عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به جنبههای مختلف علمی امام حسن(ع) در حوزه تفسیر اشاره کرد و عمق دانش وی را در تفسیر مثال زدنی توصیف کرد.
*چگونه نام «حسن» برای امام دوم انتخاب شد؟
امام حسن(ع) اولین فرزند امیرمؤمنان علی(ع) و فاطمه زهرا(ع) و نخستین نواده رسول گرامی اسلام که در نیمه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدینه به دنیا آمد و پیامبر اکرم(ص) به امر خداوند او را «حسن» نامید. از سیوطی نقل شده «حسن و حسین دو نام از نامهاى اهل بهشت؛ برای حسنین(ع) است چرا که مردم عرب پیشتر، این دو نام را بر فرزندان خویش انتخاب نمیکرد».
*بنابر استنادهای تاریخی امام حسن(ع) از همان دوران کودکی مستمع کلام وحی از لسان پیامبر بوده است.
بله. هفت سال آغازین زندگی حضرت همزمان با حیات پیامبر اکرم(ص) بود. در سن هفت سالگی در مجلس پیامبر(ص) حاضر میشد، وحی را میشنید و نزد مادرش فاطمه(س) میآمد و آنچه را حفظ کرده بود، به مادر تحویل میداد و چون علی(ع) به خانه میآمد، متوجه میشد همسرش آنچه را پیامبر فرموده میداند. پس از شهادت امیرمومنان(ع) بر اساس نص پیامبر(ص) عهدهدار امامت شد. دوره حکومت امام کوتاه بود و در سال 41 ه.ق ناچار به صلح با معاویه شد.
* درباره صلح امام حسن(ع) با معاویه و چرایی این تصمیم توضیح دهید.
از امام سجاد (ع) نقل شده است، در مجلس معاویه، امام حسن(ع) به خدا سوگند خورد که در کتاب خدا و سنت خدا، برتر از مردم به خلافت است، لکن اهلبیت (ع) از دوره رسالت پیامبر(ص) تا حال همیشه مظلوم و مقهور بودهاند. از خدا خواست بین اهلبیت (ع) و کسانی حکم کند که به ایشان ظلم، و حقشان را غصب کردهاند. آنگاه یاری نشدن توسط مردم، و بیعتشان با معاویه را دلیل صلح اجباری مطرح کرد و توضیح داد که اگر یاران مخلص داشت هرگز با معاویه بیعت نمیکرد و به معذور بودن هارون نزد خدا زمانی که قومش او را تضعیف و با او دشمنی کردند، استناد کرد. حضرت چند روز بعد از امضای قرارداد صلح، از کوفه رهسپار مدینه شد و سرانجام با نیرنگ معاویه در 28 صفر سال 50 هجرت در 47 سالگی به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
*یکی از جنبههای مغفول شخصیت امام حسن(ع)، مباحث علمی حضرت، بهویژه بحث تفسیری وی است. جایگاه امام را در این موضوع چگونه میبینید؟
اولین محوری که میتوانم مطرح کنم، محوریت حقیقی در تفسیر است. اهلبیت(ع) از جمله امام حسن مجتبی(ع) عهدهدار تبیین قرآناند. از نظر امام حسن(ع)، خداوند کتاب و وحی را بر خانواده آنها فرستاده است و روایات متعدد به صورت عام مانند روایات انحصار شناخت قرآن در کسانی که مخاطب آن قرار گرفتهاند و انحصار وجود ظاهر و باطن کل قرآن نزد اوصیا، بر عمق دانش حضرت به ویژه در تفسیر دلالت دارند.
فخر رازی ذیل آیه دوم سوره نصر نقل میکند که امام حسن(ع) درباره معنای «الناس» در آیه، مورد مراجعه قرار میگیرد و میفرماید ما «ناس»، و شیعیان ما «اشباه الناس»، و دشمنانمان «نسناس» هستند. در ادامه امام علی(ع) بعد از شنیدن این تفسیر، بر پیشانی وی بوسه زد و آیه «اللهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ» را قرائت فرمود. منصور بن حازم در روایتی برای مخالفان اثبات میکند که کسی غیر علی(ع) عالم به کل قرآن نیست و روایتی دیگر ادامه میدهد، امام حسن (ع) جانشین امیرمومنان(ع) در این مورد است. در دعای روز دوشنبه سیدبنطاووس امام حسن(ع) با عبارت «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَالِمُ بِالتَّأْوِيلِ...» مورد خطاب قرار میگیرد.
*در زمان حضرت تفسیرهای دیگری هم وجود داشته است، نقش و نگاه امام به این نوع تفاسیر چگونه بوده است؟
پاسخ به این سوال دومین محور امام در موضوع تفسیر را روشن میکند و آن جایگاه تاییدی و تقریری نسبت به تفاسیر است.گاهی حضرت به تقریر عملی یا تایید کلامی تفاسیر دیگران میپرداخت. عبدالله بن جعفر در مجلس معاویه روایت پیامبر(ص) را نقل کرد که در آن پیامبر(ص) اولویتش به ولایت را (مضمون« «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْـمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»( احزاب،6)) مطرح کرد و به ولایت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و فرزندانش تا امام دوازدهم را تصریح فرمود. امام سخن وی را با سکوت تقریر فرمود.
عبدالله روایت دیگری از پیامبر(ص) نقل کرد که در آن امام علی(ع)، فاطمه(ع) ، حسن(ع) و حسین(ع) و نُه فرزندش را خداوند از رجس تطهیر کرد (اشاره به آیه تطهیر)، آنگاه آنان را مصداق آیه 59 نساء، «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» دانست. امام(ع)، در مقابل سوال معاویه نسبت به صحت سخن عبدالله ابن جعفر، آن را با کلمه «نعم» تایید کرد. این وجه علمی امام نسبت به تفسیر قران در واقع همان وجه تقریری است.
*آیا حضرت علاوه بر تقریر و تایید در صدد اصلاح تفاسیر هم برمیآمدند؟
بله. این موضوع هم در جایگاه تفسیری امام بسیار اهمیت دارد. به جهت تنگناهایی که برای امام(ع) به عنوان مفسر معصوم قرآن و تربیت یافتگان مکتب تفسیری ائمه(ع)، ایجاد شده بود، افرادی که گرفتار خطا در فهم مراد الهی بودند، در شمار مراجع تفسیری برای عموم جای گرفتند و جایگاه امام(ع) در این وضعیت، اصلاحگری در حد توان بود.
گزارش تفسیر نادرست ابنعمرو و ابنزبیر از معنای «شاهد و مشهود» در آیه 3 سوره بروج؛ و ارائه تفسیر صحیح توسط امام حسن(ع) با استناد به آیات دیگر (فتح،8؛ نساء، 41) بعد از کسب اطلاع از تفاسیر آن دو نفر (درالمنثور، ج6، ص 332) نمونهای از ایفای این نقش است. این افراد ابنعباس و ابنعمر نیز معرفی شدهاند و اینکه ابنعباس، مشهود را روز عرفه و ابنعمر روز نحر دانست اما حضرت به آیات 45 احزاب و 103 هود ارجاع داد. (کشف الغمه، ج1، ص 543) یا ابنعباس شاهد را محمد (ص) (البرهان، ج1،ص29؛ نور الثقلین، ج5، ص543) و مشهود را قرآن ( تفسير التسترى، ص 191) یا شاهد را محمد(ص) و مشهود را روز قیامت دانست و به آیه103 هود مستند کرد(طبری، جامع البيان فى تفسير القرآن؛ج12،ص69).
*اگر بخواهم جمعبندی داشته باشیم، تا اینجا به 3 جایگاه تفسیری امام اشاره شد. جایگاه حقیقی، تقریری و اصلاحی. آیا امام حسن(ع) نگاه و موضع دیگری نسبت به موضوع تفسیر داشتند؟
به عنوان نگاه چهارم باید عرض کنم که حضرت گاهی در جایگاه انتقادی و افشاگری نسبت به تفاسیر قرار میگرفتند. تفسیر عصر امام گاهی نیز ابزار انتقاد از رفتارها و عملکردها یا افشاگری و رسواسازی منحرف کنندگان جامعه از مسیر اسلام و قرآن است. نمونهای از این ظرفیت را در مواجهههای مختلف امام حسن(ع) با معاویه و یاران و اصحاب وی میتوان گزارش کرد.
نظر شما