اجازه بدهید عراق را که دشمن متجاوز بود کنار بگذاریم و صحت این گفته رسانههای غربی را در مورد کشور خودمان محک بزنیم. قطعاً جنگی که با تجاوز رژیم بعث به ما تحمیل شد هزینههای جانی و مالی بسیاری به ما تحمیل کرد و منجر به خسارتهای زیادی در کشور ما شد. درباره این واقعیت بحثی نیست و کسی منکر آن نمیشود، اما فلج شدن زندگی، پیشبینی اشتباهی بود که برخی رسانهها همان زمان یا بعدتر به نادرستی آن اذعان کردند. مردم ما زیر سنگینترین حملات دشمن و در بدترین روزهای جنگ، سرپا و استوار ماندند و تسلیم ناامیدی و تباهی نشدند. نه اینکه تباهی و ناامیدی به جامعه هجوم نیاورد، که آورد، اما در تسلیم ما ناکام ماند.
انگار جنگی وجود نداشت
گزارش نشریه فرانسوی ژون افریک، که هفته پایانی مهر ماه سال 1361 در این نشریه منتشر شد، گزارشی در روایت همین واقعیت است. همچنین تصویری از آن روزهای تهران را، که سایه اعمال تروریستی منافقین بر آن سنگینی میکرد اما در مجموع شهری امن و آرام بود، نیز به خواننده ارائه میکند. راوی مینویسد «انتظار داشتم شهری در حال حکومت نظامی، با جوخههای نظامی و موانع در همهجا، با بازرسی بدنی در فرودگاه و در تمام نقاط شهر بیابم. معتقد بودم با کمبودهای مختلف ناشی از جنگ و محاصرههای اقتصادی که کشور را در برگرفته، تهران را باید فلجشده بیابم. فکر میکردم در مقابل چند مغازه خواربارفروشی صفهای طولانی ببینم، چیزی که برای کشوری که دو سال است در جنگ به سر میبرد طبیعی است. اما بههیچوجه چنین چیزی نبود. تنها در جادههای اطراف تهران چند نفر را با یونیفرم دیدم که آنها هم مأموران غیرمسلح پلیس راهنمایی و رانندگی بودند.»
«در مورد جوخههای سرباز و موانع باید بگویم که در تمام مدت اقامتم در تهران حتی به یکی از آنها برخورد نکردم و تمام نظامیانی را که در خیابان دیدم، همگی عابرانی غیرمسلح بودند. تنها کسانی را که من مسلح دیدم و تعدادشان هم خیلی کم بود، افرادی بودند که در مقابل ساختمانهای عمومی نگهبانی میدادند. البته برای ورود به ادارات دولتی و خدمات عمومی، بازرسی بدنی شدیدی بهوسیله یک کارمند غیرنظامی انجام میشود. این بازرسی بدنی را برای خارجیان چنین توضیح میدهند که منظور احتیاط اولیهای است که در نتیجه سوءقصدهایی که منجر به مرگ هفتادودو تن از برگزیدگان انقلاب، دومین رئیسجمهور و نخستوزیرش، آقای رجایی و آقای باهنر اعمال میشود.»
راوی سپس به نکات جالب و مهمی میپردازد. اینکه «از هنگام ازهم پاشیدن هستههای منافقین (اسمی که به مجاهدین خلق داده میشود) سوءقصد به جان شخصیتها کم شده است، اما اکنون بمبهایی در خیابان قرار داده میشوند که کورکورانه مردم عادی را هدف قرار میدهند. بدین ترتیب در ششم سپتامبر (پانزده شهریور) ماشین بمبگذاریشدهای در خیابان خیام نزدیک پارک شهر منفجر شد و 25 کشته و 150 زخمی به جای گذاشت. در آن حوالی هیچ نوع هدف نظامی یا دولتی وجود نداشت در یازدهم سپتامبر بمب دیگری در میدان انقلاب منفجر میشود که این بار خسارت زیادی به بار نمیآورد. این سوءقصدها که هدفهای غیرنظامی دارند، نتایجی جز به خشم آوردن مردم نداشتند... اول اکتبر (نهم مهر) کامیون بمبگذاریشده دیگری در خیابان ناصرخسرو در حوالی محل انفجار اول منفجر میشود. برآورد خسارت آن سنگین است. 60 نفر کشته و 717 نفر زخمی شدند که 217 تن را برای درمان در بیمارستان بستری کردند.»
زندگی، با قدرت جاری بود
خبرنگار ژون افریک مینویسد «علیرغم این ناامنیها و شرایط جنگی، فعالیت شدید تجاری در بازار حاکم است. مغازهها و دستفروشیها مملو از مواد اولیه ضروری مانند سبزیجات و میوه و گوشت و پوشاک و غیره هستند. کتابفروشیها فراوان و پررفتوآمد هستند. همه نوع کتاب به زبان فارسی و عرب و انگلیس و گاهی فرانسوی، البته در مورد مذهب و همچنین ادبیات، هنر، تاریخ، علوم و حتی رمانهای پلیسی یافت میشود. جواهرفروشیها، فرشفروشیها، مغازههای وسایل خانه و وسایل برقی خانگی فراواناند و مشتریان زیادی دارند. البته چیز بیهودهای وجود ندارد و فروشندگان اشیا لوکس دکان خود را بستهاند. با دیدن معاملاتی که انجام میشود میتوان فهمید که قیمتها (برای اکثر مردم) مناسب است. همچنین از تمیزی خیابانها و ساختمانهای عمومی و تعجبآور است. در بعضی کشورهای در حال توسعه آسانسوری که کار میکند بهصورت یک معجزه است. اینجا به ندرت یکی را خراب مییابید.»
راوی در ادامه گزارش خود میپرسد «چگونه میتوان این شرایط را با کمبودهای مزمنی که در بعضی کشورهای افریقایی و عربی حاکم است مقایسه نکرد؟» و ادامه میدهد «این کشورهای مستقل که چندین دهه است در زمان صلح به سر میبرند و هیچگونه محاصره اقتصادی – که جمهوری اسلامی از بدو تأسیسش با آن روبهرو است – بر آنها اعمال نمیشود، قادر نیستند حداقل نیازهای حیاتی مردم را تأمین نماید. در صورتی که ایران این کار را انجام میدهد... قابل تحسینتر از همه، تلاشی است که به نفع روستاها و مناطق محروم انجام شده است. نهاد عظیمی به نام جهاد سازندگی برای این کار اختصاص یافته است. این نهاد در هفدهم ژوئن 1979 (28 خرداد 1358) بهوجود آمده و در امور بهداشتی و آموزشی و ساختن جاده و پل و کانال آبیاری و خانه و مسائل روبنایی اجتماع و تعمیرات ماشینآلات کشاورزی و حتی توزیع بذر و کود دخالت میکند. این نهاد همچنین بهوسیله تعمیر وسایل جنگی، ترمیم و یا ساختن جادههای استراتژیک و سنگر و خاکریز در جنگ شرکت دارد... این نهاد با طرد هرگونه بوروکراسی و با صرفهجویی در وقت و پولی که در دفاتر بررسی کمیسیونهای مختلف حیف و میل میشود، هرجایی که ضرورت ایجاب کند وارد عمل میشود.»
بیشتر بخوانیم، گشتی دنیای کتابها
این گزارش که بخشی از آن را باهم مرور کردیم، در کتاب «عملیات مسلم بن عقیل» کاری از علیرضا لطفالله زادگان وجود دارد. این کتاب بیستویکمین جلد از مجموعه روزشمار جنگ ایران و عراق است که از سوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس تدوین و منتشر شده است. درباره جهاد سازندگی و فعالیتهای عمرانی ستودنی آن و نقش این مجموعه در جنگ تحمیلی کتابهای زیادی وجود دارد که در بین آنها میتوان از کتابهای «جهاد سازندگی در جنگ»، «جلوههای ایثار»، «خاکریز خاطرات» و نیز «جاده پیروزی» و «حماسه سنگرسازان بیسنگر» نام برد. درباره سازمان مجاهدین خلق و آنچه این گروه تروریستی در ایران کرد، کتابهای «قدرت و دیگر هیچ» (طاهره باقرزاده، انتشارات اطلاعات)، «مروری بر تاریخچه و تفکرات سازمان مجاهدین خلق» (وحید خضاب، انتشارات سوره مهر)، «سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام» (موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی) و نیز «پرونده مسکوت» (محمدحسن روزیطلب، مرکز اسناد انقلاب اسلامی» پیشنهاد میشود.
نظر شما