سپیده انوشه در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد:
هنوز کتاب تاریخ داستانی دفاع مقدس نداریم/ عملیاتهای دفاع مقدس خود شخصیتاند
سپیده انوشه معتقد است که در ادبیات تاریخی همواره واقعه تاریخی خود بزرگترین شخصیت است و سایر شخصیتها خود را در مواجه با او تعریف میکنند. بنابراین عملیاتهای دفاع مقدس خود شخصیتاند ولی کتابی سراغ ندارم که به خوبی از پس بازتعریف تاریخی دفاع مقدس بر آمده باشد.
سپیده انوشه، نویسنده و پژوهشگر تاریخ، معتقد است که اساس نگارش ادبی تاریخی تحقیق و پژوهش است و میگوید: «پژوهش لحن نویسنده را میسازد و نوشته را غنی میکند. هر چقدر این پژوهش کیفی و کمی گسترش یابد تسلط نویسنده و غنای متنهم بیشتر میشود. در نتیجه مخاطب با اثر شسته رفتهتری مواجه شده و بهتر در فضای مورد نظر نویسنده قرار میگیرد.»
وی معتقد است که در چند سال اخیر به بهانه نزدیک شدن مخاطب به آثار دفاع مقدس وجه قهرمانی شخصیتها مخدوش شده است و از سیاه تصویر کردن طرف مقابل در جنگ به عنوان نکتهای مهم یاد کرد و گفت: «به عنوان یک نویسنده نزدیک شدن به شخصیت عراقیها برایم راحتتر است. منطق مادی آنها برای من قابل درکتر از منطق آسمانی و معنوی شهدا است! شاید تغییر زاویه نگاه در ادبیات داستانی تاریخی به ما در معتدلسازی فضل کمک کند.» در ادامه این گفتوگو را میخوانید:
ادبیات دفاع مقدس علاوه بر روایتی داستانی، بخشهایی از تاریخ معاصر ما را به تصویر میکشد. این مساله چه الزاماتی را برای نویسنده اثر به همراه دارد؟
اساسا به تصویر کشیدن تاریخ در قالب داستان دست و پای نویسنده را تا حد زیادی میبندد؛ زیرا قوه تخیل که مهمترین ابزار نویسندگی است را محدود میکند. نویسنده در طول نگارش باید مدام به این نکته توجه کند که تاریخ را شهید نکند، قضاوت شخصی نداشته باشد و بیطرف به قضایا بنگرد. در صورتی که اساسا هنر بر اساس یک نگاه و دید و نگرش صورت میگیرد؛ اما وقتی در حال نگارش داستان تاریخی هستید باید حب و بغضهای خود را کنار بگذارید. مثلا اگر همزمانی اتفاقات با ریاست جمهوری کسی است که شما به لحاظ فردی سیاستهایش را در سالهای بعد یا در همان زمان نمیپسندید، باید بیطرفانه و منصفانه در مورد آن شخص بنویسید.
نکته مهم بعدی درک زمانه تاریخی است. همانطور که در زندگی شخصی یک روز مطمئنیم که فلان تصمیمی که اتخاذ کردهایم درست بوده و شاید سالها بعد که تاثیر آن را دیدیم به اشتباه بودن آن پی ببریم. در عرصه تاریخی نیز شخصیتها و حوادث تاریخی همین سیر را طی میکنند، یعنی افراد در آن برهه تاریخی گمان میکردند که درست عمل میکنند؛ اما بعدا فهمیدند اشتباه کردهاند. باید این اشتباه آنان منصفانه ثبت و نقد شود. رعایت چنین اصولی نگارش آثار ادبیات تاریخی را بسیار دشوار میکند. این حساسیت در مورد آثار دفاع مقدس با وجود شهدا و نزدیکی تاریخی به زمان حال چند برابر است.
با توجه به تجربه شخصیتان در نگارش کتاب «چاپید شاه»، تحقیق و پژوهش چه نقشی در باورپذیری و ارتباط مخاطب با آثار داستانی و تاریخی دارد؟
اساس نگارش ادبی تاریخی تحقیق و پژوهش است. من برای نگارش «چاپید شاه» به پژوهش صاحب اثر بسنده نکردم. هر چند اطلاعات آورده شده در کتاب از زحمات پژوهشگر محترم اثر است؛ اما من برای درک موقعیت زمانی رویدادهای مفصل آن نیازمند مطالعات بیرونی شخصی بودم تا بتوانم دورههای مختلف تاریخی را درک کنم. برای مثال دلیل عدم واکنش جدی مردم در برابر بروز دیکتاتوری رضاخانی در متن کتاب نیست؛ اما با توجه به مطالعات من در لحن کتاب بهخصوص در بخشهای مربوط به نفت و نظامیگری آمده است. مردم خسته از بیثباتی به امید ثبات و ترقی تن به دیکتاتوری منور دادند و بعدها عدمکارآیی آن را در اشغال دوباره ایران دیدند. پژوهش لحن نویسنده را میسازد و نوشته را غنی میکند. هر چقدر این پژوهش کیفی و کمی گسترش یابد تسلط نویسنده و غنای متن هم بیشتر میشود. در نتیجه مخاطب با اثر شسته رفتهتری مواجه شده و بهتر در فضای مورد نظر نویسنده قرار میگیرد.
چگونگی شخصیتپردازی و توجه همهجانبه به سیر تحول شخصیتهای آثار ادبی دفاع مقدس همواره به عنوان یکی از بایدها و چالشهای این حوزه مورد توجه بوده است. از این منظر جایگاه آثار ارائه شده در حوزه ادبیات دفاع مقدس را چطور ارزیابی میکنید؟
در ادبیات تاریخی همواره واقعه تاریخی خود بزرگترین شخصیت است. سایر شخصیتها خود را در مواجه با او تعریف میکنند. مثلا اگر مقطع تاریخی ما ملی شدن صنعت نفت است، شخصیتهایی چون دکتر مصدق، رزمآرا و شاه در قبال آن باز تعریف میشوند. بنابراین عملیاتهای دفاع مقدس خود شخصیتاند ولی کتابی سراغ ندارم که به خوبی از پس بازتعریف تاریخی دفاع مقدس بر آمده باشد. عمدتا شخصیتهای انسانی و یک عرصه حسی-عاطفی برای نگارش انتخاب شده است. به نظرم ما هنوز کتاب تاریخ داستانی دفاع مقدس نداریم.
پرداخت اغراقآمیز یا به اصطلاح سیاه و سفید شخصیتها چه تاثیری بر استقبال قشر جوانتر از کتابهای حوزه ادبیات دفاع مقدس دارد؟
در یک کتاب تاریخی حکایت عجیبی خواندم. این کتاب از زبان سربازان عراقی بود که بعد از جنگ درباره چگونگی اسیر شدن خود صحبت کرده بودند. در یکی از این حکایات سرباز عراقی از رعب و وحشت خاصی به هنگام نزدیک شدن یک ایرانی میگوید. آنها با وجود تعدد افراد، خود را به این فرد تسلیم کردند. زمان اذان رسید. سرباز ایرانی اسلحه را تحویل سرباز عراقی یعنی اسیر خود داد. به نماز ایستاد. سرباز عراقی با وجود اسلحه و تعدد نفرات از وحشت خاصی که به وجودش -ظاهرا بیدلیل- افتاده بود ایستاد. سرباز ایرانی نمازش را تمام کرد و آنها را با خود برد. کدام قلم میتواند این عظمت اعتماد به نفس و توکل به خدا را توصیف کند. نویسندههای بینوا با چنین شخصیتهای عجیبی روبهرو هستند. نه میتوان وحشتی که بر قلب نیروهای دشمن افتاده را توصیف کرد و نه این حجم از توکل را! هر چقدر شخصی دور از این فضا باشد کمتر باور میکند. بنابراین در چند سال اخیر با بهانه نزدیک شدن مخاطب، وجه قهرمانی شخصیتها مخدوش شده است. به هر حال نزدیک شدن به شهدا و فضای آنها همیشه مشکل بوده است. نکته مهم سیاه تصویر کردن طرف مقابل است. این مطلب به اشتباه انجام شده است. به عنوان یک نویسنده نزدیک شدن به شخصیت عراقیها برایم راحتتر است. منطق مادی آنها برای من قابل درکتر از منطق آسمانی و معنوی شهدا است! شاید تغییر زاویه نگاه در ادبیات داستانی تاریخی به ما در معتدلسازی فضل کمک کند.
فکر میکنید کدام یک از بخشهای ادبیات دفاع مقدس جای کار بیشتری دارد؟
دفاع مقدس یک واقعه تاریخی سیال است. عرصه آن تغییر کرده است؛ اما اگر جنگ هشت ساله را از آن جدا کنیم، به نظرم پرداخت به عملیاتها واجبی است که فراموش شده است.
در پایان، برای مخاطبانتان خبری دارید؟
در عرصه قلم کاری برای انتشار ندارم؛ اما اخیرا پژوهشی را درباره شهید باقری برای پیش تولید یک سریال انجام دادهام. چند فیلمنامه کوتاه دفاع مقدس همکار کردم که ساخته شدن آن هنوز مشخص نیست.
نظر شما