ایران با توجه به موقعیت استراتژیک و سوقالجیشی همواره مورد تهاجم اقوام بیگانه قرار داشته است، عوامل وحدتبخش برای حفظ وحدت ارضی را در چه میدانید؟
ما 2500 سال تاریخ مدون داریم. گرچه مدون شدن تاریخ باستان ایران را مدیون اروپاییان هستیم. مردمی که وارد ایران شدند، ابتدا قوم آریایی بودند اما آریایِ تنها باقی نماندند. به خاطر موقعیت استراتژیک و سوقالجیشی که ایران داشت یعنی بر سر سه قاره قرار داشت، مدام از غرب به شرق و از شرق به غرب تهاجماتی انجام گرفته است که این تهاجمات میتوانست بخشی از خاک ایران را برای همیشه جدا کند. اما این عمل انجام نگرفته است و مردم بومی و ساکنان ایران با اینکه در ایران سرزمین خشک و بری داشتند و زندگی در این ریگزارها و کویرها سخت بوده است ولی باقی ماندند و نگذاشتند که تکهای از این سرزمین که نام ایران و اِجا یعنی جای آریا یعنی جای ایرانیان را بر خود دارد، از آن جدا شود. مگر در زمان حکومت قاجار که 4 بخش ارمنستان و گرجستان، مرکز باکو و جمهوری آذربایجان، هرات و منطقه مرو از ایران جدا شد.
اما در بقیه نقاط ایران مساله ایرانیزه کردن، ایرانسازی مطرح بوده است، یعنی اقوامی آمدند و در گوشه گوشه ایران اسکان پیدا کردند و ایران را ساختند. مثلا بلوچستان، کردستان، گیلان و... در واقع میتوان گفت ما را ایرانی ساختند. البته داد و ستدی بین ما و اقوامی که میآمدند، انجام گرفته است. برای مثال اولین بار ایران در زمان اسکندر مقدونی مورد تهاجم قرار میگیرد. البته اسکندر با نیت وحدت به ایران آمد. وحدت به این معنی که سرزمینی یکپارچه از ایران تا یونان تشکیل بدهد اما ما یونانیت را در فرهنگ ایرانی مستهلک کردیم و بعد از 100 سال یونانیان از ایران خارج شدند ولی به هر صورت ریشههای فرهنگ یونانی در تاریخ ایران باقی ماند.
بعد از تهاجم اعراب و مغولان وحدت ارضی ایران چگونه بود و در کدام هجومها این وحدت ارضی به خطر افتاد؟
دومین بار زمانی است که ما جزو امپراتوری اعراب و امویان و عباسیان بودیم. ولی همواره در یک گوشه ایرانی بودن خودمان را حفظ کردیم. که البته از قرن سوم تا آمدن مغولان چندین حکومت در ایران داریم که همه به نام ایران حکومت میکنند. یعنی یک نوع وحدت ارضی اعلام نشده و نانوشته در این دوران وجود دارد. بعدها که مغولها حمله میکنند، ایران برای مدتی وحدت ارضی خود را از دست میدهد و جزو امپراتوری مغولان قرار میگیرد ولی بعدها باز ایرانیان قدرت را به دست میگیرند و نقش اصلی این به دست گرفتن قدرت توسط ایرانیان در اختیار دیوانسالاران ایرانی بوده است. در اختیار کهن وزرا و خاندانهایی بوده است که مدیر بودهاند مانند بیهقیها، طوسیها، همدانیها و... یعنی در واقع حاکمیت و شاه خارجی بوده است مانند طغرل، تیمور، چنگیز و... ولی وزرای اینها ایرانی بودند.
در دوره مغول وحدت ارضی از بین میرود ولی باز حادثه در زمان عباسیان تکرار میشود. در واقع ایران همواره استقلال فرهنگی داشته است و استقلال فرهنگی خود را تحت هر شرایطی حفظ کرده است نکته قابل توجه این است که زبان فارسی در طول تاریخ همواره در حفظ وحدت ارضی ایران نقشی مهم داشته است. پایه اصلی ایرانیسازی ما فردوسی و شاهنامه بوده است. جناب فردوسی میسراید: بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی. عربها بیش از آنکه روی مذهب خود و اسلام تعصبورزی کنند، روی زبان عربی تعصبورزی میکردند. تنها کشور مسلمانی که زبان قوم غالب را نپذیرفت، مردم ایران بودند.
در طول تاریخ این وحدت ارضی در سایهسار زبان فارسی شکل گرفته است، آیین و رسوم ایرانی تا چه میزان در طول تاریخ در این وحدت و یکپارچگی نقش داشته است؟
آیین و رسوم ایرانی هم که معمولا مربوط به طبیعت بوده است، در این وحدت ارضی بیتاثیر نبوده است. بالقوه ایران میتواند هفت کشور بشود ولی زیر سایه شعر و ادبیات فارسی که نمایندگی آن در اختیار فردوسی بوده است، به اصطلاح بقیه اقوام ساکن در ایران نتوانستند در مقابل زبان فارسی ادبیاتی پیدا کنند و زبان فارسی در وحدت ارضی نقش کلیدی ایفا میکند. البته چند ملیتی به معنی چند کشوری نیست، وحدت ارضی امروز ایران با توجه به چند ملیتی بودن کشور بستگی دارد به اینکه حاکمان ایران وطنپرست باشند و قبول کنند که ما چند ملیتی هستیم. این چند ملیتی به معنی چند کشوری نیست. مردمی هستیم که وطنپرست هستیم با اینکه این وطن بسیار به ما آزار رسانده است. ما در طول تاریخ دهها مهاجرت دستهجمعی داریم. در زمان حمله اسکندر مهاجرت دسته جمعی داریم. عربها هم که آمدند، همینطور. مغولها هم که آمدند، همینطور. در دوره صفویه هم همینطور و اکنون هم در حدود 7 میلیون ایرانی در خارج از کشور زندگی میکنند که این یک مساله تاریخی است. متاسفانه آنگونه که باید به تاریخ توجه نمیشود.
برنامه جهانی تجزیه برای ایران یک امر سادهای نیست، قدرت نظامی در کنار زبان مشترک و... تا چه میزان در حفظ تمامیت ارضی کشور نقش ایفا میکند؟
وحدت ارضی فقط با قدرت نظامی حل نمیشود، وحدت ارضی وقتی تحقق پیدا میکند که ما اقوام مختلف را به رسمیت بشناسیم و قبول کنیم آنها اقوام دیگری هستند. بلوچ ساکن در خاک ایران بلوچ است اما بلوچ بودن دلیل بر جداییطلبی او نیست. او ایرانی بلوچ است. دیگری ایرانی عرب زبان است. دیگری ایرانی ترک زبان است. باید فرهنگ بومی این اقوام را به رسمیت بشناسیم. برادری و برابری بین این اقوام ایرانی وجود دارد. ممکن است که در اثر ظلم قومیتی مثلا کردستان به فکر استقلال بیفتد اما باید توجه کنیم که ایران واقعی در کردستان است. ایران واقعی در بلوچستان است، اینها مرزبانان ایران زمین بودند و با دوری گزیدن از سیاست استبداد فرهنگی، دوری گزیدن از سیاست استبداد دینی و حتی موسیقایی میتوانیم این وحدت ارضی را حفظ کنیم.
به خصوص در زمان ما بیش از هر زمان دیگری ایران در معرض تجزیه قرار دارد، برنامه جهانی تجزیه برای ایران یک امر سادهای نیست و با قدرت توپ و تفنگ نمیشود این وحدت ارضی را حفظ کرد. حفظ تمامیت ارضی عبارت است از همدلی کردن. باید راههای همدلی کردن را بشناسیم. من در اصفهان به نام یک ایرانی شناخته شدهام. یک وطنپرست. من همیشه مصدق را نماینده تاریخ معاصر ایران میدانم و شکست مصدق شکست تاریخ ایران بود. نه شخص محمد مصدق را بگویم بلکه در ملی کردن صنعت نفت یک نوع وحدت ارضی وجود داشته است. من راه مصدق را نماینده وحدت ارضی میدانم.
سعدی میسراید؛ این وطن مثل عراق و شام نیست/ این وطن شهری است کورا نام نیست یا حافظ میسراید؛ خوشا شیراز و وضع بیمثالش/ خداوندا نگه دار از زوالش. در زمان حافظ به وطن میگفتند مملکت و در زمان قاجار ممالک محروسه. ولی ممالک محروسه به معنای یک مملکت جداگانه نیست. بلکه مملکت یعنی تجمیع ولایات که سبب میشود ایران به وجود بیاید.
در آثار تالیفی شما کتاب «تاریخ فرهنگ ایران» و «بازرگانی و اصناف پیشهور در عهد صفوی» تا چه میزان به تحکیم وحدت و حفظ تمامیت ارضی کشور اشاره شده است؟
در این آثار عوامل تحکیم وحدت و تمامیت ارضی کشور مورد توجه قرار گرفته است. کتاب «تاریخ فرهنگ ایران» در سال 1352 چاپ شد. پشت جلد این کتاب را به یک نقاش ماهر دادم که پشت جلد مسجد شاه یا میدان شاه و در قسمتی دیگر یک آثار باستانی را نقاشی کرده است. در این کتاب دنبال بیان همین موضوع بودم. البته این کتاب با همکاری چند نفر نوشته شده است که قسمت «دوره اسلامی از آمدن اعراب تا زمان مغولان» و قسمت دیگر نیز تاریخ معاصر ایران «از آمدن اروپاییان تا زمان رضاشاه» را بیان کردم.
کتاب دیگر من «بازرگانی و اصناف پیشهور در عهد صفوی» که به عنوان کتاب سال هم جایزه گرفت. در صد صفحه اول کتاب و در هر واژه به دنبال پاسخ این پرسش بودم. من آدم سیاسی نیستم و خودم را مورخ میدانم. این است که این کتاب به وحدت ارضی توجه خاصی دارد. البته مقالات مختلفی در این زمینه نوشتهام که به چاپ نیز رسیدهاند؛ مقالات زیادی در مورد اصفهان نوشتهام. یکی از این مقالات با عنوان «مسوولیت اصفهانی بودن» یا مقاله دیگری با عنوان «مرگ شاه» که اشاره دارد به سلطنت سلطان جلالالدین خوارزمشاه. در شماره 75 مجله نگاه نو نیز مقالهای در مورد تمامیت ارضی ایران چاپ کردهام.
کتاب «تاریخ جامع ایران» کتابی 16 جلدی است که دو قسمت طاهریان و افشاریه را من تالیف کردم. که در قسمت طاهریان بیان شده است که وحدت ارضی دور محور فرهنگی تنیده میشود. در دل فرهنگ نیز زبان فارسی و آیینها و رسوم ایرانی نهفته است و بالاخره اینکه وحدت ارضی ایران یک امر جغرافیایی نیست، بلکه یک امر فرهنگی است.
نظر شما