معصومه امیری گفت: «دختر ترکستانی» یکی از متفاوتترین کتابهای مهاجرتی است که به قلم نویسندگان افغانستانی منتشر شده است. وی از کلیشههای رایج در این جریان دوری کند. احمد مدقق در این مجموعه هم از مردان بدون زنان نوشته، مردان عاشق و زنان معشوق! هم به لایههایی از هویتجویی انسان مهاجر افغانستانی پرداخته است.
وی ادامه داد: در هیچ جای این کتاب اشاره واضحی به چیزهایی وجود ندارد که افغانستان با آنها شناخته میشود، برای مثال جنگ و مصایب آن! اما در خلال خوانش داستانهای این کتاب میتوان رگههایی از تزلزل سرنوشت آدمهای آن جغرافیا را دید که از جنگ ناشی میشود.
این منتقد ادبیات داستانی اضافه کرد: این کتاب درحالی که در دستهبندی کتاب مهاجرت قرار میگیرد و تلاشی برای ساخت مکان داشته، اما از آن فراتر رفته و مهاجر را از تیپ به یک شخصیت تبدیل کرده است.
وی ادامه داد: با این توضیحات میتوانم بگویم که این ظرفیت قادر است جریانی را در داستان مهاجرت افغانستان ایجاد کند که نویسندگان تشویق شوند، از ظاهر گذشته و مسایلی انسانیتر که محدود به زمان و مکان خاصی نیست را سوژه برای آفرینش هنری قرار دهند تا زبانی جهانیتر پیدا کنند.
در بخش دیگری از این نشست پیمان حقیقتطلب با مطرح کردن تغییر شکل مهاجرت دو نسل از مهاجرین افغانستان، گفت: در داستانهای اول مجموعه داستان مردان داستان بهخاطر زنان مهاجرت میکنند و مهاجرت نسل قدیم عموماً به پاکستان است اما در داستانهای آخر که به زمانه ما نزدیک میشود، مردان داستان به سمت غرب، اروپا و ترکیه مهاجرت میکنند.
وی با تفاوت قائل شدن بین دو واژه آواره و مهاجر، ادامه داد: داستانهای مجموعه از لحاظ مضمونی سه مضمون مشترک و اصلی دارند: عشق، مهاجرت و سنت. این کتاب یک جورهایی برای بیان هویت افغانستانی بودن، نه بهعنوان انسان آواره بلکه بهعنوان انسان مهاجر تلاش میکند. این دو واژه کاملاً با هم متفاوتند. آواره کسی است که مجبور میشود از سرزمین خودش مهاجرت کند اما مهاجر کلمهای است که درباره افرادی که بهصورت اختیاری مهاجرت میکنند، قابل اطلاق است و البته در مورد کسانی که از پدر و مادر مهاجر متولد میشوند و خودشان هیچوقت مهاجرت نکردند هم این معنا صدق میکند. این مساله در مورد مهاجران ایران هم صدق میکند. آقای مدقق نسل دومی مهاجر محسوب میشود و خودشان متولد ایران هستند؛ بنابراین خوشحالم ایشان در این مجموعه خودشان را روایت کردهاند و به دام کلیشههایی همچون سرزمین افغانستان چه شکلی است و آنجا مردم دارند آواره میشوند، نیفتاد.
این پژوهشگر ادبیات مهاجران در ایران درباره مکان داستانها، افزود: مکان داستانها عموماً در کابل و قم روایت میشود و رفتوآمدی بین این دو وجود دارد. یکی از ویژگیهای کتاب مکان است، بهویژه قم. قم از شهرهایی است که در ادبیات داستانی ایران شهر کم قصهای است. در مورد تهران، اصفهان، شیراز و بعد مشهد روایت، داستان و قصه زیاد است. به نظرم مدقق این مسئولیت را بهعهده گرفته که درمورد قم بنویسد و اگر کسی بخواهد درمورد ادبیات داستانی از منظر شهرهای ایران پژوهش کند و بخواهد به قم برسد، مطمئناً به سراغ کتاب «دختر ترکستانی» باید بیاید.
وی یادآور شد: برخی از داستانها به این دلیل که به استعاره رسیده بودند، خیلیخوب بود. به نظرم استعاره اوج هنر یک ادیب است. این دو داستان از قبیل داستانهای دولایه است که هم میتوان لایه سطحی داستان را خواند و بدون فهم استعاره از آن لذت برد و در لایه بعدی با فهم استعاره عمیقتر میتوان با داستان ارتباط برقرار کرد و لذتی دو برابر از داستان برد.
در پایان این نشست احمد مدقق نویسنده مجموعه داستان «دختر ترکستانی» گفت: خیلی معروف است که میگوییم تاریخ تکرار میشود و ملتها انگار در دور باطل افتادهاند و مدام شکستهای خودشان را تجربه میکنند. این بهسبب کمتوجهی به مطالعه تاریخ است که دچار شکست و اشتباهات تکراری میشویم اما علت زیربناییتر این است که بخشی از تاریخ که ملت باید بخواند و مطالعه کنند، مکتوب نمیشود؛ بنابراین تجربه تاریخی بهصورت کامل منتقل نمیشود.
نویسنده مجموعه داستان «دختر ترکستانی» بیان کرد: میخواهم دایره را تنگتر کنم؛ به عبارت دیگر مسئولیت را سمت خودمان یعنی داستاننویسان ببرم و این پرسش را در مقابل جامعه داستاننویسی و هنرمندان قرار دهم. با همه احترامی که برای احساسات پاک هنرمندان قائلم اما به نظرم وظیفه داستاننویس بیش از اینکه جهتگیریهای روزمره سیاسی، واکنش آنی و یکبار مصرفی باشد، باید به سمت اندیشه و سوالهای جدی تغییر مسیر دهد. زمان آن است که داستاننویسان اندیشه جدی کنند و به این فکر کنند که چگونه پرسشهای جدیتری را مطرح کنیم و پاسخهای درخوری داشته باشید که مثلاً اگر 30 سال بعد خودمان را ارزیابی کردیم، مثل امروز شرمنده نباشیم.
نظر شما