داستانهای پارکر با کمترین توصیفها از طبیعت و محیط و بیشترین توصیف از ظاهر شخصیتها روایت میشود. در دیالوگها طبقه متوسط آمریکای آن روزگار و دغدغهها و دلمشغولیهایشان به خوبی نمایان است. در برخی از داستانهای کوتاهش تکیه بر تکگوییهای نمایشی دارد. این چند داستان نظیر «احساسات»، «والس» یا «گفتوگوی تلفنی» که همه در این مجموعه گرد آمدهاند از ضربآهنگی خاص پیروی میکنند. طنز گزنده و نگاه مشکوک او به روابط انسانی، انگیزه دراماتیک داستانهایش را پررنگتر میکند. شخصیتهای داستانیاش الهام گرفته از زندگی خودش و دوستانش هستند. زنان و رنجهای آنان در عشق، مضمون بیشتر کارهای اوست. داستان «گفتوگوی تلفنی» که از وسواسهای بیمارگونه یک زن در رابطهای عاشقانه پرده برمیدارد، مهمترین اثر پارکر است.
«لطفا، خدا. بگذار که به من زنگ بزند حالا. خدای عزیز، بگذار که حالا به من زنگ بزند. چیزِ دیگری از تو نمیخواهم. واقعا نمیخواهم. این چیزِ زیادی برای خواستن از تو نیست. من چقدر برای تو کوچکم. خدایا، این چیز کوچک و کمی برای توست. فقط بگذار که او به من زنگ بزند. لطفا، خدا. لطفا، لطفا، لطفا.»
زبان شعر دوروتی پارکر، ساده و گفتاری است. او حتیالامکان از کلمات فاخر و ادبی دوری میجوید و سعیاش بر این است که آنجوری که حرف میزند شعر بگوید. شعر او بیآلایش، خشن، صادق و برهنه از آراستگیهاست. خبری از تصویرپردازی و توصیفات شاعرانه در آن نیست. شعری است که به آسانی خواننده را میسوزاند و گاه به خنده وامیدارد. وزن و قافیه و بازیهای زبانی گاهی در جهت دست انداختن خواننده استفاده میشود. گفتن از تلخ و شیرین عشق دغدغه مدامِ اوست. شاید بتوان این زبان زنانه را در آثار دوروتی پارکر بررسی کرد. پارکر نویسندهای فمینیست با طنزی گزنده است. در شعر «زنی که همیشه هست» طنز او در به سخره کشیدن معیارهای مردسالارانه بارز است:
«آه که میتوانم به تو لبخند بزنم و سرم رو به زیر بگیرم
و توهینهایت را با لبهایی مشتاق قورت بدهم
و دهانم را با یک چیزِ قرمزِ خوشبو برایت رنگ کنم
و با سرانگشتان آموخته ابروهایت را دنبال کنم
وقتی که اسم کسانی را که دوستشان داری برایم ادا میکنی
میتوانم بخندم و حیرت کنم با چشمانی پُر اشتیاق
و تو هم بخندی در جواب و هیچوقت نبینی
که هزاربار به کوچکی و ریز قلبم مرده»
و در آخر درباره کلمات قصار او باید گفت که کنایه و هجو، پررنگترین تمهید سبک دوروتی است و کلمات قصارش به این خاطر مشهورند. این را میشود در همین یک جمله مشاهده کرد: «خوب نوشتن بهترین انتقام است» و در این عبارت:
«اولین کاری که صبح انجام میدهم
اینه که اول دندونهام رو مسواک کنم
و بعد زبونم رو تیز»
آثار و قلم دوروتی پارکر متأثر از زندگی اوست. او در نیمه تابستان 1893 در خانوادهای از طبقه متوسط و از پدری یهودی آلمانی و مادری کاتولیک در نیوجرسی آمریکا به دنیا آمد و سرانجام پس از عمری پر از تب و تاب در سن 73 سالگی و در روزهای آخر بهار 1967 به شکل غریبی از حمله قلبی پس از بارها تلاش ناموفق به خودکشی و پس از زندگیای پر از کشمکشهای عاطفی در هتلی در نیویورک درگذشت. جسدش سوزانده شد و خاکسترش بعدها در محل یادبودِ او در بالتیمور قرار گرفت.
او دستی بر فیلمنامهنویسی هم داشته است و دو بار نامزد جایزه اسکار شد؛ اما به خاطر فعالیتهای چپ سیاسیاش مدتی ممنوعالکار شد. از فیلمنامههای او میتوان «روباههای کوچک»، «حادثه یک زن» و «ستارهای متولد شده است» را نام برد.
دوروتی پارکر را چهره تمثالی عصر جاز میخوانند. کتاب «زنی که همیشه هست» اثر مناسبی برای آشنایی با قلم این نویسنده و شاعر آمریکایی است که با ترجمه رُزا جمالی در 80 صفحه به بهای 47 هزار تومان از سوی انتشارات ترنجستان منتشر شده است.
نظر شما