سپیده نیکرو در گفتوگو با ایبنا عناون کرد:
کرونا تا سالها میتواند دستمایه داستانهای مختلف باشد/ نوجوان امروز دنبال داستان ترسناک یا عاشقانه است
سپیده نیکرو نویسنده کتاب «خاطرات یک زامبی در قرنطینه» بیان کرد: وقایع اجتماعی بزرگی مانند پاندمی کرونا یا جنگ تا سالها میتوانند دستمایه داستانهای مختلف باشند. با این حال، ادبیات ما در این زمینه بسیار کمکار است. من فکر میکنم ادبیات باید به زندگی واقعی بپردازد و این پرداختن میتواند از جنبههای گوناگون باشد.
با سپیده نیکرو درباره این کتاب و عنوانی که انتخاب کرده، صحبت کردیم و از او پرسیدیم که آیا پرداختن به موضوع کرونا آن هم در شرایطی که این بیماری کمرنگ شده است، چه تاثیری دارد که در ادامه میخوانید:
با خواندن نام کتاب تصور میشود که با یک کتاب علمی-تخیلی یا سورئال طرف هستیم؛ اما وقتی کتاب را میخوانیم چنین موضوعی را نمیبینیم؛ چرا این عنوان را برای اثرتان انتخاب کردید؟
تصور من این بود که خود کلمه قرنطینه و تقابل آن با زامبی به نوعی مخاطب را متوجه ماهیت طنز کتاب میکند؛ البته اگر طرح جلد هم اندکی مقتضیات طنز داشت این مفهوم تقویت میشد؛ اما طرح جلد کمی جدیتر از آنچه من در نظر داشتم درآمد. گاهی اوقات در اولین همکاریها با ناشران چنین تجربیاتی پیش میآید. همیشه تلاش میکنم پیش از طراحی جلد با گرافیست صحبت کنم که گاهی به دلیل مشکلاتی که این نوع هماهنگیها دارد محقق نمیشود.
در نگارش شخصیتهای داستان شاهد خلق دو تیپ آدم هستیم؛ دسته اول مانند هلیا که کمی بدشانس و سربههواست و شخصیت فرنوش که بسیار دقیق و منظم است. با مطرح کردن این دو تیپ شخصیت به دنبال چه چیزی بودید؟
هر نویسندهای برای خلق شخصیت از محیط اطرافش الهام میگیرد. معمولاً شخصیتها در کنار طرح داستان به وقایع جهت میدهند. اینکه برای انتخاب نوع شخصیت، هدفی را دنبال کرده باشم خیلی به واقعیت نزدیک نیست. شاید مهمترین هدف از ترسیم ویژگیهای شخصیتها، هماهنگی با طرح رمان و ویژگیهای مورد نیاز در داستان است. به خصوص برای خلق طنز، تقابل شخصیتهایی که تفاوتهای این چنینی دارند میتواند وقایع جذابی بسازد.
در دوره پس از کرونا قرار داریم؛ چه شد که تصمیم گرفتید درباره این موضوع بنویسید؟
داستان را در همان ایام کرونا نوشتم. پاندمی کرونا واقعهی بزرگی در زندگی ما بود و البته تاثیرات غیرقابل انکاری در زندگی نوجوانان داشت که دوست داشتم بخشی از آن را به تصویر بکشم؛ اما هر چه تلاش کردم داستان در همان دوران کرونا منتشر شود، نشد. یکی دو تا ناشری که ابتدا با آنها صحبت کردم، حاضر نبودند با عجله کار کنند و در نتیجه نشد با هم کار کنیم. نشر قدیانی در این زمینه اعلام همکاری کرد و نسبت به انتشار کتاب در دوران کرونا مشتاق هم بود. به خصوص که اگر اشتباه نکنم این نخستین رمان کرونایی نوجوان در ایران بود؛ اما آنقدر موانع زیاد بود که در هر حال کتاب در زمانی منتشر شد که جامعه درگیر موضوع دیگری بود و تقریبا حساسیت کرونا از بین رفته بود.
بعضی از سوژهها، سوژههای زماندار هستند؛ از نظر شما موضوع این کتاب جز سوژههای زماندار است یا نه؟
موافقم که ممکن است از جهاتی اینطور باشد؛ اما به هر حال وقایع اجتماعی بزرگی مانند پاندمی کرونا یا جنگ تا سالها میتوانند دستمایه داستانهای مختلف باشند. اتفاقا به نظر من، ادبیات ما در این زمینه بسیار کمکار است. من فکر میکنم ادبیات باید به زندگی واقعی بپردازد و این پرداختن میتواند از جنبههای گوناگون باشد. ضمن اینکه سوژه همه چیز داستان نیست. مثلا در مورد جنگ جهانی، ما رمانها واقعبینانه تلخ، رمانهای طنز یا رمانهای عاشقانه زیادی داریم که در در بستر جنگ اتفاق میافتند. من فکر میکنم شرایط پاندمی کرونا نیز همینطور بود. مهمترین ويژگی آن این بود که مردم جهان را در کنار هم قرار داد و همه تجربههای مشابهی را پشت سر گذاشتند و این موضوع اهمیت زیادی دارد.
در بسیاری از آثار جدیدی که برای نوجوانان نوشته میشود، نویسنده برای ارتباط گرفتن با مخاطب از شیوه طنز استفاده میکند؛ آیا هدف شما از به کار گرفتن زبان طنز فرار از ترس نبود مخاطب بوده است؟
اتفاقا فکر میکنم در حال حاضر برای نوشتن رمان پرفروش برای نوجوانان بهتر است نویسندگان داستان ترسناک یا عاشقانه بنویسند. من که به هر مدرسهای میروم اولین سوال نوجوانها این است که چرا داستان ترسناک یا عاشقانه نمینویسید؟ البته باید بگویم من از آن دسته از نویسندگان نیستم که مخالف نوشتن داستان پرفروش باشم. اتفاقا معتقدم برای هر نوع اثرگذاری ابتدا باید چیزی نوشت که کودکان و نوجوانان دوست داشته باشند؛ اما در مورد طنز باید بگویم از وقتی شروع به نوشتن کردم دیدم طنز در داستانهایم جاری است. بر عکس شعرهایم! این تضاد آنقدر پررنگ بود که دوستانم که فقط شعرهایم را خوانده بودند میگفتند تو چطور اینقدر بامزه بودی؟ جالبتر اینکه در برخوردهای روزانه هم خیلی آدم شوخی نیستم. ولی حدود ۸۰ درصد رمانهایی که نوشتهام طنز بودهاند. حتی بعضی منتقدین به نقش طنز در رمان کارآگاه خانمجان هم که یک رمان پلیسی است اشاره کردهاند.
در انتهای کتاب، فرنوش وقتی امتیازها را بررسی میکند، تمام امتیازها را منصفانه میدهد. با بیان این مطلب دوست داشتید چه جیزی را به مخاطب نشان دهید.
در حال حاضر بین بچهها رقابتهای مختلفی در جریان است. بخشی از آن به دلیل آموزشهای نامناسب از سوی خانوادهها یا مدارس است. مشکلات مختلفی مثل عدم تحمل باخت نیز به این مسائل اضافه میشود که این مورد گاهی ناشی از تکفرزندی و دوری از فعالیتهای گروهی است که در ایام کرونا تشدید شد. لذت بردن از بازی به جای تفکر برد و باخت یا لذت بردن از کار گروهی و بازی گروهی آموزش داده نمیشود. در این بخش از داستان تلاش کردم نشان دهم گاهی دوستی و داشتن اوقات خوش از بردن مهمتر است. چون هدف از این چالشها و مسابقهها این بود که قهرمان داستان و دوستش روزگار تلخ کرونا را به کام خودشان شیرین کنند و در پایان دوست نداشتم این امتیازدهیها منجر به برد و باخت شود.
نظر شما