عطار که با الهام از عرفای پیش از خود، تلاش کرد با کاربرد اصطلاحات و مفاهیم عرفانی، این دانش ژرف را با شعر پیوند عمیقی بدهد و آثار منحصربهفردی را بهنامهای «اسرارنامه»، «الاهینامه»، «منطقالطیر (مقاماتالطیور)»، «مصیبتنامه»، «مختارنامه»، «تذکرهالاولیاء» و دیوان قصاید و غزلیات پدید بیاورد که هر کدام به سهم خود بهدلیل ویژگیهای ساختاری و زبانی که دارند، قابل درنگ هستند.
در این میان، اما منطقالطیر بیش از همه آثار این شاعر برجسته مورد توجه واقع شده است. عبدالله رئیسی، شاعر و منتقد ادبی جنوبی در خصوص محبوبیت این اثر عطار در مقایسه با سایر آثار او میگوید: «دلیل محبوبیت منطقالطیر را بیش از هر چیزی باید در منطق داستانی و معماری و طراحی روایت آن از سوی عطار جستوجو کرد. داستان منطقالطیر جذاب و پرکشمکش است و در کنار این خصیصه، عطار با زبانی به دور از حشو و برخی صنایع تصنعی و غیرلازم ادبی آن را سروده است و همین باعث شده تا مخاطبان بهراحتی بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.» این نظر موجب شد به بهانه روز بزرگداشت عطار، گفتوگویمان را با رئیسی درباره این شاعر برجسته ادامه بدهیم تا با نگاه این منتقد ادبی جنوبی درباره شعر و اهمیت این شاعر پارسیسرا بیشتر آشنا شویم.
آیا شما به این نظر باور دارید که عطار نیشابوری پیشاهنگ سبک نوینی در شعر فارسی است؟
پیشاهنگبودن ویژگی ذاتی شاعرانی در تراز عطار است. به هرحال عطار شاعر جامعالاطرافی است و شعر و نثر او ترکیبی از روایت و عرفان و حکایت و حکمت و وجوه رمزی و نمادین است. همین ویژگیها باعث جامعالاطراف بودن عطار شده و او را در ردیف شاعران تاثیرگذار و بزرگ ادبیات فارسی قرار داده است. اصولاً هر شاعری برای تاثیرگذاری بر شعر دوران خود و پس از خود، باید سبکی نو را تجربه و پیشنهاد کند. سبک ادبی عطار هم منحصربهفرد و متمایز از سایر شاعران است.
حوزه نفوذ شعر عطار بسیار گسترده است؛ بهگونهای که طی چندین قرن، دائم در حال گسترش بوده است. اقبال مخاطبان ایرانی و غیرایرانی از شعر و نثر عطار بیانگر همین واقعیت است. به نظر من، عطار یکی از استعدادهای کمنظیر و حتی بینظیر شعر و نثر فارسی است که با تکیه بر استعداد ذاتی توانست آغازگر سبكی نو در شعر فارسی باشد.
اشاره کردید که شعر عطار دربردارنده وجوه رمزی و نمادین است، آیا میتوان او را پیشاهنگ و بنیانگذار ادبیات نمادین در جهان دانست؟
با این صراحت نمیتوان درباره پیشاهنگی او در ادبیات نمادین جهان و حتی ایران حکم صادر کرد. میدانیم که سنایی پیش از عطار نمادهای عرفانی را وارد شعر فارسی کرد. البته نمادپردازی عرفانی اگرچه با شعر سنایی رسماً آغاز شد؛ اما پیش از سنایی هم در شعر برخی از عارفان وجود داشت؛ چراکه الگوها و سنتهای ادبی معمولاً دارای پیشینه و کارنامهای هستند و به یکباره در اثر یک شاعر به اوج نمیرسند.
پیش از سنایی حتی در نثر فارسی هم نمادهای عرفانی وجود داشت و در این زمینه سنایی را میتوان و باید نخستین شاعر فارسی دانست که از تمثیلهای نمادین بهطور اصولی و گستردهتری در شعر استفاده کرده است. با این حال باید گفت که نمادهای عرفانی در شعر عطار به یک نظام و انسجام کاملتری رسید و در مقایسه با شعر سنایی از فرم و ساختار جامعتری برخوردار است. نمادپردازی عرفانی در شعر عطار تا حد زیادی به کمال رسید و پیرهن تکامل بر تن کرد.
در کدامیک از کتابهای عطار بهطور واضحتری با این دستگاه منسحم نمادین روبهرو میشویم؟
بدون تردید اوج خلاقیت و تفکر نمادین عطار در منطقالطیر مشاهده میشود؛ اما تقریباً در تمامی آثار عطار با این دستگاه منسجم نمادین مواجهیم. همین منطق نمادین و رمزی در داستانهای مصیبتنامه، اسرارنامه و الهینامه هم بهکار رفته است. تمثیلهای عطار عمدتاً از نوع فکری هستند. از این رو، میبینیم که تمثیلهای او عمدتاً در گرهخوردگی با پیرنگ داستانی شکل میگیرند و باورهای حکمی و اخلاقی او را نمایندگی میکنند.
میدانید که غیر از عطار، دیگرانی هم بودهاند که منطقالطیر سروده و نوشتهاند؛ اما هیچکدام به اندازه عطار نتوانستهاند اثری فاخر و ساختارمند و تاثیرگذار و جریانساز خلق کنند؛ یعنی نه رسالهالطیر ابوعلی سینا كه بیشتر بار فلسفی داشته به این موقعیت رسیده، نه رسالهالطیر غزالی، نه رساله عقل سرخ منسوب به سهروردی، نه رسالهالطیر بیهقی، نه منطقالطیر خاقانی که در قالب قصیده بوده و نه هیچکدام از منطقالطیرهای دیگر.
حتی در زبانهای غیرفارسی و عربی هم منطقالطیرهایی سروده شده اما بهنظر میرسد آنها هم در برابر شاهکار عطار چندان توفیقی به دست نیاوردهاند. برای نمونه، چند قرن پیش از میلاد یکی از کمدینویسان یونانی به نام اریستوفانس، نمایشنامهای به نام «مرغان» نوشته كه در این نمایشنامه تعدادی از مرغان به رهبری هدهد قصد سفر دارند برای ساختن یک شهر جدید!
طبیعی است استفاده عطار از نمادها و تمثیلهای رمزگونه دشواریهایی را در فهم و درک ابیات منطقالطیر ایجاد کرده است؛ ولی در کمال ناباوری این دفتر مورد توجه همگان قرار گرفته است و هرکسی از ظن خود یار آن شده، به نظر شما دلیل این محبوبیت در چیست؟
دلیل محبوبیت منطقالطیر را بیش از هر چیزی باید در منطق داستانی و معماری و طراحی روایت آن از سوی عطار جستوجو کرد. داستان منطقالطیر جذاب و پرکشمکش است و در کنار این خصیصه، عطار با زبانی به دور از حشو و برخی صنایع تصنعی و غیرلازم ادبی آن را سروده است و همین باعث شده تا مخاطبان بهراحتی بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
عطار در شعر، زبانی روان دارد؛ علت روانی زبان عطار هم ریشه در تسلط عمیق او بر مفاهیم و گزارههای عرفانی و شناخت دقیق از نمادهای ادبی دارد. این مساله باعث شده تا شعر عطار بهدور از اصطلاحات دشوار و پیچیده عرفانی و رمزی سروده شود و برخلاف بسیاری از آثار عرفانی که پر از اصطلاحات پیچیده عرفانی هستند، در شعر او با تجربهی عملی عرفان مواجه باشیم و زبان شعر از هرگونه لفاظی غیرلازم دور باشد و در نهایت سادگی، روانی و یکدستی با مخاطب ارتباط برقرار کند. ضمن اینکه درونمایه و موتیفهای شعر عطار نیز بهدلیل بهرهگیری از ساختارهای روایی و عناصری مانند تعلیق و دیالوگ و روایتمحوری و فضاسازی و... به خوبی توانسته مخاطب را با خود همراه کند.
بسیاری بر این باورند که بزرگترین خدمت عطار به شعر فارسی، همین پیوند عرفان با شعر در کتاب منطقالطیر است، شما اینطور فکر میکنید؟
من عطار را یک منظومه کامل از خلاقیت ادبی میدانم. استعداد همزمانش در شعر و نثر او را به سعدی شبیه کرده؛ چراکه بعد از سعدی کمتر شاعری به اندازه عطار در هر دو زمینه موفق بوده است. در زمینه ادبیات عرفانی هم، عطار را باید ادامهدهنده آثار عرفانی کسانی مثل امام محمد غزالی و خواجه عبدالله دانست؛ با این حال، اگر چه این دو شاعر و عارف مضامین عرفانی را وارد نثر و شعر فارسی کردهاند؛ اما کسی که عرفان عملی را وارد شعر فارسی کرد عطار بود؛ یعنی فراتر از محمد غزالی که مفاهیمش بیشتر جنبه فلسفی داشت و دقیقتر از خواجه عبدالله که تاکیدش عمدتاً بر شریعت بود، توانست عرفان جدیدی را وارد شعر فارسی کند.
حتی سنایی در آثار عرفانی خود عمدتاً نگرشی فلسفی و کلامی دارد، ولی عطار در آثار خود عرفانی تجربی را بدون بازی با اصطلاحات عرفانی تجربه کرد. در واقع، در آثار عطار، عرفان بیش از آنکه جنبه نظری یا انتزاغی داشته باشد، جنبه عملی دارد و فراتر از اصطلاحات عرفانی عمل میکند.
بدیهی است منطقالطیر عطار بهدلیل برخورداری از مطالب و محتوا و مضامین عرفانی جدید شاهکار این شاعر شناخته میشود که این موضوع در صحبتهای شما هم بود؛ اما در مقابل عدهای بر این باورند که مصیبتنامه شاهکار این شاعر بزرگ محسوب میشود؟!
به لحاظ عرفانی موافقم؛ چون در مصیبتنامه با عرفانی کاملتر و عمیقتر در مقایسه با سایر آثار عطار مواجهیم؛ شاید یکی از دلیل آن هم این باشد که عطار مصیبتنامه را بعد از اسرارنامه، الهینامه و منطقالطیر سروده است. نظر بیشتر عطارشناسان همین است. با این حال، بهنظر من از لحاظ جنبههای زبانی، ساختاری، تصویرسازی و بهویژه تاثیرگذاری و جریانسازی ادبی بهترین اثر عطار، منطقالطیر است و سایر آثار عطار ذیل او قرار میگیرند.
چرا برخی عطار را با این همه خدمتی که به شعر فارسی کرده، شاعر درجه یکی نمیدانند؟
ببینید شاعر درجه یک و درجه دو نداریم؛ اصولاً درجهبندی شاعران اشتباه است؛ چون معمولاً این درجهبندیها براساس شهرت شاعران صورت میگیرد و در زمینه شهرت ادبی هم مولفههایی موثر است که ممکن است تا حدی به عوامل غیر شعری مرتبط باشد؛ اما ما در اینجا داریم درباره شعر صحبت میکنیم و آنچه پیش روی ما قرار دارد، متن شعر است و قضاوت ما هم اصولاً باید بر اساس متن شعر باشد؛ نه چیزی بیرون از شعر. آثار شعری عطار بهدلیل تخیل سرشار، تصویرسازی خلاق، زبانورزی هنرمندانه، داستانپردازی تمثیلی و ساختار روایی از بهترین آثار کلاسیک فارسی است و بیتردید شعر او را باید در ردیف بهترین اشعار کلاسیک فارسی قرار داد.
از دید شما بازشناسی شاعران مطرحی چون عطار به نسل امروزی، چه خدمتی به شعر فارسی و پویایی آن در عصر حاضر میکند؟
ببینید شعر فارسی یک سیر تکامل دارد، یک زنجیره بههم پیوسته از آثار است که عطار هم یکی از حلقههای آن است. خیلیها معتقدند که چون عطار در شعر خود از زبان محلی و عامیانه نیشابوری زیاد استفاده کرده و مخاطبان فارسیزبان با برخی از جنبههای زبانی او نمیتوانند ارتباط برقرار کنند، در حاشیهی شعر اصلی فارسی قرار دارد؛ اما من حس میکنم این نکته جزء ویژگیهای برجسته و امتیاز شعر عطار است؛ چراکه در کنار تمام مولفههای شعری، توانسته گنجینهای از فرهنگ عامه را هم در خود جای دهد. این خصلت، شعر او را به یک جزیرهی مرجانی تبدیل کرده که در عین فاصله از سایر اشعار، درخشندگی و محتوای کمنظیری به آن داده است.
عطار زبان مخصوص بهخود در شعر دارد و هرچند کسانی مثل دکتر مهدی حمیدی با تعابیری تند و غیرمنصفانه شعر او را نقد کردهاند؛ اما در تمام این نقدها مشکل منتقدین این است که زبان معیار فارسی را ملاک و معیار قضاوت و ارزیابی میدانستند و خود این مسئله جای بحث و محل چالش است.
در قالب غزل هم عطار بخشی از مسیر تکامل و رشد غزل عرفانی فارسی است. ساختارگرایی عطار در غزل باعث شده که بتوان غزل او را با دیوان شمس تبریزی مقایسه کرد. معماری زبانی و تصویری غزلهای عطار به گونهای است که در بسیاری از موارد دارای ساختار دایرهای است. حتی غزلهای عرفانی او نیز گاهی بیتبهبیت حرکت تصویری دارد.
منظورم الزاماً روایتمندی فرمگرایی محض در غزل او نیست؛ اما تصویرپردازی خلاقانه و حرکت تصویری طبیعی در غزل او وجود دارد و سایه یک نوع درونمایه و تم بر سر غزل او قرار دارد، به گونهای که اجزای زبانی و تصویری و حتی حال و هوای عرفانی غزل او در مسیر تکامل قرار میگیرند و به همین دلیل هم میتوان گفت که برخلاف غزلهای بسیاری از شاعران آن دوره و حتی بعد از آن، موضوع غزلهای عطار موضوعیت پیدا میکند.
نظر شما