دورهمی به شکلی صمیمی با شوخیهای استاد حکیمی آغاز شد و همه با لبخند خاطرات فراوانی را مرور کردند. شرح تلاشهای بیپایان محمود حکیمی در عرصه فرهنگ و تاریخ و دین بر هیچ کدام از اهالی علم و معرفت پوشیده نیست. همه از او به نیکی یاد میکنند و خاطرات بسیاری را ورق میزنند. از کتابهای آموزشی تاریخ گرفته تا فعالیتهای نشریه مکتب اسلام که استاد حکیمی خود را همچنان نویسنده این نشریه معرفی میکند. استاد از روند درمانش گفت و خیال همه را راحت کرد که سلامت است. او گفت: «همچنان مشغول نوشتنم». استاد حکیمی بعد از 50 سال نوشتن در حوزههای مختلف همچنان اشتیاق نوشتن دارد و هیچگاه دست از قلم نکشیده است.
سعی کردم گوشم را برای حرفها تیزتر کنم تا بیشتر حکیمی را بشناسم. محمد میرکیانی، از نویسندگان روسیه و رسمشان برای گذر از زیر شنل گوگول گفت و اضافه کرد: «واقعیت این است که ما نویسندگان در ایران از زیر قبای استاد حکیمی رد میشویم». او با نقل خاطرهای همه را به دهه 50 برد. ایام نیمه شعبان است و نمایشی با عنوان وجدان روی صحنه است. نویسنده نمایشنامه هم محمود حکیمی است. کتاب «وجدان» یکی از داستانهای این چهره ادبی است. در ادامه دورهمی به کتابهای دیگر استاد نیز اشاره شد.
مهدی کاموس هم به خاطرهای با حکیمی اشاره کرد که استاد درباره غرور داشت او را نصیحت میکرد. زمانی که کاموس در انتشارات مدرسه بوده و استاد به او گفته: «کسی از من تعریف نکند. از آدم که تعریف میکنند دچار غرور میشود.»
استاد حکیمی بعد از اشارهای جدی به موضوع کاغذ و گرانی انتشار کتاب بهصورت صمیمانه و دوستانه از احمدوند و دیگر مدیران حاضر خواست تا روند چاپ و انتشار کتاب را آسان کنند. او همچنین درباره تجدید چاپ آثارش هم خبری داد و گفت که پسرش محمد در انتشارات «کتاب نفیس» قرار است آثار او را منتشر کند.
نامههای «شکوفایی» تشیع کتاب میشود
استاد حکیمی درباره چاپ «شکوفایی تشیع» در سال گذشته مطالبی گفت و به نامههای فراوانی که درباره این کتاب برایش فرستادهاند اشاره کرد و گفت: قرار است این نامهها را به صورت کتابی جداگانه به چاپ برسانیم.
جواد محقق هم به تاریخچه آشناییاش با استاد حکیمی اشاره کرد و گفت: «از سالهای قبل از انقلاب من استاد حکیمی را از طریق آثارشان میشناختم». محقق به مسلمان شدن یک آلمانی به دست استاد حکیمی اشاره کرد و استاد هم خاطرهاش را به اصرار حاضران تعریف کرد.
حکیمی گفت: «اسمش اروین بایر بود. به ایران آمده بود به دنبال مکتب هندو. مسیحی بود و از دینش خسته شده بود. آمده بود سمت حرم اما راهش نداده بودند. من دیدم عدهای دورهاش کردند و اطرافش جمع شدند. از آنجایی که مقداری آلمانی بلد بودم جلو رفتم. به من گفت که مسیحی است و میخواهد که به هندوستان یا پاکستان برود تا هندو شود. دیدم انگلیسی خوب صحبت میکند و همین باعث شد بیشتر صحبت کنیم. اینجا بود که از او خواستم به جای اینکه هندو شود بیاید و مسلمان شود. چندین روز رفت و در قم ماند و بعد از آن هم به مشهد رفت و با چند نفر صحبت کرد و بالاخره جذب اسلام شد. بعد خدمت آیتالله میلانی رسید و شیعه شد. بعد از دو ماه تلفنم زنگ خورد. دیدم کسی با لهجهای جالب دارد فارسی احوالپرسی میکند. اروین بایر بود نامش را تغییر داده بود به علی محبالاسلام. یک سال و هشت ماه در قم بود و ما مرتب به دیدار او میرفتیم. بعد به تهران رفت و بعد هم به آلمان. به آلمان که رفت از ما دعوت کرد. ما هم به دیدنش رفتیم. پدرش فروشگاه بزرگی در نورنبرگ داشت. مسجد بزرگی در هامبورگ هست که علی مدتی در آن مسجد کار میکرد. بعد از دعوت او مدت یک سال 3 ماه آلمان بودیم و در مسجد نیز سخنرانیهایی انجام دادیم. البته ایشان مدتهاست در قم هستند. با هم مکاتبه نداریم. غیر از اروین افراد دیگری هم بودند که مسلمان شدند.»
استاد حکیمی به خاطراتش با شهیدبهشتی و شهید باهنر و شهید رجایی اشاره کرد و گفت که شهید بهشتی آثار او را میخواند و درباره آنها با او صحبت میکرد. حکیمی گفت: «در مورد بهشتی سخن فراوان است. بهشتی طلبهها را تشویق میکرد. دیگر فردی که در من اثر گذاشت مرحوم باهنر بود. خاطرات حوزه علمیه برایم خیلی جالب بود. مرحوم رجایی هم به من خیلی محبت داشتند.»
علی رمضانی به فعالیتش در انتشارات سروش اشاره کرد. زمانی که روی بازآفرینی برخی آثار استاد حکیمی مشغول بودند و آثاری همچون در مدرسهها و دیگر داستانها و آثار منتشر نشده. رمضانی گفت: «ما از آثار استاد استفادههای زیادی کردیم و خواهیم کرد.»
حکیمی در ادامه این دیدار، به فعالیتهایش درباره اهل تسنن نیز اشاره کرد و به کتابهای مختلفی در این حوزه و مباحثی که درباره این کتابها با دیگران داشته نیز پرداخت. او گفت: «تشیع در جهان جلو میرود. یکی از دلایلش همین سرعت بخشیدن فضای مجازی به آگاهی رسانی است. روزگاری بسیاری از مردم از وجود چنین متنهایی آگاه نبودند اما امروز هستند. اما یک مشکل هم وجود دارد و آن درباره حوزویان است. آنها از ادبیات درشت و واژههای سنگین استفاده میکنند که این کار اشکال دارد. من معتقدم باید بتوانیم از طریق داستان که بزرگ و کوچک آن را دوست دارند مطالب را روان و شفاف به مخاطب منتقل کنیم. مردم حوصله کتاب ندارند و باید مطالب ساده فهم نوشته شود.»
در ادامه دیدار صمیمانه با استاد حکیمی محسن پرویز باب تازهای را گشود و افزود: «آقایان زمانی موقعیت برایشان ایجاد میشود که خانمها همراهی کامل داشته باشند. کسانی که در خانه مشکل دارند به جایی نمیرسند. باید فضا برای فعالیت آماده باشد. ممکن است همسران نپسندند. برای همین فکر میکنم همسر استاد حکیمی نقش ویژهای داشتهاند. باید زحمات همسران نیز دیده شود که فضا را آماده میکنند و همراهی میکنند. این را میفهمیم که زندگی کردن با ما گرفتاریهایی دارد. به نظرم باید از مقام همسران نیز تجلیل شود.»
یاسر احمدوند نیز با آرزوی سلامتی برای استاد حکیمی از امیدواریاش برای در دسترس بودن آثار استاد گفت و اضافه کرد: «امیدواریم توفیق داشته باشیم برای ترویج آثار استاد تلاش کنیم».
دیدار صمیمانه با استاد حکیمی با تقدیر از او و همسرش به پایان رسید. استاد حکیمی نیز به تمام حاضران کتابی هدیه کرد.
نظر شما