سعیده شبرنگ نویسنده این رمان، در اولین اثر خود احوالات و زمانه بزرگترین فیلسوف عصر قاجار را با زبانی داستانی روایت کرده است. این اثر حاصل پژوهش نویسنده و مطالعه او در منابع متعدد است. او زندگی پر فراز و نشیب این عالم حکیم را از کودکی تا پایان عمر با بیانی شیرین و خلق موقعیتهایی جذاب که متکی به واقعیتهای تاریخی است روایت کرده است.
حاج ملا هادی سبزواری بزرگترین شارح آثار صدرالمتالهین، خالق منظومه حکمت و موسس حوزه علمیه سبزوار در طول عمر خود شاگردانی را تربیت کرد که نام بسیاری از آنها در کهکشان علم و فقه ماندگار شد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «دستی به محاسنش کشید و عرق سردی را که روی گونهاش نشسته بود، سترد. پلک زد و به خودش آمد. دید که در کنج ایوان، یله شده و به دیوار تکیه داده و غرق در نقش و نگار کاشیهای حرم، تا مرز عالم رؤیا رفته و بازگشته است. آسمان، صاف و پرستاره بود و از باد و باران اثر و خبری نبود. در میان زائران چشم چرخاند تا ردی از پیرمرد بیابد، نیافت. تسبیح شاه مقصود هنوز توی مشتش بود. برخاست و گیوهها را به پا کرد و به سمت حوض میان صحن رفت تا وضو بگیرد. صدای مؤذن بلند شد. در جواب اولین تکبیر، لبیک گفت و پس از آخرین فراز اذان، زیر لب گفت «وحدهُ وحده». به یاد ترجیع بند هاتف اصفهانی افتاد که چند سال پیش در گعدۀ طلبگی، به دستش رسیده بود:
که یکی هست و هیچ نیست جز او/ وحده لا اله الا هو
کتاب «که ماهی برآید» در بهار 1402 و در 220 صفحه و با شمارگان 1000 نسخه توسط نشر بینالملل به انتشار رسیده است.
نظر شما