وی متون کهن را مانند قالی ایرانی دانست و افزود: خوشبختانه همیشه این گرایش در مخاطبان ما وجود داشته است که از هر داستانی با حالوهوای گذشته استقبال میکنند؛ اما باید بهطور دائم این گنجینه با کمک نویسندگانمان بهروز و در ادبیات امروز استفاده شود. با وجود اینکه بازنویسی خوبیهایی دارد؛ اما موضوعاتی در جامعه شهری و روستایی ما وجود دارد که نمیشود از آن غافل شد. وقتی به سراغ متون کهن میرویم برخی از ظواهر زندگی از داستانها حذف میشود. مثلاً در یک داستان امروزی با مفهوم کهن شما نمیتوانید از وسایل ارتباطی مانند تلفن و گوشی همراه استفاده کنید؛ چون اصلا وجود ندارند ولی بچهها امروز با این ابزارها در ارتباط هستند. وقتی فاصله و خلأ بین آنچیزی که مربوط به گذشته است و مسئله زندگی امروز ایجاد میشود ممکن است برای مخاطب این تلقی ایجاد شود که آن خوببودن و راستگویی و امانتداری مربوط به قدیم بوده است؛ یعنی الان دیگر ویژگیهای بد آنقدرها هم مذموم نیستند.
این نویسنده ضمن اشاره به اهمیت تولید داستانهای آمیخته به گذشته و امروز برای مخاطب کودک و نوجوان، توضیح داد: اگر ما داستانهایی را بنویسیم که بتواند هم برداشتی از متون گنجینه گذشته را داشته باشد و هم مقداری از ملات زندگی امروز قاطی آن باشد، برای مخاطب امروز جذاب میشود. من تلاش کردم در «قصههای شیرین دلستان و گلستان» این کار را بکنم؛ یعنی از اصل افسانهها و داستانهای گذشته استفاده نکردم بلکه روحی از آنها بر متنم حاکم است: روح حکمت و فرزانگی و زندگی مؤمنانه. من به نوعی در این مجموعه، خودم افسانه ساختم و این افسانهها را با زندگی معاصر درهم آمیختم؛ یعنی روستایی ساختم که میتواند یکی از همان روستاهای نزدیک شهرهایمان باشد. در این مجموعه مفاهیم را امروزی کردم و افسانههای مدرنی ساختم که در آن قصهها روایت میشوند. در قصهها پلیس داریم، اداره مخابرات، کارخانه و کارگاه هم وجود دارد؛ اما روح و مضامین همانی است که ما در گنجینههای قدیمی داریم، روستایی که حکیم، مسجد و امامزاده دارد، مردمش اعتقاداتشان را دارند و زندگی روزمره هم در آن جاری است. شاید همین نکته باعث شده است قصه برای مخاطب جذاب شود. تاکنون حدود ۲۰ هزار نسخه از این مجموعه فروش رفته است که نشاندهنده پسند مخاطب و منطبقبودن با ذائقۀ اوست. ما باید زبان مناسب را انتخاب کنیم و مواد لازم را طوری با هم ترکیب کنیم که برای ذائقه کودک و نوجوان امروز دلنشین باشد.
محمد حمزهزاده در پاسخ به این سوال که «اگر از آینده کودک و نوجوان ایران بخواهید یک روایت ایرانی ارائه دهید چه چشماندازی برای آن میبینید؟» گفت: بشر از ابتدای تاریخ بشریت همین بوده است: با همین فطرت، گوشت، پوست، خون و مغز. فقط در مقاطعی سبک زندگیاش تغییر کرده است؛ ولی ده هزار سال بعد هم همین بشر است. نیازهایش همانی بوده که خداوند در فطرتش گذاشته است و علایقش فطری و خداجوییاش هم سرجایش است. ما هر چقدر که بتوانیم مخاطبانمان را به هویت خودشان ارجاع دهیم؛ یعنی بگوییم که شما این هستید، مختصاتتان اینها هستند، رابطهات با خدا اینگونه است و راه آیندهات هم به این شکل است و شما در آخر به نوعی از کمال میرسید آن قصه، قصه آینده خواهد بود. اگر زمان قصه در دو هزار سال پیش هم باشد یا حتی اگر داستانش در امروز بگذرد، باز هم برای آینده است. به نظرم هویت و هویتیابی آن اکسیری است که اگر به نسل امروز بدهیم آینده را تسخیر خواهند کرد. مخاطب اگر نسبتش را با خداوند بفهمد، بقیه راه را خودش پیدا میکند؛ زیرا ما فقط میتوانیم نشانی را به دست مخاطب بدهیم. داستان و ادبیاتی که نشانی هویت نسل امروز را در خود دارد، یک داستان آیندهگرا و آیندهساز است.
وی تأکید کرد: من انتخاب کردم برای بچهها بنویسم؛ چون اصولاً به دنبال آیندهام. باید به سراغ بچههای پنج ششساله برویم که در جریان موضوعات بزرگسالانه نیستند و به آنها محتوایی بدهیم که ۲۰ سال دیگر نسلی شوند به مراتب نزدیکتر به فطرتشان و طبق آن رفتار کنند.
سیوچهارمین دوره نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران ۲۰ تا ۳۰ اردیبهشتماه ۱۴۰۲ با شعار «آینده خواندنی است» در مصلای امام خمینی(ره) برگزار میشود.
نظر شما