافتن اخباری در مورد آنان از خلال منابع تاریخی، صورت تناوبی از روشنایی اندک و تاریکی بسیار دارد. در کتاب «رزم و بزم» عزیز بن اردشیر استرآبادی به سال 781.ق به طور مشخص از بایندریان سخن به میان می‌آید و این کاربرد آغاز راهی است که مولف مذکور در خلال وقایع سال‌های 91- 789.ق عنوان قراقویونلو را مورد اشاره قرار دهد. آق قویونلوها که پیش از آن بایندری خوانده می‌شدند، نخستین بار در سده ششم هجری قمری در اشاره‌ای به نام این طایفه، آن هم در نواحی ترکستان و آسیای میانه دیده می‌شوند تا آنکه در سده نهم هجری قمری با تالیف کتاب «دیار بکریه» صاحب تاریخی خاص خود می‌شوند.

آق‌قویونلوها پیش از این با نام بایندری و پیش‌تر از آن «آمِدی» و ماقبل از آن نیز با عنوان «طایفه طور علی» (طور علیر) مورد اشاره قرار گرفته‌اند. این پژوهش نشان داده است که ترکمانان قراقویونلو پیشتر با عنوان بارانی و همراه آن با صورت «ایغور» مورد خطاب قرار گرفته‌اند، در حالی که به واقع بیشتر میراث‌دار اویرات‌ها و کرائیت‌ها بوده‌اند. این چنین شناختی از آنان نیازمند دنبال کردن اسامی و اخبار در مسیری پر پیچ و خم و با ابهامات بسیار با سیری معکوس در تاریخ ممکن شده است، این امر به نوبه خود مستلزم توجه به این نکته است که کاربرد نام اویغور در ابتدای حضور مغولان در تاریخ ایران با آخرین سال‌های حضور آنان متفاوت بوده است.

چرا آق‌قویونلو و قراقویونلو را در تاریخ به معنای گوسفند می‌شناختیم؟
بایندر یک قبیله از ترکمن‌هاست که هسته یک اتحادیه قبیله‌ای در ایران شد و دولتی که در تاریخ به نام آق‌قویونلوها بیشتر می‌شناسند؛ یعنی حداقل کسانی که در مدارس تاریخ خوانده باشند، می‌دانند که قبل از صفویه دو گروه ترکمان قراقویونلو و آق‌قویونلوها برای تقریبا 50 سال دولتی تشکیل دادند. البته هر کدام به نوبت اما ریشه هر دو به ترکمن بازمی‌گشت. از زمانی که قراقویونلوها و آق‌قویونلوها در ایران حاکمیت پیدا کردند تقریبا 500 سال می‌گذرد. اما در این 500 سال به درستی همه ابعاد و جوانب تاریخ آنها که نیمه دوم قرن نهم را در برمی‌گیرد؛ یعنی 50 سال قبل از صفویه و تقربیا مابین دولت تیموری و صفوی قرار داشتند، حالا خیلی دقیق صحبت نمی‌کنم و اشاره کلی کردم. هر چند دوره مهم بسیار حساسی از نظر تاریخ جهانی است، یعنی دوره‌ای که اوج رنسانس و آغاز اکتشافات جغرافیایی است و تغییر راه‌های تجاری. دوره‌ای که فتح قسطنطنیه در آن رخ داد. لذا یک دوره مهم، حساس و اثرگذار که اگر بخواهیم به بحث درباره پیدایی دوره صفویه بپردازیم، متن آن پیدایی به این دوره برمی‌گردد. اما متاسفانه پیچیدگی‌های تاریخی و نهفتگی‌های آن بسیار زیاد و کمتر به آن پرداخته شده است. اگرچه محققان و پژوهشگرانی در ایران و خارج از کشور کارهایی را انجام دادند، اما هنوز ابهاماتی در آن هست که یک قسمت از این ابهام معنای نام قراقویونلو و آق‌قویونلوها بوده است. طی پانصد سال گذشته هیچ روشنی در آن ایجاد نشد با وجود این‌که همه پرسشی که در این رابطه وجود داشته است. من نیز طی چند دهه که در دانشگاه این درس را تدریس می‌کردم همواره برایم پرسش بود و سعی کردم به نحوی به یک پاسخ برسم. مثلا در ظاهر کلمه به معنای گوسفند سیاه و گوسفند سفید. اما چنین چیزی نیست.



برای رفع ابهامی که در معنای این دو دولت داشتید چه تحقیقاتی انجام دادید؟
برای یافتن این مهم به جز مطالعه کتاب‌ها و مقایسه اخبار حتی سراغ چوپان‌هایی که اکنون سرگرم چراندن گله هستند. از آنها سوال کردم امکان دارد یک گله کامل سفید باشد و یک گله کاملا سیاه؟ آنها جواب دادند نه چنین چیزی نداریم. حتی یکی از چوپان‌های خیلی قدیمی به من گفت: ما گاهی با چوپان‌های همسایه سلیقه‌ای معامله و گوسفندها را یکرنگ می‌کردیم. تا این حد من پرس‌وجو کردم تا شاید به ردی دست پیدا کنم. از طرفی تجربه تمام دوره‌های مختلف تاریخی را هم از حیث گوسفند داشتیم و دیدیم اما به این معنا که گوسفند سیاه و سفید نام دو اتحادیه قوی قدیمی باشد، خیلی بعید است. برخی اظهارنظر کردند روی پرچم آنها نقش گوسفند بوده است، اما اثری از چنین چیزی دیده نشد و در منابع نیز سخن متقنی در این رابطه پیدا نشد. ضمن این‌که هیچ وقت در درفش‌هایی که تاریخ ذکر شده، تصویری از نقش گوسفند پیدا نشده بلکه نقش شیر، اژدها و... دیده شده است. لذا این موضوع برای من جای پرسش داشت تا این‌که به یک تئوری رسیدم.

جغرافیا تا چه اندازه در پیشبرد نظریه شما نقش داشت؟
پیش‌فرضی که در ذهن داشتم را در مطالعاتم دنبال کردم و درباره تاریخ‌های طولانی جهان این حدس را پیدا کردم که معنی آق و قرا یعنی سیاه و سفید. اگرچه در ترکی معنای کلمات خیلی متعدد است که هم‌رنگ را می‌دهد هم کوچکی و بزرگی. در کل خیلی معناهای متفاوتی دارد. به نظرم رسید که باید معنای جغرافیایی داشته باشد که پیدا کردن چنین چیزی لازمه‌اش گشتن، جستن و مطالعه بسیار در منابع بود و تحقیق و پژوهش بسیار حساب شده می‌خواست که خوشبختانه دکتر نامداری که دانشجوی خود من بود و روی همین دوره پایان‌نامه گذراند. او قبول کرد که تئوری مرا به آزمون بگذارد، یعنی با جست‌وجو در منابع و جمع کردن شواهد گوناگون از آثار مختلف از هر سمت و سویی که باشد؛ اعم از سکه، سند یا کتاب. لذا او این تئوری را جلو برد و سرانجام نتیجه داد. کم‌کم به این موضوع که دو کلمه موردنظر معنای جغرافیایی دارد، نزدیک شدیم اما با یک مشکلی برخورد کردیم و آن مشکل پیدا کردن مبنایی برای جهات جغرافیایی در این قلمرو خاص شناسایی شود. خب، این کار را نیز با بحث روی جغرافیای آناتولی شرقی به طور خیلی دقیق پی گرفتیم و سرانجام به این نتیجه رسیدیم که قرا به معنای سیاه به سمت شمال و آق به معنای سفید به سمت جنوب اشاره دارد و اصطلاحا به معنای مراتع شمالی و جنوبی اما در اصل یعنی دامداران شمالی و دامداران جنوبی است. من به چنین نتیجه‌ای رسیدم اما به نظرم آمد که یک نوع نام‌گذاری عوامانه است یعنی بین عامه برای کار تجارت؛ خرید و فروش یا امثال آن می‌تواند کاربرد داشته باشد.

چه طور یک نامگذاری عامیانه تبدیل به نامگذاری عالمانه شد؟
چگونه ممکن است چنین نامی کاربرد پیدا کرده باشد و وارد منابع تاریخی بشود؟ چون به هر حال تاریخ‌نگاری نوعی فرهیختگی است و در اینجا به قسمت دوم نظریه‌ای که داشتم متکی شدم و آن معنی بایستی مبنای نجومی پیدا کرده باشد. اگر جغرافیا تا اینجا را جواب داده است برای ورودش به عرصه تاریخ‌نگاری باید نجوم در اینجا کارایی داشته باشد. این را برحسب تجربه‌ای که در کار دیگری داشتم پی گرفتم. سرانجام به جواب این موضوع هم رسیدم یعنی در آنجا که این نام به صورت یک نام فاخر برای آق‌قویونلوها به کار رفته مربوط به جنگی است که در آن آق‌قویونلوها پیروز شدند؛ در روز گوسفند، از ساعت گوسفند، در ماه گوسفند و در سال گوسفند که این نیز خوشبختانه از روی ذیج‌های نجومی آن دوره به دست آمد. در کل به صورت خلاصه اشاره کردم چطور ممکن است که یک نامگذاری عامیانه تبدیل به یک نامگذاری عالمانه شود. اما در این مسیر تنها دو پله از این نامگذاری طی شد که قبل و بعد از آن مسائل دیگری در پی داشت که در کتاب توانستم به آن برسم. اگرچه به لحاظ زحمتی که برای این کار صرف شد، زحمتی بود که مصطفی نامداری کشید؛ به طوری که نظریه‌پردازی از من بود، یعنی طرح نظر و استنتاج‌ها اما مستندنگاری و جست‌وجو برای آن را نامداری به درستی انجام داد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها