محبوبه نجفخانی به مناسبت روز معلم عنوان کرد:
معلمها باید روحیه پرسشگری را در بچهها تقویت کنند/ خواندن کتابهای داستانی در کنار منابع درسی ضروری است
محبوبه نجفخانی مترجم کتاب «ماتیلدا» معتقد است که وظیفه معلم تنها تدریس کتابهایی نیست که اطلاعات آن محدود است و در مدارس ما نیز مانند مدارس کشورهای پیشرفته، معلمها باید از بچهها بخواهند که تحقیق کنند و مطالب بیشتر، متنوعتر و جالبتری را که به دانششان اضافه میکند یاد بگیرند و ارائه دهند.
چرا داستان «ماتیلدا» را برای ترجمه انتخاب کردید؟
رولد دال در زمان خود یک نویسنده پیشرو بوده و در آثارش به تعلیم و تربیت و اصول انسانی اشاره کرده است. مهمترین و بهترین شاهکار او نیز «ماتیلدا» است. رولد دال معمولا داستانهایش را براساس افسانه بیان میکند؛ در بیشتر آثارش یک شخصیت منفی، یک شخصیت مثبت و یک شخصیت قربانی هست. در این کتاب هم با یک نقش منفی که مدیر مدرسه، یک نقش مثبت که معلم مدرسه است و ماتیلدا که به عنوان شخصیت قربانی در داستان است مواجه میشویم. این داستان گفتنیهای زیادی هم برای معلمان و هم برای والدین دارد. در این کتاب تمام رویدادها و مسائل واقعی جامعه عنوان شده است بدون اینکه بخواهد شعار دهد!
نقش خانم هانی (معلم ماتیلدا) در پرورش شخصیت ماتیلدا چیست؟
ماتیلدا وقتی به مدرسه میرود با یک مدیر خشن سروپا عقده سروکار دارد که حتی پوشش آن مانند افسران گشتاپو (افراد نظامی دوره حاکمیت حزب نازی) است. این مدیر جز خشونت و نفرت، چیزی به بچهها نمیدهد. در اینجاست که معلم در نقش یاریگر ظاهر میشود؛ معلمی که حواسش به شاگردانش است و استعدادهای آنها را پیدا و تقویت میکند. این معلم سعی میکند روحیه پرسشگری را در بچهها نهادینه کند که این فاکتور خیلی مهمی است. در این کتاب، خانم هانی چون روی دانشآموزانش دقت زیادی دارد، متوجه میشود ماتیلدا استعدادهای بیشتری دارد و با بقیه متفاوت است؛ به نوعی درسهای کلاس برای او کسلکننده است. معلم پی میبرد که ماتیلدا بچه تیزهوشی است و آن کلاس جای او نیست. خانم هانی وقتی با ماتیلدا صحبت میکند متوجه اطلاعات زیاد او میشود و همین موضوع باعث افزایش انگیزه در معلم نیز میشود. در این داستان معلم درباره ماتیلدا و ماتیلدا درباره معلم درک متقابلی دارند و هردو یاریگر هم هستند.
به عنوان شخصی که در گذشته معلم بوده است، آیا در سیستم آموزشی ایران هم چنین معلمهایی داریم که روحیه پرسشگری کودکان را برانگیزانند؟
در گذشته شاگردی داشتم که از یکی از معلمهایش گِله میکرد؛ زیرا آن معلم نمیگذاشت دانشآموزان یک مطلب اضافهتر از کتاب درسی در کلاس مطرح کنند. این شاگرد بسیار باهوش و توانمند بود؛ اما معلم هیچگاه اجازه مطرحکردن سوالات به او نمیداد. علت این رفتار آن بود که معلم خودش اطلاعات زیادی غیر از کتاب درسی نداشت؛ بنابراین دوست نداشت سوالی اضافهتر مطرح شود که مبادا از پس جواب دادن آن برنیاید. همین موضوع باعث شد که این شاگرد سرخورده شود و نتواند تحقیقش را ارائه دهد. چنین شاگردی یک معلم تیزهوش و متعهد به وظیفهاش میطلبد.
وظیفه معلم چیست؟ آیا شیوه آموزشی مدارس امروز نسبتبه گذشته بهتر شده است؟
وظیفه معلم تنها تدریس کتابهایی نیست که اطلاعات آن محدود است! معلم باید خودش بداند که در حال حاضر بچهها به تمامی برنامههای مجازی و اینترنت دسترسی دارند و میتوانند اطلاعات کسب کنند؛ یعنی معلم باید ورای آن درس محدودی که در کتاب است، آموزش دهد. این درست نیست که معلم دانشآموزان را وادار به حفظ مطالب و گرفتن آزمون کند. در دنیا، نقش آموزش در حال تغییر است و البته امریست اجتنابناپذیر. تمام شبکههای مجازی و اینترنت، اطلاعات را در اختیار کودکان یا حتی بزرگسالان قرار میدهند و ما نباید هنوز محدود به آموزشهای پنجاه سال پیش باشیم. متاسفانه نوع تدریس در آموزش و پرورش ما به همان روش گذشته است؛ یعنی از معلمان مطالب اضافهتری نمیخواهند و تنها به کتاب درسی محدود هستند بدون اینکه بچهها را پرسشگر بار بیاورند.
اما در مدارس کشورهای پیشرفته، معلمها از بچهها میخواهند که بروند و تحقیق کنند و مطالب بیشتر، متنوعتر و جالبتری را یاد بگیرند و ارائه دهند؛ مطالبی که به دانش بچهها اضافه کند. این درست نیست که معلم برای اینکه خودش جلوی بچهها ضایع نشود، به آنها اجازه نمیدهد اضافهتر مطالعه داشته باشند؛ البته ناگفته نماند که همه معلمها به این شکل نیستند و فضای مدارس و خیلی از معلمها تغییر کرده است. متاسفانه مطالب کتابهای درسی به جای پیشرفت و حرکت رو به جلو، بسیار ضعیف شده و پسرفت کردهاند. همانطور که در کتاب «ماتیلدا» میخوانیم، مدیر مدرسه با پیشرفت ماتیلدا موافق نیست؛ چرا که مدیر هم اسیر چارچوبهای سیستمهای پوسیده است و حاضر نیست این چارچوب را تغییر دهد؛ بنابراین نتیجه میگیریم که معلمان باید دانشآموزان را تشویق به مطالعه بیشتر و اضافهتر کنند. بچههای ایرانی استعدادهای سرشاری دارند و اگر در مدارس بهای بیشتری به آنها داده شود، مسلما بیشتر از این در دنیا خواهند درخشید.
آیا معلم میتواند کمبودهای خانواده را جبران کند؟
بله؛ چرا که مدرسه هم محل آموزش و هم پرورش است. رولد دال در این کتاب کاملا اغراقآمیز داستانش را روایت کرده است؛ ولی به این معنا نیست که خانوادهای به این صورت نداریم. چنین خانوادههایی واقعا وجود دارند که پدر متقلب است و مادر تنها به دنبال تفریحات خودش است! مسئله ما این است که چنین خانوادههایی که تیزبینی ندارند و به بچهها توجه نمیکنند، وجود دارند. اینجاست که نقش معلم پررنگ میشود. در کتاب «ماتیلدا»، معلم دقت زیادی میکند و همه دانشآموزان را به یک چشم نمیبیند. معلم متوجه است که هر شاگردش چه استعداد و تواناییای دارد.
آیا امروزه نیز تعداد والدین بیتوجه به فرزندانشان زیاد است؟
خوشبختانه نسلهای امروزی و بیشتر زوجهای جوان تحصیلکرده هستند؛ اما باز هم تحصیلکردهبودن به این معنا نیست که خیلی متوجه بچههایشان خواهند بود. از آنجایی که با زوجهای جوان خیلی در ارتباط هستم، میبینم که 90 درصد والدین امروزی به کودکان خود خیلی توجه دارند و متوجه استعدادهایشان هستند، بر اساس آن تواناییها و استعدادهایشان، آنها را آموزش میدهند و مسیر پیشرفت را سر راهشان میگذارند.
9 اردیبهشتماه روز روانشناس و مشاور بود. آیا معلمان باید این ضرورت را حس کنند که برای ارتباط بهتر با بچهها و درک بیشتر آنها، در حوزه روانشناسی مطالعه داشته باشند؟
یکی از نقشهای مهم در مدارس، نقش مشاور است. در کتاب «ماتیلدا» چون مربوط به دو دهه گذشته است، مشاوری به چشم نمیخورد؛ اما خانم هانی هم نقش معلم و هم نقش مشاور ماتیلدا را دارد. امروزه در اکثر کشورهای دنیا نقش مشاور در مدارس بسیار مهم است. زمانی که معلم بودم، متاسفانه مشاور به عنوان کسی که تحصیلکرده این رشته باشد و بتواند تراپی کند، در مدرسه نبود! در آن زمان، شخصی که بازنشسته بود صرفا به این دلیل که بچههایش را خوب تربیت کرده بود، به عنوان مشاور مدرسه انتخاب شد. اینکه یک شخص بتواند بچههای خوبی تربیت کند دلیل بر این نیست که مشاور خوبی هم باشد؛ چون هر بچه با بچه دیگر متفاوت است و در خانوادههای مختلفی بزرگ میشوند. آیا یک فرد به صرف اینکه دو بچه را خوب پرورش داده است، میتواند مشاور شود؟ مسلما نه! مسائل اجتماعی و اقتصادی هم حتی در تربیت کودک مؤثر هستند. باید دید که هر کودک در چه خانوادهای و با چه شرایطی بزرگ شده است؛ حتی اگر دو کودک در یک خانواده متولد شوند، مسلما با شرایط متفاوتی بزرگ میشوند.
وجود مشاور در مدرسه الزامی است؛ چرا که مشاور کسی است که درس این کار را خوانده است و به مسائل احاطه و در این زمینه تجربه دارد. در مدارس ایران نقش مشاور به شدت خالی است و این ضعف دیده میشود.
راهحل شما برای پیشرفت هر چه بیشتر بچهها چیست؟
راهحل و تأکید من بر این موضوع است که بچهها باید مطالعاتشان را بیشتر کنند؛ یعنی تا میتوانند کتاب بخوانند و اطلاعاتشان را بالا ببرند. فقط هم نباید کتابهای خشک تاریخی و جغرافیایی بخوانند؛ بلکه باید کتابهای داستان با ژانرهای مختلف بخوانند. به معلمها هم پیشنهاد میکنم در کلاسها، جلسه کتابخوانی بگذارند و برای بچهها کتاب بخوانند.
نظر شما