مزار منزوی در بین انبوه قبرها ناپیداست، از چند نفر میپرسم، نمیدانند اصلا کجاست، یعنی اصلا نمیشناسندش، او منزوی باقی ماند و گرامیداشتش در زنجان فقط به یک دوسالانه خلاصه شد.
امروز به پارک اعتمادیه مقابل دانشگاه آزاد سابق میروم، ناگهان یک مجسمه سیاه رنگ توجهم را جلب میکند، تصویر استاد «حسین منزوی» حکاکی شده و در ورودی پارک جانمایی شده است.
16 اردیبهشت روز تولد شاعر مرحوم حسین منزوی است، تصمیم میگیرم به آرامگاهش بروم.
مسیر طولانی را مزارش طی میکنم، هیچ خبری در شهر نیست، نه بزرگداشتی و نه برنامهای...
مزار منزوی در بین انبوه قبرها ناپیداست، از چند نفر میپرسم، نمیدانند اصلا کجاست، یعنی اصلا نمیشناسندش...
یک تابلوی راهنما روی قبر نصب است، نوشته شده «آرامگاه غزلسرای نامدار ایران، استاد حسین منزوی، روی زانوهایم مینشینم، روی سنگ قبرش این بیت نوشته شده است:
«نام من عشق است آیــا میشناسیدم؟
زخمیام -زخمی سراپا- میشناسیدم؟ »
با خودم میگویم نه نمیشناسیمت
منزوی چه زمانی که در قید حیات بود و چه زمانی که درگذشت، منزوی باقی ماند و گرامیداشت « حسین منزوی» در زنجان فقط به یک دوسالانه خلاصه شده است و یک گرامیداشت ساده که در قالب آن شاگردان و اقوام منزوی بر سر آرامگاه او حضور پیدا میکنند، همین!
قرار بود یادمان حسین منزوی ساخته شود، اما مسئولان فقط وعده دادند و تنها چیزی که آرامگاه وی را از دیگران متمایز کرده، تابلوی آبی رنگ شهرداری است که روی آن نوشته شده « آرامگاه غزلسرای نامدار کشور، حسین منزوی».
حالا قرار است، هر دو سال یکبار دوسالانه حسین منزوی در زنجان برگزار شود که نخستین دوره آن سال 1400 برگزار شد.
امسال قرار است، دومین دوره دوسالانه غزل حسین منزوی در استان برگزار شود، گویی مسئولان بزرگداشت این غزلسرا را به همین برنامه محدود کردهاند، منزوی بسیار مظلوم واقع شده چه در زمان حیات و چه بعد از وفات!
این حد از گمنامی و انزوا حق کسی که به غزل هویت بخشید نیست، هرچند نقش وی آنقدر برجسته است که اینطور نادیده گرفتنها چیزی از ارزشهایش کم نخواهد کرد. اما آنچه مسلم است، مطرح نشدن چنین شاعر مطرحی ضربه بزرگی به ادبیات معاصر وارد خواهد کرد.
نظر شما