در کتاب اشاره کردید در جامعه ای که وضعیتهارمونیک دارد رسانههای سنتی مانند تلویزیون و رادیو بازتولید کننده قواعد حاکمیت هستند و بازنمایی روایت رسمی را بر عهده دارند. در موقعیت دیجیتال و با ظهور پدیده شهروند خبرنگار یا من رسانه، اینها چه تاثیراتی روی روایتهای رسمی دارد و آیا اساسا میتواند جا را برای آنها تنگ کند؟
بحث جامعه مدرن از همان ابتدا نسبت بین فرد و اجتماع بوده است. با تولید روزنامهها یک واسطه ای بین مردم و نظام کلان سیاسی یا بین فرد و جامعه رخ میدهد وقتی میگوییم بین مردم و نظام سیاسی محدود است بنابراین بهتر است بگوییم بین مردم و نظام چون فوتبالیست هم جز جامعه است. جامعه مجموعهای از سازمانها، نهادها و سامانههای کلان است که من به اشکال مختلف با آن ارتباط میگیرم.
مثلا مجله ای که اخبار موسیقی را پخش میکند. رابطه من با جهان و میدان موسیقی است. من به هر حال یکسری تعلقات دارم که در جامعه به یک جاهایی من را وصل میکند. تعلقات من به کتاب من را به میدان کتاب وصل میکند. تعلقات فرد به ورزش آن را به میدان ورزش وصل میکند و هر میدانی نیز فرهنگ خودش را دارد و نظام فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... خودش را دارد.
بنابراین مطبوعات در شکل سنتی خودش واسطه ای است که من را به میدانهایی وصل میکند که تعلقات من، من را به آن میدان وصل میکند. یک فردی روزنامه ورزشی میخواند چون ورزش دوست دارد یا اندیشه پویا میخرد چون اخبار روشنفکری میخواند یا مجله سیاسی اصولگرایان را میخرد پس این میدانهایی که مثال زدم باید بتوانند اخبار خودشان را تبدیل به اطلاعات و به افراد منتقل کنند و در واقع خوراک بدهند.
پس به شکل سنتی مطبوعات نماینده این میدانها هستند. من میخواهم بحث را از نگاه سنتی که مطبوعات را نماینده نظام سیاسی میداند در بیاورم. بنابراین هر مجلهای نماینده یک قبیله است که در آن سیاست، اقتصاد و فرهنگ حضور دارد و هر میدانی دولتی برای خودش است. در یک نظام دموکراتیک این میدانها مستقل عمل میکنند و در یک نظام توتالیتر میدانها مستقل نیست. به طور مثال ورزش در سیاست است، فراغت در سیاست است و ... پس همه به نوعی تحت نظارت سیاسی است.
وضعیت دیجیتال در نهایت میتواند آتوریته قدرت را کم کند؟
در کنار مطبوعات ما وارد نظامهای رادیو و تلویزیون میشویم که سیستم اطلاعاتی خودش را دارد. وقتی وارد تلویزیون و رادیو شوید میبینید که میتواند موسیقی، فیلم و ... پخش کند. این رسانههای بصری و شنیداری قدرت تاثیرگذاری بیشتری از مطبوعات دارند چون اطلاعات تاثیرگذارتر و متنوعتری دارند. ما در خارج از کشور مجلهای داریم که برای خودش تلویزیون دارد یا فلان برند مطرح در اروپا آیا برای خودش شبکه تلویزیون و رادیو دارد؟ مثلا مرسدس بنز شبکه دارد؟ ندارد! بنابراین رادیو و تلویزیون میتواند برای خودش مجله دربیارود و اطلاعاتش را به صورت مکتوب ارائه کند اما رادیو و تلویزیون ساختارهای تولیدی اشان پیچیدهتر است. مثلا فاکس نیوز برای جمهوری خواهان است. بنابراین شبکههای رادیو و تی وی به شکل گسترده تر با نظام سیاسی درگیر هستند و بیشتر اطلاعاتی که تولید میکنند بیشتر بازنمایی روایتهای سیاسی هستند.
برگردیم به مرسدس بنز! آیا مرسدس بنز میتواند در اینستاگرام شبکه داشته باشد؟ بله میتواند و دارد! در آنجا موسیقی، ویدیو و ... تولید میکند. آنچا چه رخ داده است؟ آنجا نیازی نیست شما تلویزیون داشته باشید و کنترل در دست باشید بلکه به راحتی میتوانید این صفحه را دنبال کنید و این صفحه میتواند به تعداد افراد روی زمین تکثیر شود بنابراین مرسدس میتواند از آخرین روند تولیداتش لایو بگذارد.
چه قدر از آژانسهای تبلیغاتی تیزرهایشان را در اینستاگرام آپلود میکنند؟ اینها نشان میدهد آن فایلهای صوتی و دیداری که تا کنون توسط دوربین یک رسانههای تلویزیون و رادیویی تولید میشد الان میتوان آن را از طریق گوشی دید و در گوشیها میتوان هم فایل صوتی دید و هم شنید! الان هر کدام از ما یک صدا و سیما هستیم و در جیبمان است! وقتی این قدرت دست شماست تا میتوانید از خودتان صدا و سیما تولید میکنید.
ما تا مدتی عادت داشتیم بازیگران را ببینیم. الان به دنبال اینفلوئنسرها هستیم. ما افراد عادی، صدا و سیمای تاثیرگذاری تولید میکنیم و میتوانیم بلاگر شویم. اینجا تکثر و نظام تولید اطلاعات به اندازه افراد حاضر در این شبکهها گسترده است. ما الان میتوانیم روایتهای مختلف از یک وضعیت داشته باشیم. اینجا البته ارتباطات از دست رفته هم به وجود میآید چون هر ارتباطاتی، ارتباطات فیک هم دارد وقتی تکثر اطلاعاتی هست میشود اطلاعات جعلی هم تولید کرد! اینجا راست آزمایی درباره اطلاعات و بحران اطلاعات به وجود میآید هر چند در نظام رادیو و تلویزیون هم اخبار جعلی زیاد بود اما امکان سنجش نداشتیم اما الان به تعداد افراد اطلاعات و فیک نیوز تولید میشود و اینجا چرخش اطلاعات و راست آزمایی سخت میشود. وقتی برخی از صفحات را میخواهید ثبت نام کنید باید ثابت کنید که ربات نیستید و از شما یک سوال میپرسد! این یعنی باید ثابت کنید خود واقعی هستید. پس به همان میزان واقعیتهای فیک هم اعلام موجودیت مییابند.
اما همان زمان هم امکان اصلاح این اخبار جعلی هست...
بله همین طور است! یعنی در واقع یک جنگ اطلاعاتی رخ داده است. ما هر چه اطلاعات بیشتری داشته باشیم دایره قضاوتمان بیشتر میشود. فرض کنید یک پدر چهار فرزند دارد و هر شب با آنها غذا میخورد و همه فرزندانش موفقند. بعد یکی به این پدر اطلاع میدهد که همه فرزندانش خلافکارند. این پدر شب دیگر احساس خوشبختی نمیکند! اینجا حواس تاریخی تغییر کرده است! عادتوارهها، ارزشهای تاریخی و ... تغییر یافته و هر چه تا آن لحظه بوده از بین میرود.
در واقع آن تصویر تاریخی شکسته میشود
بله تصویر، عادت و برداشت تاریخی میشکند چون قضاوت میکرده که همه چیز خوب است. اگر من به یک رهگذر سلام کنم و او هم بگوید سلام که هیچ! اما اگر سلام کنم و او به انگلیسی بگوید که فارسی نمیتواند حرف بزند قضاوت من عوض میشود و فکر میکنم چون ما در ایران هستیم آن فرد خارجی است! فرضها یعنی عادتواره و انتظارها. حواس تاریخی یعنی همین! یعنی من به طور تاریخی حواسم به چیزهایی است که آنها را یاد گرفتم. حواس من این است که یکسری کارها را در سطح خیابان نکنم! حالا این حواس کی پرت میشود؟ آنجا که آن عادتواره نقض میشود! رخدادها کارشان این است. شما فرض میکنید که هر روز که به خانه بروید عزیزتان در خانه انتظارتان را میکشد اما اگر آن عزیز فوت کند شما دچار حواس پرتی میشوید. پس جهان اطلاعاتی جهان حواس پرتی است. همین الان به اینستاگرام بروید و خبر بخوانید! دچار حواس پرتی میشوید!
و این حواس پرتی هم امروز در شبکههای اجتماعی مانند جنگ شده و هم جامعه و هم حاکمیت میتواند از آن استفاده کند
حواس پرتی امروز یک تکنولوژی شده است. ما مفهومیبه نام اقتصاد توجه داریم. اینکه حواس ما به کجا جلب میشود. اینفلوئنسرها به دنبال همین کار هستند من وقتی میتوانم حواس شما را پرت کنم که اطلاعات تولید کنم. عمل زیبایی یک نوع تولید اطلاعات است شما یک صورت را ببینید این صورت از لحاظ طبیعی مختصاتی دارد اما وقتی اجزای صورت با زیبایی تغییر کرد این حواس پرتی برای من رخ میدهد. حواس من به چه پرت شده؟ چون فرضیات من شکسته. جایی که شما اطلاعات دریافت میکنید حواستان جلب میشود!
نظر شما