یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۲۸
سفری گسترده در میان پیامدهای فلسفی آگاهی

نویسنده ما را به سفری گسترده در میان پیامدهای فلسفی آگاهی می‌برد و به طور قانع‌کننده‌ای آشکار می‌کند که چگونه علوم شناختی و عصب‌بیولوژی معاصر در توضیح چگونگی و چرایی رویدادهای ذهنی از رخدادهای فیزیولوژیکی در مغز ناکام مانده‌اند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، آگاهی چیست؟ چگونه فرآیندهای فیزیکی در مغز باعث ایجاد ذهن خودآگاه و احساساتی می شود که عمیقا متفاوت هستند مانند عشق یا نفرت، لذت زیبایی شناختی یا اشتیاق معنوی؟ این پرسش‌ها امروزه یکی از داغ‌ترین موضوعات مورد بحث در میان دانشمندان و فیلسوفان است، و در سال‌های اخیر شاهد حجم‌های فوق‌العاده‌ای از شخصیت‌های برجسته‌ای چون فرانسیس کریک، دانیل سی. دنت، جرالد ادلمن، و راجر پنروز بوده‌ایم که همگی در مواردی که رگبارهای آن را شلیک کرده‌اند، جنگ‌های آگاهی نامیده می‌شوند. اکنون، در کتاب ذهن آگاه، فیلسوف دیوید جی چالمرز تحلیل قانع‌کننده‌ای از این بحث داغ ارائه می‌کند، در حالی که نظریه جدیدی از آگاهی را آشکار می‌کند.

نویسنده با نوشتن به سبکی دقیق و تفکربرانگیز، ما را به سفری گسترده در میان پیامدهای فلسفی آگاهی می‌برد و به طور قانع‌کننده‌ای آشکار می‌کند که چگونه علوم شناختی و عصب‌بیولوژی معاصر در توضیح چگونگی و چرایی رویدادهای ذهنی از رخدادهای فیزیولوژیکی در مغز ناکام مانده‌اند. او در عوض پیشنهاد می‌کند که تجربه آگاهانه باید در نوری کاملا جدید درک شود که در یک سطح بنیادی وجود دارد و نمی‌توان آن را به عنوان مجموع اجزای آن درک کرد. و پس از پیشنهاد برخی احتمالات جالب در مورد ساختار و قوانین تجربه آگاهانه، او به تفصیل توضیح می دهد که چگونه تفسیر مجدد منحصر به فرد او از ذهن می تواند کانون یک علم جدید باشد. 

فصل یک مقدمه‌ای بر آگاهی است که تعدادی از مفاهیم مختلف را در این حوالی از هم سوا می‌کند، معنی‌ای از آگاهی را بیرون می‌کشد که در آن معنی آگاهی واقعاً جالب است و شرحی مقدماتی از رابطه ظریف آن با باقی ذهن به دست می‌دهد.

فصل دوم چارچوبی متافیزیکی را شرح و بسط می‌دهد که بخش معظمی از باقی بحث در قالب آن بیان می‌شود. تبیین فروکاهش یک ،پدیده یا فیزیکی بودن آن به چیست؟ این فصل با تمرکز بر انگاره ترتب شرحی از این امور به دست می‌دهد. استدلال می‌کند که دلیل خوبی در کار است برای باور به اینکه تقریباً هر چیزی درصورت فرو کاهشی تبیین کرد؛ اما شاید آگاهی یک استثنا باشد. جهان را می‌توان به با پشت سر گذاشتن این مقدمات، بخش دوم بر فروکاست ناپذیری آگاهی متمرکز می‌شود.

فصل سوم استدلال می‌کند که روش‌های متعارف برای تبیین فروکاهشی نمی‌توانند آگاهی را شرح دهند به شروح فرو کاهشی گوناگونی که پژوهشگران در علم اعصاب و علم شناختی و زمینه‌های دیگر مطرح کرده‌اند نیز انتقاد می‌کند. این صرفاً نتیجه‌ای سلبی نیست. چنین بر می‌آید که نظریه‌ای رضایت بخش درباره آگاهی باید، به جای فروکاهشی قسم تازه‌ای از نظریه غیر فرو کاهشی باشد.

فصل چهار همه چیز را یک گام جلوتر می‌برد از طریق این استدلال که مادی انگاری کاذب است و شکلی از دوگانه انگاری صادق است و شکل کلی‌ای را ترسیم می‌کند که نظریه‌ای غیر فروکاهشی درباره آگاهی ممکن است به خود بگیرد.

فصل پنج عمدتاً دفاعی است. این فصل بعضی از مشکلات ظاهری دیدگاه مولف را بررسی می‌کند که به رابطه میان آگاهی و داوری‌های ما درباره آگاهی مربوطند و چنین استدلال می‌کند که اینها دشواری‌هایی ویرانگر پیش نمی‌کشند.

در بخش سوم به سمت نظریه‌ای ایجابی درباره آگاهی می‌رود. هر یک از سه فصلش مؤلفه‌ای از نظریه‌ای ایجابی را می‌پرورانند. فصل ششم بر انسجام میان آگاهی و فرایندهای شناختی متمرکز است و تعدادی پیوند نظام‌مند میان این دو ترسیم می‌کند. از این پیوندها استفاده میکند تا نقش محوری‌ای را که علم اعصاب و علم شناختی در تبیین آگاهی بشری ایفا می‌کنند تحلیل کند و مبنایش را به دست دهد.

فصل هفت از رابطه میان آگاهی و سازمان کارکردی بحث می‌کند و با استفاده از آزمایش‌هایی فکری استدلال می‌کند که آگاهی یک ناوردای سازمانی است یعنی هر سیستمی با سازمان کارکردی درست قسم واحدی از تجربه ی آگاهانه خواهد ت فارغ از اینکه از چه چیزی ساخته شده باشد.

فصل هشت این موضوع را ملاحظه می‌کند که نظریه‌ای بنیادی درباره آگاهی چه شکلی می‌تواند باشد و این را مطرح می‌کند که شاید چنین نظریه‌ای متضمن رابطه‌ای نزدیک میان آگاهی و اطلاعات باشد. این فصل با فاصله زیاد نظرورزانه ترین فصل کتاب است، اما اگر قرار است پیشرفتی حاصل کنیم به احتمال زیاد در این نقطه قدری نظرورزی لازم است.

دو فصل آخر حکم دسر را دارند در اینجا آنچه را پیشتر آمده است درخصوص پرسش‌های محوری در بنیادهای هوش مصنوعی و مکانیک کوانتومی به کار می‌گیرد. فصل نهم به سود تز هوش مصنوعي قوى استدلال می‌کند. این تز که به اجرا در آوردن برنامه رایانه‌ای مناسبی به ظهور یک ذهن آگاه می‌انجامد.

فصل دهم این پرسش مبهوت کننده را ملاحظه می‌کند که مکانیک کوانتومی را چگونه باید تفسیر کرد و از ایده‌هایی درباره آگاهی که در فصول پیشین پرورانده شده‌اند برای پشتیبانی از تفسیر بدون فروریزش این نظریه استفاده می‌کند. احتمالاً مطالب سلبی بیشترین واکنش را برخواهند انگیخت، اما هدف واقعی کتاب ایجابی است. می‌خواهد شاهد نظریه‌ای کارا درباره آگاهی باشد.


این کتاب قرار است یک اثر فلسفی جدی باشد اما سعی کرده‌است آن را برای غیر فیلسوفان هم دست یافتنی کند. فنی‌ترین مطالب در فصل ۲ و فصل ۴ قرار دارند. قسمت ۴ همانند قسمت پایانی فصل ۵ متضمن از آن اولی و قسمت‌های ۲ و ۳ از این دومی مباحثی پیچیده‌اند. در معناشناسی فلسفی شاید باقی قسمت‌های ستاره دار دست کم ارزش تورّق کردن را داشته باشند تا ایده‌ای به دست آید از آنچه در جریان است. در بسیاری از موارد مطالب و نظرات مربوط به مکتوباتِ فلسفی را که به طرز ویژه‌ای فنی‌اند در یادداشت‌های انتهایی قرار داده است.

 یک مفهوم فنی که در کتاب محوریت دارد مفهوم ترتب است که در آغاز فصل ۲ معرفی شده است. این مفهوم اسم رعب آوری دارد اما ایده‌ای بسیار طبیعی را بیان می‌کند و فهم خوبی از آن کمک می‌کند که مباحث محوری سر جایشان قرار گیرند.

 کتاب «ذهن آگاه» اثر دیوید چالمز و ترجمه یاسر پوراسماعیل در 526 صفحه و با قیمت 400 هزار تومان از سوی نشر نو منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها