کنفرانس «دو سده مذاکره در تاریخ دیپلماسی ایران: قواعد، دستاوردها و ابتکارات ایرانی» برگزار شد/1
تأثیرات دسیسه عثمانی در شکلگیری آذربایجان مستقل همچنان باقی است/ اعلام بیطرفی دستآویز ریشخند مطبوعات قجری
ششمین کنفرانس تاریخ روابط خارجی با عنوان «دو سده مذاکره در تاریخ دیپلماسی ایران؛ قواعد، دستاوردها و ابتکارات ایرانی» با حضور حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه و تعدادی دیگر از دیپلماتها و اساتید برجسته و شخصیت های تاریخ پژوه بهنام عرصه دیپلماسی کشور در مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه برگزار شد.
رضا آذریشهرضایی، پژوهشگر تاریخ در مقالهای با موضوع «نقدهایی بر خط مشی بی طرفی ایران در جنگ جهانی اول» گفت: اتخاذ بیطرفی ایران در جنگ جهانی اول از سوی دستگاه وزارت خارجه بود که احمدشاه آن را قرائت کرد. اما اتخاذ بیطرفی در جنگ جهانی دوم تصمیم رضاشاه بود.
او افزود: در زمان جنگ جهانی اول در ایران فضای باز مطبوعاتی وجود داشت و برای همین مطبوعات آزادانه به نقد این تصمیم پرداختند تا جایی بعضی از مطبوعات در قالب کاریکاتور و طنز و شعر به آن پرداختند. در حالی که در سالهای 1319 و 1320 مطبوعات آزاد نبودند تا بتوانند تصمیم رضاشاه را بررسی و نقد کنند.
این پژوهشگر تاریخ اظهار کرد: در فضایی که ایران در جنگ جهانی اول اعلام بیطرفی کرد، در داخل طرفداران آلمان بسیار بودند. چون در آن زمان روسها تبریز را اشغال کرده بودند و توجهی هم به بیطرفی ایران نداشتند. در دو سه ماهی که جنگ آغاز شده و عثمانی هنوز اعلان جنگ نداده بود. این خوشبینی در داخل ایران وجود داشت که شاید روسها بساط خود را از تبریز جمع کنند به سمت اروپا بروند و ایران از شر روسها راحت شود. با اعلان عثمانی در پیوستن به جنگ وضعیت پیچیده شد.
رضا آذریشهررضایی گفت: در شرایطی که اشاره شد تصمیمگیری درباره اوضاع ایران بسیار دشوار بود. در چنین فضایی که مطبوعات به آلمان گرایش داشتند و حتی در میان رجال سیاسی نیز گرایش به آلمان وجود داشت، شروع نقد تصمیم بیطرفی ایران کردند و مطالب زیادی منتشر شد. ابتدا بسیاری از مطبوعات خود «بیطرفی» را نقد کردند به این معنا که بیطرفی یعنی سرگردانی، بیتکلیفی و... به شکلی با لحن بدی به آن پرداختند.
تاثیر فروپاشی امپراتوری روسیه بر ایران
کاوه بیات با ارائه مقاله «مذاکرات قفقاز» را موضوع صحبت خود قرار داد و گفت: فروپاشی امپراتوری روسیه در اثر تحولات انقلاب 1917 یکی از حوادث مهم تاریخ ایران است. این واقعه در حالی رخ داد که در اثر مداخلات و دستاندازیهای بیش از پیش روسیه و همراهی بریتانیا از استقلال ایران نشان چندانی بر جای نمانده بود و اگر این فرایند به دلیل انقلاب روسیه مختل نمیشد نیمه شمالی کشور به همان سرنوشتی دچار میشد که بیش از 90 سال پیش قلمرو ایران در قفقاز به آن منتقل شد.
او ادامه داد: فروپاشی روسیه تزاری گرچه بار سنگینی را از دوش ایران برداشت اما با این حال کشور را با رشته مخاطرات جدیدی هم روبهرو کرد که به دلیل وضعیت درهم ریخته ایران برای مقابله با آن توانی بر جای نمانده بود. علاوه بر مجموعهای از گرفتاریهای داخلی چون از دست شدن سررشته امور، قحطی و ناامنی در عرصه سیاست خارجی نیز تحولات پرمخاطره کمو کان ادامه داشت.
این تاریخنگار بیان کرد: با توجه به خروج روسیه از عرصه و تلاش بریتانیا برای پر کردن جای خالی روسها از یکسو و شکل جدیدی که سیاست خارجی و نظامی ترکان عثمانی به خود گرفت، مختصر امیدی که در یک مرحله کوتاه برای خروج این دو نیروی اشغالگر از ایران و اعاده بیطرفی کشور ایجاد شده بود، نیز از میان برخاست. جدای از موارد کوتاه مدت نظامی و سیاسی و فروپاشی روسیه برای هر یک از این دو قدرت، یعنی بریتانیا و عثمانی چشماندازهای درازمدتی را نیز گشود.
کاوه بیات گفت: محفوظ داشتن هند و مضافات از طریق توسعه نفوذ و حضور سیاسی و نظامی در بخشهای شمالی به ویژه شرق ایران تا حدود آسیای میانه برای بریتانیا و امید به ایجاد یک امپراتوری جدید از طریق آنچه به اصطلاح اتحاد ترکهای ایران، قفقاز و آسیای میانه تلقی میشد به جای مستعمرات از دست رفته باب عالی در بالکان و جهان عربی نیز برای عثمانی. اگرچه هر دو این تحولات نگران کننده بود اما وجه الحاقگرایانهای که لشکرکشی آخر عثمانی به خاک آذربایجان به خود گرفت فراتر از نگرانی، خطری حی و حاضر شد.
او افزود: این ماجرا با به اصطلاح ترک نامیدن مردمان آذربایجان، کشتار هولناک مسیحیان، بازداشت و تبعید چهرههایی چون شیخ محمد خیابانی، نوبری و بادامچی کم نبود، آذربایجان نامیده شدن ایالات مسلماننشین شمال رود ارس در خلال پیشروی بخش دیگری از سپاه عثمانی به قفقاز نیز باعث شد در جهان گسترده دسیسه در کار بود، کوچکترین تردیدی بر جای نماند.
این پژوهشگر و سندپژوه عنوان کرد: هر چند این دور آخر از فتوحات نظامی عثمانی به درازا نکشید و چندی بعد، در پائیز 1918 عثمانیها نیز مانند دیگر دولتهای مرکز شکست خورده و جنگ جهانی پایان گرفت اما تبعات حاصل از این نوع زمینهسازیها بر جای ماند و هنوز به قوت خود باقی است. یکی از مهمترین تحولات حاصل از فروپاشی امپراتوری روسیه ظهور مجدد قفقاز به عنوان یک واحد سیاسی مستقل در همسایگی ایران بود.
احمد قوام و خلق دیپلماسی کمنظیر
سیدعلی موجانی مقاله خود را با نام «مذاکره با خرس؛ مطالعه موردی تجربه کاربست ابزار دیپلماسی به عنوان فرصتی برای بقای ایران» چنین شروع کرد: مذاکرات دیپلماتیک دولت ایران تحت سرپرستی احمد قوام در برابر دولت شوروی انجام شد، به جهاتی متنوع، بیبدیل به شمار میآید. دولت ایران در شرایطی که بخشی از کشور با در نوردیدن مرزهای شمالی توسط قوای بیگانه تحت اشغال بود، دو حکومت خودخوانده تحتالحمایه در آذربایجان و کردستان داعیه خودمختاری و جدایی داشتند، قوای نظامی به دلیل فروپاشی ارتش ملی ایران از استعداد و توان لازم برای رویارویی با جداییخواهان برخودار نبودند، فضای جهانی با تثبیت اندیشه کمونیسم در سرتاسر مرزهای شمالی ایران و ظهور قدرتمند اتحادجماهیرشوروی سوسیالیستی آمادگی منازعهای تازه برسر میراث جنگ دوم جهانی میان قوای متفقین را نداشت، افکار عمومی مردمان دو اقلیم کردی و آذرینشین ایران تحت تاثیر تبلیغات پیوسته بنگاه تبلیغاتی نظام شورایی در التهاب و هیجان به سر میبرد.
او ادامه داد: در سیاست داخلی کشاکشها میان قوای سیاسی و جریانهای متنوع اجتماعی به شدت دامنگیر حاکمیت شده بود، قوه تصمیمگیر پادشاه جوان و کم تجربه قرار و استقلال نداشت و سرانجام، موضوع منابع و ذخایر نفت ایران در شمال، جنوب و غرب کشور در دامنه مناسبات ژئوپلتیک جهانی و منطقهای تعریف پیدا میکرد، مامور آن شد تا با سادهترین ابزار دفاعی یعنی دیپلماسی برای حفاظت از کیان ملی، استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت کشوری چنین درگیر در تحولات وارد عمل شود.
این پژوهشگر تاریخ بیان کرد: نخستوزیر وقت که همزمان کفیل وزارت خارجه نیز بود، با تکیه بر شناخت، ابتکارات و خلاقیتها دیپلماتیک، درک مقتضیات و شرایط منطقهای و جهانی و فواصل میان قدرتهای بزرگ، آگاهی از سیاسیکاری رجال و احزاب داخلی و آشنایی با رموز و فنون دیپلماتیک توانست طی یک بازه زمانی بسیار اندک ایفای نقش مؤثر کند و رویدادی را در تاریخ دیپلماسی ایران رقم زند که در قیاس با شرایط پس از ترکمانچای و صلح ورسای از گذشته و تنها مصداق اخیرش طی سالهای دهه نود، کمنظیر به شمار آید.
ورود به عرصه دیپلماسی بینالمللی برای حفظ تمامیت ارضی
محمدتقی حسینی، معاون آموزشی مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی با تمرکز بر موضوع «ورود ایران به دیپلماسی بینالمللی؛ با تأکید بر عضویت در جامعه ملل» گفت: قرن نوزدهم میلادی در تحول دیپلماسی از اهمیت زیادی برخودار است. تا اوایل این قرن دیپلماسی عمدتا ماهیت دو جانبه داشت. از ابتدای قرن نوزدهم، دیپلماسی بینالمللی و چندجانبهگرایی عمدتا با حضور و محوریت قدرتهای اروپایی جریان پیدا کرد.
او افزود: قرن یاد شده پر از چالشها و اتفاقات تلخ برای ایران بود. شکستهای نظامی و از دست رفتن بخشهای وسیعی از سرزمین ایران ضربات سختی به این کشور وارد کرد. علاوه بر این، طرح استقلال ایران را در معرض خطر دائمی قرار میداد. دولتمردان ایرانی در عین حال برای کاستن از مشکلات و تهدیدهایی که متوجه این کشور بود، به اقدامات مختلفی دست زدند. این موضوع در توجه ایران به دیپلماسی بینالمللی حائز اهمیت است.
این پژوهشگر روابط بینالملل بیان کرد: طرح موضوع درخواست ایران در کنگره اکس لاشاپل 1818.م و تلاش نافرجام برای جرح و تعدیل در معاهده گلستان، اگرچه به طور خصوصی و خارج از دستور کار اصلی در یک مجمع بینالمللی بود، اما از گامهای اولیه ایران برای ورود به صحنه دیپلماسی بینالمللی و بهرهگیری از آن در جهت حفظ تمامیت ارضی خود به شمار میرود. در همین راستا کنفرانس ارزنه الروم(1843 تا 1847.م) مرحله دیگری از حضور ایران در دیپلماسی چند جانبه محسوب میشود. این کنفرانس اگرچه برای حل مشکلات مرزی بین ایران و عثمانی برپا شده بود، اما از حیث تشریفات برگزاری و نیز حضور نمایندگان دولتین روس و انگلیس دارای ویژگی چند جانبه است. ایران بعد از این نیز راهی به نشستهای بینالمللی همچون کنگره برلین 1878.م پیدا کرد که مشارکت در آن، به موضوعات خاصی محدود میشد.
نظر شما