عباس جهانگیریان، در کنار ده خواهر و برادر که هرکدام داستان خود را دارند کودکی، نوجوانی و جوانی پرمخاطره و پرحادثهای را پشت سر میگذارد؛ در خانهای قدیمی، بزرگ و تودرتو، که در کودکی باور دارد توی زیرزمین خانه، پشت درِسردابها، آبانبار و آشپزخانه متروکه، جنها، عقربها و افعیها در کنار هم زندگی مسالمتآمیزی دارند. باغ، خانه دومش است. باغی در نزدیکی شهر، که او هم در کنار باغ و مزرعه پدری، برای خود زمین کوچکی دارد که در هر فصل، چیزی در آن میکارد. (شازده کدو، ترکه انار، خانه درختی)
عشقی میان او و دختر همسایه شکل میگیرد که از چشم همه پنهان است و هیچکس جز خدا متوجه این دوستی نمیشود. (ترکه انار، جنگ که تمام شد بیدارم کن). بیشهای بکر، نزدیک باغشان است که پر از خانهی شغال، روباه، جوجهتیغی، مار، لاکپشت، قورباغه و انواع پرنده است و تماشای زندگی این موجودات زیبا از خانه درختیاش در بیشه، اکنون با حسرت نداشتن دوربین و نگرفتن فیلم مستند، همراه است با آهی تنیده در خاطرات خوش آن دوران (سایه هیولا، ترکه انار، ....) به پیرها توجه خاص دارد و از تنهایی آنها رنج میبرد. (دفترچه مشکلگشا، هنگام که گریه میدهد ساز) نگران باغهای سرسبز اطراف شهر است که زمینخوارها به جانش افتادهاند و یکی پس از دیگری ویرانش میکنند. (در حاشیه کویر، میلاد).
وقتی تلاش گروهی ایران ستیز را میبیند که سعی در کمرنگ کردن تاریخ، محو فرهنگ و تمدن و هویت ایران و ایرانی را دارند، به سراغ تاریخ میرود تا گوهرهای پنهان تمدن ایرانی را از خاک فراموشی برآورد و به رخ بکشد. (فارابی، ابن مقفع، انوشیروان، اردشیربابکان، چهار مقاله نظامی عروضی، هفتپیکر، مهندسی آب در ایران، پسر نان و نمک (زندگی یعقوب لیث صفاری)، مدرسه فرشتگان، سرگذشت پزشکی در ایران و خواب آب....).
او در کنار تدریس داستاننویسی در دانشگاه شریعتی تهران، دانشگاه سوره تهران و اصفهان، دانشگاه علمی و کاربردی، دانشگاه آزاد هنر و معماری و پزشکی تهران، به کارهای اجرایی زیادی هم پرداخته است.
عضویت در هیأت مدیره انجمن نویسندگان کودکان و نوجوانان، کانون نمایشنامهنویسان ایران، شورای کودک اداره کل هنرهای نمایشی، عضو هیئت مؤسس بنیاد تئاتر کودک، انجمن نمایشگران کودک و نوجوان، از اعضای مؤسس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، دبیر شورای راهبردی تئاتر ایران، مدیر بنیاد نگارش و پژوهش، دبیر اجرایی خانه تئاتر ایران،داوری در جشنوارههای کتاب فیلم و تئاتر کودک بخشی از مسئولیتهای اوست.
آثار و برخی جایزهها
فرهنگ فیلمهای کودکان و نوجوانان، اسفار ۱۳۶۷
شازده کدو (داستان کودک)، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۷۳ (لوح تقدیر از چهارمین جشنواره کتاب سال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان) ترجمه به انگلیسی و ساخت فیلم سینمایی مرد کوچک به کارگردانی ابراهیم فروزش
دفترچه مشکلگشا (داستان کودک)، انتشارات تضمین دانش، ۱۳۸۱ (لوح تقدیر از شورای گسترش فرهنگ صلح برای کودکان، سال ۱۳۸۳) ساخت فیل سینمایی روز عید بر اساس کتاب به کارگردانی محمد علی طالبی و فیلم انمیشن دفترچه مشکل گشا به کارگردانی مهدی خرمیان
هامون و دریا، انتشارات تضمین دانش ۱۳۸۱ و منادی تربیت ۱۳۸۵ (کتاب سال شورای کتاب کودک، کتاب سال جشنواره سلام وکاندیدای جایزی مهرگان ادب)
ابن مقفع (رمان تاریخی)، انتشارات مدرسه، ۱۳۸۳
فارابی (رمان تاریخی)، ناشر: انتشارات مدرسه، ۱۳۸۵ (ترجمه و انتشار در جمهوری قزاقستان، مترجم: آسیه عیسی بایوا، ۲۰۱۰)
ترکه انار (رمان نوجوان)، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶ (کاندیدای جایزه کتاب فصل، جشنواره ادبی اصفهان و معرفی ویژه شورای کتاب کودک)
چهارمقاله نظامی عروضی، (بازنویسی)، به همراه محمد شریعتی، پیدایش، ۱۳۸۷ (کتاب برگزیده شورای کتاب کودک ۱۳۸۹)
خواب دخترها چپ نیست، موسسه فرهنگی منادی تربیت، ۱۳۸۷
جنگ که تمام شد بیدارم کن، افق، ۱۳۸۹ (معرفی ویژه گروه تألیف شورای کتاب کودک، یکی از رمانهای منتخب نوجوان دهه هشتاد از دید کارشناسان و منتقدان ادبیات کودک و نوجوان)
ماشین مشدی ممدلی، سازمان حملونقل و ترافیک تهران، معاونت آموزشی، ۱۳۸۹
توران تور (از مجموعه رمان نوجوان امروز)، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۹۰ (کتاب برگزیده بیستمین دوره جایزه کتاب فصل ۱۳۹۰، کاندیدای کتاب سال ایران و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، یکی از سه رمان برگزیده اولین جشنواره مخاطبان رمان نوجوان امروز ۱۳۹۱)
کجایی مادر من (داستان کودک)، موسسه فرهنگی منادی تربیت، ۱۳۹۰
انوشیروان (رمان تاریخی)، تهران، موسسه فرهنگی مدرسه برهان (انتشارات مدرسه)، ۱۳۹۰
قصههای شیرین هفتپیکر (بازنویسی برای مخاطب کودک)، نشر پیدایش، ۱۳۹۰
هفتپیکر (رمان تاریخی برای مخاطب نوجوان و جوان)، نشر پیدایش، ۱۳۹۱
نقل ضحاک ماردوش، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۹۱ (کتاب سال بخش نمابشنامه یازدهمین دوره جشنواره کتاب رشد)
خانه درختی، چاپ و نشر عروج، ۱۳۹۱
نقل رستم و سهراب، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۹۲
پسر نان و نمک (رمان تاریخی)، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۹۴ (دریافت لوح تقدیر از شورای کتاب کودک ۱۳۹۵ / کتاب برگزیده دومین جشنواره دانایی وزارت آموزش و پرورش ۱۳۹۷)
سایه هیولا، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۹۴ (رمان برگزیده هجدهمین دوره کتاب سال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، برنده نشان نقرهای پنجمین دوره کتاب سال لاکپشت پرنده، کتاب برگزیده شورای کتاب کودک در سال ۱۳۹۶ و کاندیدای کتاب سال ایران بخش نوجوان)
های و هوی (نمایشنامه) سوره مهر ۱۳۹۴
مدرسه فرشتگان، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۹۵
جنگ که تمام شد بیدارم کن
حامی پسری پانزده ساله است که با شروع جنگ و از دست دادن پدر، مادر، خواهر و برادرش با بیبی و دایی عباس به شهر قم مهاجرت میکنند. او احساس تنهایی میکند، همه به او به چشم غریبهای جنگ زده نگاه میکنند، اما فقط او تنها نیست! حوری دختر نوجوان همسایه با وجود داشتن پدر و برادر باز هم تنهاست.
او مادرش را از دست داده، و به دلیل تعصب پدر و دسیسه نامادری ساکن اجباری پستوی مجاور انباری خانه حامی میشود. او باید با بافتن قالی خرج خود را در بیاورد. آن دو به کمک یک دریچه کوچک با هم گفتوگو میکنند و به تدریج به هم دلبسته میشوند. حوری از راه دریچه در خواندن کتابهای داستان و شعر با حامی سهیم میشود. حامی هم خود سر سوزن ذوقی دارد، خطی خوش، صدایی دلنشین و به خوبی هم نقاشی میکند. او برای گذران زندگی خودش و بیبی همه کار میکند. از خطاطی روی شیشه مغازه و ماشین گرفته تا عریضهنویسی بر سر چاه جمکران و خطاطی بر روی سنگ قبرها و در تمام این لحظات آقای افرا معلم هنر مدرسهاش از او پشتیبانی میکند. حامی با ابتکاری که بر روی یک سنگ قبر انجام میدهد آشناییاش با استاد دانشگاه هنر که پسر متوفی است رقم میخورد. او به پیشنهاد و تشویق استاد تصمیم میگیرد تا نمایشگاهی از آثار خود، آقای افرا و قالیچه دستباف حوری برگزار کند. اما اگر جنگ اجازه دهد...
«جنگ که تمام شد بیدارم کن»، انتشارات افق چاپ کرده است. اثر ضمن بیان تلاش و پشتکار و احساس مسئولیت حامی و ارزش گذاردن به هنر، چهره زشت جنگ را که فقر و آوارگی است نشان میدهد و مهمتر از همه پرداختن به عشق بین دو نوجوان با تمام پاکی و خلوصش!
خانه درختی
عباس پسر نوجوانی که در مقطع راهنمایی درس میخواند و علاقمند به داستاننویسی است. او در قم زندگی میکند و خاطرات خود را از سالهای ۵۷ یعنی اوج جنبش مردم علیه رژیم پهلوی در قم را در دفتر خاطراتش ثبت کرده نقل میکند.
آغاز داستان سال ۱۳۵۸ است. یک سال از پیروزی انقلاب گذشته و اسناد ساواک به دست مردم افتاده است. او هم دفتر خاطرات خود را توسط یکی از دوستان برادرش دریافت میکند، غافل از اینکه این دفتر در آن زمان موجب دستگیری تعداد زیادی از مبارزین علیه رژیم پهلوی شده است.
پس از سالها عباس تصمیم میگیرد این خاطرات را چاپ کند. ولی دفتر نزد علمدار یار دیرین او بوده که اکنون شهید شده است. او سراغ مادر علمدار میرود و به این ترتیب خاطراتی از گذشتهها دربارهی علمدار و خواهرش مهری که در نوجوانی به او دلبسته بود و اکنون همسر مردی مفقودالاثر است در او زنده میشود. با مرور خاطرات به ماجراهای فراوانی چون جابهجا کردن مدارک دور از چشم دیگران، عکاسی از تظاهرات، تحصن و برپایی نمایشگاههای متعدد، تعقیب و گریزهای مکرر اشاره میشود. روحیه عباس که کوچکترین فرزند خانواده هم هست با دیگر برادران متفاوت است، او هم عاشق مهری است و هم اهل قلم و دوست دارد نویسنده شود. عباس تلاش میکند درگیر مسائل سیاسی نشود ولی با کمک کردن به برادرش برای فرار و پنهان شدن از دست ساواک کار بسیار بزرگ انجام میدهد که حتی تصورش را هم نمیکرد.
این کتاب از سوی موسسه چاپ و نشر عروج به چاپ رسیده است. پرداختن به دو مقوله عشق که مورد توجه نوجوانان است و همچنین انقلاب ۱۳۵۷ که خواننده اطلاعات زیادی از آن ندارد بدون اغراقگویی و شعارزدگی از ویژگیهای داستان است.
پسر نان و نمک
مطالعه تاریخ و سرگذشت افراد ممکن است برای خیلی از نوجوانان کسالتبار باشد، اما اگر تاریخ و سرگذشت مردان و زنانی که در روند آن نقش داشتهاند، با زبانی جذاب و داستانی بیان شوند، مخاطبان را از تجربهها و درسهای سودمند و ضروری بهرهمند خواهد ساخت.
کتاب «پسر نان و نمک» داستان زندگی و سرگذشت «یعقوب لیث» موسس سلسله صفاریان (قرن سوم هـ .ق) است و از سوی کانون پرورش فکری کودک و نوجوان منشر شده است. این سرگذشتنامه داستانی، به شرح تولد، وضعیت خانوادگی، دوران کودکی و نوجوانی، ورود به جرگه عیاران، مبارزات و جنگهای وی برای رهایی سیستان از چنگ گماشتگان خلیفه بغداد، فتح بخشهای بزرگی از سرزمین ایران و سرانجام مرگ وی میپردازد.
زبان کتاب گاه فاخر و پارسی است که با موضوع زندگی یک عیار سیستانی و مبارزه او در مقابل بیداد و ستم خلیفهی بغداد همخوانی دارد و با سطح درک و دانش مخاطب نوجوان، متناسب است. نگرش نویسنده به شخصیت موضوع کتاب، واقعبینانه به نظر میرسد. او روند شکلگیری شخصیت یعقوب را از یک عیار پاکدست و جوانمرد سیستانی و پیرو مشورت و خرد جمعی، به یک فرمانروا، به خوبی بیان میکند. شکل بیان تاثیر قدرت بر خلقوخو و تبدیل یعقوب از عیار به فرمانروا، گاه به خطابه نزدیک میشود.
وجود فهرست منابع، نقشه و نامنامه، از ویژگیهای مثبت کتاب است. تصویرهای سیاه و سفید اندک، متن را همراهی میکنند. خواندن این کتاب به علاقهمندان و پژوهشگران تاریخ ایران توصیه میشود.
سایهی هیولا
مارال به همراه برادر خود در طول تابستان در یکی از پاسگاههای محیطبانی پارک ملی گلستان مستقر میشوند. پدر مارال محیطبان است و برای حفاظت از گیاهان و جانوران این پارک ملی مرتب به گوشه و کنار آن سرکشی میکند. آنها در طول تابستان و در دل طبیعت بکر و زیبای پارک ملی گلستان در ماجراهای مختلفی درگیر میشوند، از درمان و تیمار جانوران وحشی تا درگیری با شکارچیان. آقای «افرا» دوست فیلمساز خانوادهی مارال است. او قصد دارد فیلمی دربارهی قصه لاله و ببر بسازد. این قصه بخشی از ادبیات شفاهی قوم ترکمن است که سینه به سینه و در دل شعر و موسیقی تا به امروز روایت شده است.
کتاب بهطور موازی داستان دوستی مارال و یک پلنگ زخمی و لاله و آخرین ببر مازندران در ۵۰ سال پیش را به شکلی تو در تو روایت میکند. گره داستان زمانی رخ میدهد که یکی از شکارچیان منطقه کشته میشود و قتل آن به گردن پدر مارال میافتد. مارال برای نجات پدرش از قصاص مجبور میشود به یکی از رسوم قدیمی ترکمن تن دهد و عروس پسر فرد مقتول شود. در آخر افرا و دیگر دوستان و همکاران پدر مارال موفق میشوند گره از راز قتل بگشایند و مارال و پدرش را نجات دهند.
کتاب «سایهی هیولا» در قالب مجموعهی «رمان نوجوان امروز» توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است. کتاب با زبانی شاعرانه مخاطب را با طبیعت زیبای پارک ملی گلستان، نوع کار و وظایف محیطبانان و سختیهای کار آنان آشنا میکند. همچنین بخشی از فرهنگ، ادبیات شفاهی و آداب و رسوم قوم ترکمن را به مخاطب میشناساند.
کتاب متنی روان و داستانی پرکشش و پرماجرا دارد. این کتاب از معدود رمانهای نوشته شده توسط نویسندگان ایرانی است که مضمونی محیطزیستی دارد.
نظر شما